فرشته ای که انسان شد!
سوال:
آیا درست است كه جبرئیل به صورت «دحیه كلبی» بر پیامبر (ص) نازل میشد؛ در حالی كه كلبی شخصی بود كه ساز و دُهُل آورده بود و مردم را دور خود جمع می كرد از نظر علمی و فلسفی آیا میشود ملك در شكل انسان ظاهر شود؟
پاسخ :
برای جواب پرسش نكاتی چند لازم به توضیح است كه مختصراً بیان میشود.
انواع وحی:
وحی رسانی خداوند به پیامبران به سه صورت بوده است كه در قرآن هم به آن اشاره شده است.
وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ[1] هیچ بشری را نرسد كه خدا با او تكلم كند؛ جزء از طریق وحی یا از پشت پرده یا فرشتهای را میفرستد تا به فرمان او آنچه را بخواهد به او وحی كند همانا خداوند بلند پایه و حكیم است»
دحیه کلبی برادر رضاعی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و از زیباترین مردم آن زمان محسوب میشود و هنگامی كه جبرئیل به سراغ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میآمد در آن چهره نمایان میشد
نوع اول: یك قسم از وحی سخن گفتن خفی و بدون واسطه خداوند با پیامبر است كه در آیة بالا فرمود: «إِلاَّ وَحْیاً» در این نوع از وحی طبق آیه بالا وحی را خداوند مقید به چیزی نكرده است بر خلاف دو قسم دیگر، لذا معلوم میشود كه در این قسم، وحی خداوند تكلم سریع و خفی و بدون واسطه است، این نوع وحی گاهی در حال بیداری انجام میگیرد و گاهی در حال خواب، در این قسم خداوند وحی را بدون واسطه بر قلب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرستد.
نوع دوّم: وحی از پشت پرده (من وراء حجاب)، در این نوع خداوند بدون واسطه جبرئیل با پیامبر سخن میگوید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ كلام خداوند را میشنود ولی این كلام از جایی یا شیئی خاص شنیده میشود همان گونه كه خداوند از طریق درخت با موسی سخن گفت. فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ[2].
«وقتی موسی به آن آتش نزدیك شد از جانب وادی ایمن در آن بارگاه مبارك از آن درخت فرا رسید كه ای موسی من خدا و پروردگار جهان هستم».
نوع سوم: وحی توسط جبرئیل (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ) در این نوع از وحی ارتباط خداوند با پیامبران به وسیلة جبرئیل بوده است.
پس بنابراین یك نوع از وحی خداوند با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از توسط جبرئیل بوده است خود این نوع از وحی به چند صورت تحقق یافته است.
1. گاهی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ صدای فرشته را میشنید اما خود او را مشاهده نمیكرد.
2. گاهی جبرئیل وحی را بر قلب پیامبر القاء میكرد. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِكَ[3].
3. بعضی از اوقات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جبرئیل را به صورت حقیقیاش مشاهده میكرد. امّا این نوع از وحی بیش از دو بار نبوده است یكی در آغاز وحی و در كوه حرا كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جبرئیل را به صورتی دید كه مشرق و مغرب را پرده كرده بود و از مشاهده او بیهوش شد پس جبرئیل به صورت یكی از مردم در آمد و او را در آغوش گرفت پس آن حضرت به هوش آمد، مرتبه دوّم هم به تقاضای آن جناب بود كه از جبرئیل خواست كه او را به صورت واقعیاش ببیند، جبرئیل عرض كرد طاقت مشاهده نداری فرمود: آن را دوست دارم، پس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شبی مهتابی به سوی مصلی رفت پس جبرئیل را به صورت واقعیاش دید[4].
4. گاهی جبرئیل به صورت انسان زیبایی برای رسول خدا تمثل پیدا میكرد. در موقعی كه به صورت انسان زیبایی بر پیامبر نازل میشد گاهی به صورت دحیه كلبی نازل میشد.
