تبیان، دستیار زندگی
اما درس اخلاقى كه وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه اى این درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را ش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مطهری چگونه طلبه شد؟
مطهری

قسمت اول را حتما اینجا بخوانید

به کدام دسته از علما و دانشمندان علاقه مند بودید؟

به ياد دارم كه از همانآغاز طلبگى كه در مشهد مقدمات عربى مى خواندم، فيلسوفان و عارفان و متكلمان- هر چند با انديشه هايشان آشنا نبودم- از ساير علما و دانشمندان و از مخترعان و مكتشفان در نظرم عظيم تر و فخيم تر مى نمودند تنها به اين دليل كه آنها را قهرمانان صحنه اين انديشه ها مى دانستم. دقيقا به ياد دارم كه در آن سنين كه ميان 13 تا 15 سالگى بودم، در ميان آن همه علما و فضلا و مدرسين حوزه علميه مشهد، فردى كه بيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مى نمود و دوست مى داشتم به چهره اش بنگرم و در مجلسش بنشينم و قيافه و حركاتش را زير نظر بگيرم و آرزو مى كردم كه روزى به پاى درسش بنشينم، مرحوم «آقا ميرزا مهدى شهيدى رضوى» مدرس فلسفه الهى در آن حوزه بود. آن آرزو محقق نشد، زيرا آن مرحوم در همان سالها (1355 قمرى) درگذشت.

 پس فلسفه را از کجا آموختید؟

پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى از مزاياى ديگر در اين شخصيت مى ديدم، فكر مى كردم كه روح تشنه ام از سرچشمه زلال اين شخصيت سيراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، اما درس اخلاقى كه وسيله شخصيت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديدا تحت تأثير آن مى يافتم. بخش مهمى از شخصيت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طى دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى دانم. راستى كه او «روح قدسى الهى» بود.

 تحصيل رسمى علوم عقلى را از چه زمانی آغاز نمودید؟

تحصيل رسمى علوم عقلى را از سال 23 شمسى آغاز كردم. اين ميل را هميشه در خود احساس مى كردم كه با منطق و انديشه ماديين از نزديك آشنا گردم و آراء و عقايد آنها را در كتب خودشان بخوانم. دقيقا يادم نيست، شايد در سال 25 بود كه با برخى كتب ماديين كه از طرف حزب توده ايران به زبان فارسى منتشر مى شد و يا به زبان عربى در مصر- مثلا- منتشر شده بود آشنا شدم. كتابهاى دكتر تقى ارانى را هرچه مى يافتم به دقت مى خواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفى جديد فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مكرر مى خواندم و يادداشت بر مى داشتم و به كتب مختلف مراجعه مى كردم. بعضى از كتابهاى ارانى را آنقدر مكرر خوانده بودم كه جمله ها در ذهنم نقش بسته بود. در سال 29 يا 30 بود كه كتاب اصول مقدماتى فلسفه ژرژ پوليتسر استاد دانشكده كارگرى پاريس به دستم رسيد. براى اينكه مطالب كتاب در حافظه ام بماند، همه مطالب را خلاصه كردم و نوشتم. هم اكنون يادداشتها و خلاصه هايى را كه از آن كتاب و كتاب ماترياليسم ديالكتيك ارانى برداشته ام، دارم.

در سال 29 در محضر درس حضرت استاد، علامه كبير آقاى طباطبايى روحى فداه كه چند سالى بود به قم آمده بودند و چندان شناخته نبودند، شركت كردم و فلسفه بوعلى را از معظم له آموختم.

 آیا فقط دروس عمومی تشکیل می شد یا دروس خصوصی نیز داشتید؟

در يك حوزه درس خصوصى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل داده بودند نيز حضور يافتم. كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم- كه در بيست ساله اخير نقش تعيين كننده اى در ارائه بى پايگى فلسفه مادى براى ايرانيان داشته است- در آن مجمع پر بركت پايه گذارى شد.

 توضیحی از آن جلسات و نتایج آن در حیات علمی و فرهنگی معاصر ایران می فرمایید؟

نشريات روز افزون فلسفى اخير و توجه جوانان روشنفكر ما به آثار فلسفى دانشمندان اروپا كه هر روز به صورت ترجمه يا مقاله و رساله در عالم مطبوعات ظاهر مى شد و اين خود نماينده روح كنجكاو و حقيقت جوى اين مردم است كه از هزارها سال پيش سابقه دارد و از طرف ديگر انتشارات مجهز به تبليغات سياسى و حزبى فلسفه مادى جديد ( ماترياليسم ديالكتيك ) بيش از پيش مرا مصمم نمود كه در راه مقصود خود گام بردارم، لهذا از چند سال پيش ابتدا به تشكيل يك انجمن بحث و انتقاد فلسفى مركب از عده اى از فضلا مبادرت كردیم ؛ اينجانب نيز تا يك سال و نيم پيش كه در قم بود افتخار شركت در آن انجمن را داشت و هنوز هم آن انجمن ادامه دارد و تاكنون چهارده مقاله فلسفى كه چهار تاى آنها از نظر خوانندگان محترم مى گذرد [در کتاب اصول فلسفه وروش رئاليسم] نگارش يافته.