انّ جبرئیل كان یأتی نبینا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فی صورة الدحیة الكلبی[5].
دحیه كلبی كیست؟
در تاریخ در احوالات دحیه كلبی گفته شده كه: او برادر رضاعی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و از زیباترین مردم آن زمان محسوب میشود و هنگامی كه جبرئیل به سراغ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میآمد در آن چهره نمایان میشد، او از مشاهیر صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و به حسن صورت معروف و ضرب المثل بود، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را به عنوان سفیر پیش قیصر روم «هرقل» فرستاد و تا زمان خلافت معاویه زنده بود[6] همچنین گفته شده كه او در جنگ احد و غیر آن حاضر بود[7]، و ابن عباس گفته: وقتی كه دحیه به مدینه آمد كسی نبود مگر این كه میآمد و او را نگاه میكرد[8].
حال این سؤال مطرح است آیا از نظر فلسفی و علمی میشود كه جبرئیل به صورت انسان (دحیه كلبی) بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود.
در جواب گفته میشود: همان طوری كه میدانیم فرشتگان از جمله جبرئیل موجود مادی و جسمانی نیستند تا دیده شوند پس بنابراین نزول جبرئیل نزول جسمانی و به صورت تجافی (رفتن موجودی از مكانی به مكان دیگر) نبوده است بلكه باید گفت: به صورت تمثل (ظاهر شدن فرشته به صورت انسان) بوده است، چون نزول جبرئیل تمثل او به صورت انسان در ظرف ادراك و وعاء ذهن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده است و این هیچ گونه مشكلی ندارد، البته تمثل جبرئیل به صورت انسان خاصی این جور نبوده كه جبرئیل حقیقت خویش را از دست بدهد و انسان شود و آن گاه بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود، در جریان حضرت مریم هم جبرئیل به صورت انسان بر او متمثل شد، لذا علامه طباطبایی در این باره میفرماید: معنای تمثل فرشته برای حضرت مریم، ظهور و جلوه او به صورت بشر برای مریم بود نه این كه حقیقت جبرئیل عوض شود و فرشته انسان شود، جبرئیل در ظرف ادراك مریم به صورت بشر جلوه كرد نه در ظرف واقع، مریم بود كه جبرئیل را چنین مشاهده میكرد نه این كه جبرئیل انسان شده باشد[9].
پس از این كه جبرئیل به صورت دحیه كلبی در بیاید و بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود هیچ گونه اشكال علمی وجود ندارد. چون در موقع نزول جبرئیل به صورت دحیه كلبی هیچ گونه قلب و انقلابی صورت نگرفته است.
در توضیح مطلب فوق اضافه میشود كه جبرئیل موجودی نورانی و مجرد از ماده است و چون روح پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از علائق جسمانی منزه است وقتی كه به سوی عالم ماده توجه كند بخشی از حقایق علمی كه در ذات جبرئیل موجود است به قلب مبارك پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ منعكس میگردد كه این همان وحی است در مرحله وحی جز افاضه علوم چیزی وجود ندارد نه صورتی در كار است و نه كلامی موجود است. امّا صورت و كلام در مرحله خیال و حس مشترك به وجود میآید، وقتی كه این حقایق از قلب و روح پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به قوه خیال و حس مشترك آن حضرت نزول یافت در این جا است كه جبرئیل به صورت انسانی زیبا برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جلوه كند كه با او سخن گوید؛ زیرا مرحله خیال و حس مشترك مرحله صورت سازی است، پس پیامبر بود كه در ظرف خیال و وعاء ذهن خود جبرئیل را به صورت انسان زیبا مشاهده میكرد و كلامش را میشنید ولی دیگر انسانها كه اطراف پیامبر بودند از مشاهده او محروم بودند مگر كسانی كه پیامبر در نفس آنها تصرف كند و آنها را برای چنین دركی آماده كرده باشد، البته مراد این نیست كه مشاهده جبرئیل و شنیدن كلام او امری پوچ و پنداری خلاف واقع باشد بلكه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ واقعاً جبرئیل را به صورت دحیه كلبی مشاهده میكرد و كلام او را واقعاً میشنید ولی همه اینها در عالم خیال و مثال بود[10].