اين روش يك اقدام اساسى است و فلسفه را در ايران وارد مرحله جديدى کرد. محصلين فلسفه سابقا اطلاعاتشان منحصر بود به آنچه در كتابهاى معمولى تدريسى خوانده بودند، ولى با آنكه چند سالى بيش از این اقدامات نمى گذرد بسيارى از محصلين حوزه علميه قم  اطلاعات فلسفى نسبتا جامعى  پیدا کردند و مخصوصا به مطالب و تئوريهاى فلسفه مادى زياد آشنا شدند و راههاى مغلطه آن را به خوبى دريافته اند.

از ابتداى تنظيم اين مقالات، علاقه مندان زيادى از روى آنها نسخه برمى داشتند و حتى بعضى از اهل علم خارج حوزه قم نيز كه از موضوع آگاه شده بودند نسخه هايى تهيه مى كردند و اين مقالات دست به دست مى گشت تا آنكه در حدود يك سال و نيم پيش عده اى از علاقه مندان تقاضا كردند كه اين مقالات از همين حالا چاپ شود تا مورد استفاده عموم قرار گيرد و ضمنا متذكر شدند كه با آنكه به زبان فارسى نوشته شده و سعى شده است حتى الامكان ساده باشد، براى فهم عمومى ثقيل است و احتياج به توضيحاتى دارد، لهذا خوب است از اين لحاظ تجديد نظرى بشود. 1

 چرا به تهران رفتید؟

مقدرات اينجانب را پس از پانزده سال اقامت و اشتغال علمى در حوزه قم به تهران كشانيد.

یک خاطره اى خوش و جاويد از دوران تحصیلاتتان می فرمایید؟

در زمانى كه در قم تحصيل مى كردم، يك روز خودم و تحصيلاتم و راهى را كه در زندگى انتخاب كرده ام ارزيابى مى كردم، با خود انديشيدم كه آيا اگر بجاى اين تحصيلات، رشته اى از تحصيلات جديد را پيش مى گرفتم بهتر بود يا نه؟ طبعا با روحيه اى كه داشتم و ارزشى كه براى ايمان و معارف معنوى قائل بودم اولين چيزى كه به ذهنم رسيد اين بود كه در آن صورت وضع روحى و معنوى من چه مى شد؟ فكر كردم كه الان به اصول توحيد و نبوت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق العاده اينها را عزيز مى دارم، آيا اگر يك رشته از علوم طبيعى و يا رياضى يا ادبى را پيش گرفته بودم چه وضعى داشتم؟

به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساسا روحانى واقعى بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته هاى علوم قديمه تحصيل كند. بسيارند كسانى كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته هاى ديگر تخصص دارند، اما داراى ايمانى قوى و نيرومند هستند و عملا متقى و پرهيزكار و احيانا حامى و مبلغ اسلام اند و كم و بيش مطالعات اسلامى هم دارند، احيانا ممكن بود من در آن رشته ها بر زمينه هايى علمى براى ايمان خود دست مى يافتم بهتر از آنچه اكنون دست يافته ام.

آن ايام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى  - كه بر خلاف اكثريت قريب به اتفاق مدعيان و مدرسان اين رشته صرفا داراى يك سلسله محفوظات نبود، بلكه الهيات اسلامى را واقعا چشيده و عميق ترين انديشه هاى آن را دريافته بود و با شيرين ترين بيان آنها را بازگو مى كرد-  مى آموختم. لذت آن روزها و مخصوصا بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره هاى فراموش ناشدنى عمر من است. 2

در آن روزها با همين مسأله كه آن ايام با مقدمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى كند درك كرده بودم (لا اقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلف جهان را با ديده عقل مى ديدم، فكر مى كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى دهد، و ميان اصل «لا مؤثر فى الوجود الا الله» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى دهم، معنى اين جمله را مى فهميدم كه «الفعل فعل الله و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاص صدرالمتألهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصا استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود، خلاصه يك طرح اساسى در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حل مشكلاتم در يك جهان بينى گسترده بود، در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اصالت معارف اسلامى اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى قرآن و نهج البلاغه و پاره اى از احاديث و ادعيه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى كردم.

در اين وقت فكر كردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و فيض محضر اين استاد را درك نمى كردم همه چيز ديگرم چه از لحاظ مادى و چه از لحاظ معنوى، ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، همه آن چيزهايى كه اكنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احيانا بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزى كه واقعا نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين طرح فكرى بود با نتايجش، الان هم بر همان عقيده ام. 3


نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه

تنظیم برای تبیان حسن رضایی

1  مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم.

2 [ظاهرا مقصود , امام خمينى است].

3  عدل الهی، ج1، ص123.