شواهد قرآنی و روایی تمثل:
گفته شد كه گاهی جبرئیل به صورت دحیه كلبی یا انسان دیگری بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل میشد، در قرآن و روایات مواردی وجود دارد كه فرشتگان و یا یك امر غیر مادی به صورت انسان متمثل میشده از جمله:
1. در جریان مریم جبرئیل به صورت بشری برای او ظاهر شد، فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا[11]
«پس روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم پس به صورت انسانی تمام برایش تمثل جست».
2. در قصه بشارت دادن فرشتگان به ابراهیم برای به دنیا آمدن اسحاق و یعقوب، ملائكه به صورت انسان بر ابراهیم ظاهر شدند[12].
پس از این كه جبرئیل به صورت دحیه كلبی در بیاید و بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود هیچ گونه اشكال علمی وجود ندارد. چون در موقع نزول جبرئیل به صورت دحیه كلبی هیچ گونه قلب و انقلابی صورت نگرفته است.
3. تمثل ابلیس به صورت سراقة بن مالك در جنگ بدر كه برای قریش به این صورت ظاهر شد كه در تفاسیر در ذیل آیه 48 از سوره انفال به این ماجرا اشاره شده است.
4. تمثل ابلیس در دار الندوة به صورت پیرمردی، همچنین تمثلش در روز عقبه به شكل عنیة بن حجاج و تمثل ابلیس برای حضرت یحیی به صورت عجیبی یا تمثل دنیا برای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به صورت زنی زیبا[13].
پس بنابراین اگر جبرئیل به صورت دحیه كلبی بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل میشد اولاً هیچ گونه مشكلی از لحاظ علمی ندارد و علاوه این كه شواهد قرآنی و روایی برای چنین تمثلهایی وجود دارد.
امّا این كه در شأن نزول آیه 11 از سوره جمعه دارد كه وقتی كه دحیه كلبی از شام برگشت وقتی وارد مدینه شد در روز جمعهای بود كه حضرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشغول خطبه خواندن بود و شروع به نواختن كردند كه مردم متوجه ورود آنها به مدینه شوند، این مسأله منافاتی با نزول جبرئیل به صورت دحیه كلبی ندارد به خاطر این كه جبرئیل چون نمیخواست به صورت واقعیاش بر پیامبر نازل شود به صورت دحیه كلبی كه مرد زیبایی بود و بسیار خوش سیما بود لذا به شكل او ظاهر میشد و هدف دیگری در بین نبوده است.
علاوه این كه این جریان كه در تاریخ در مورد دحیه كلبی نقل شده است مربوط میشود به موقعی كه هنوز دحیه كلبی مسلمان نشده بود[14].
__________________
[1] . شوری/51.
[2] . قصص/30.
[3] . شعراء/193.
[4] . امینی، ابراهیم، وحی در ادیان، قم، مركز انتشارات و دفتر تبلیغات، چاپ اوّل، 1377، ص 617.
[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1403، ج 14، ص 343.
[6] . مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ هچدهم، 1379، ج 20، ص 488.
[7] . ابن اثیر، اسد الغابه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 130.
[8] . عسقلانی، الاصابه، بیروت، دارالكتاب العربی، ج 1، ص 464.
[9] . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1417، ج 14، ص 36.
[10] . امینی، ابراهیم، وحی در ادیان، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اوّل، 1377، ص 117.
[11] . مریم/17.
[12] . هود/76.
[13] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1417، ج 14، ص 36.
[14] . عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، بیروت، موسسة التاریخ العربی، چاپ اوّل، 1422، ج 7، ص 372.
تنظیم برای تبیان: الف_شکوری