تبیان، دستیار زندگی
سلمان كیست؟ اصالت سلمان اولین مسلمان ایرانى روش برخورد پیامبر(ص) نسبت ‏به سلمان سلمان در سمت استانداری علم سلمان عبادت سلمان زهد سلمان نقش سلمان در شیعه شدن ایرانیان وفات سلمان كیست؟ سال ها قبل از طلوع اسلام، در روستاى «جى‏»...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وادی به وادی در جستجوی حقیقت

 سلمان كیست؟ 

 اصالت سلمان 

 اولین مسلمان ایرانى 

  روش برخورد پیامبر(ص) نسبت ‏به سلمان  

  سلمان در سمت استانداری  

  علم سلمان  

 عبادت سلمان  

  زهد سلمان  

 نقش سلمان در شیعه شدن ایرانیان 

 وفات 

 سلمان كیست؟ 

سال ها قبل از طلوع اسلام، در روستاى «جى‏» - یكی از روستاهاى اصفهان-  فرزندى به دنیا آمد، كه نامش را « روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.

پدر سلمان « بدخشان كاهن‏» - روحانى زرتشتى-  بود و كار همیشگى‏اش هیزم نهادن بر شعله آتش. با این كه سلمان در میان خاندان و محیطى زرتشتى دیده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خداى یكتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران كودكى مادرش را از دست داد و عمه‏اش سرپرستى او را به عهده گرفت.

سلمان، حاضر نبود كه آیین آباء و اجدادش بپذیرد و از آنجا بود كه حساسیت های خانواده و هم كیشان او نسبت به این جریان زیاد شده و تصمیم گرفتند كه او را تنبیه كنند. پس وی  با همكارى عمه‏اش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان كاروانى دید كه به سوى شام مى‏رفت؛ پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمین هاى ناشناخته گردید تا حقیقت را بیابد.

سرانجام سلمان، در همان آغاز هجرت گمشده‏اش را یافت و در حالى كه برده یك یهودى بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد. (1)

 اصالت سلمان 

وقتى به كتاب هاى تاریخى مراجعه مى‏كنیم در این زمینه، كه آیا سلمان از كدام یك ‏شهرهاى ایران بوده است غوغایى مى‏یابیم، كه مورخین در میدان تاریخ به پا كرده‏اند!

گروهى او را اصفهانى دانسته، برخى وى را شیرازى خوانده و عده‏اى هم ‏نوشته‏اند: قهرمان مقاله ما، از سرزمین هاى اهواز، شوشتر، رامهرمز و بهبهان برخاسته است و كسانى هم خواسته‏اند اصلا وجود چنین شخصى را در تاریخ اسلام انكار كنند!!

محمد بن عبدالبر، مورخ بزرگ اسلامى مى‏نویسد: « سلمان اصالتا از رامهرمز فارس، از قریه‏اى كه آن را«جى‏» (2) مى‏نامیدند مى‏باشد و بعضى هم او را اصفهانى معرفى كرده‏اند.» (3)

نویسنده كتاب «قاموس الرجال‏» در مورد اصالت ‏سلمان اظهار نظرى نكرده، بلكه‏ با تردید اینگونه نوشته است:« سلمان یا از شیراز یا اهل رامهرمز یا اهواز یا شوشتر و یا قریه « جى‏» در اصفهان مى‏باشد.» (4)

بعضى هم گفته‏اند: وى اهل بهبهان بوده است. ولى آنچه قفل این مشكل رامى‏گشاید و شعله این جدال را خاموش مى‏كند این است كه بگوییم: پدر و مادر سلمان از اصفهان بوده‏اند و سپس به كازرون رفته‏اند و در آنجا زندگى خویش را آغازنموده‏اند. زیرا در متون تاریخى سخن از اصفهانى بودن سلمان زیاد آمده و آنگاه هم ‏كه سلمان به حریم اسلام قدم مى‏گذارد، وقتى رسول خدا(ص) به او دستور مى‏دهد تا سرگذشت‏ خود را بیان كند، وى ضمن توضیحات زیادى مى‏گوید:« من مردى ‏پارسى، اهل اصفهان از قریه‏اى كه آن را «جى‏» مى‏نامند مى‏باشم‏.» (5)

بنا براین سلمان اصفهانى بوده، چون در آنجا متولد شده و مى‏زیسته، و بعد هم چون برادر و بستگان او به كازرون رفته‏اند، و اعضاى خانواده وى در كازرون مى‏زیسته‏اند، مى‏توان سلمان را اهل كازرون هم دانست.

بنابراین، سلمان اصالتا اهل اصفهان بوده، بعد به كازرون هجرت كرده، برادر و خانواده وى هم به آنجا مهاجرت نموده‏اند. و شاید هم او براى مدتى به شیراز و اهواز و شوشتر و بهبهان و رامهرمز كه در تاریخ آمده مهاجرت داشته، و شاید هم آن روز به‏ همه این مناطق، شیراز اطلاق مى‏شده است.

آنچه مسلم است ‏سلمان  مسلمانى رشید و ممتاز و سر سلسله تمام یاران پیامبراسلام بوده است، و ما هم هدف خود را كه عبارت است از آشنایى با مقام درخشان ‏وى و سرمشق و آموزش گرفتن از آن شخصیت ایمانى و اخلاقى دنبال مى‏كنیم و به ‏قول خود او مى‏گوییم: « سلمان فرزند اسلام است.‏» (6)

اما وجود چشمه سلمان در مشرق دشت ارژن، قبرستان سلمانی ها در كازرون، كه ‏هم اكنون آثارى از آن هست، مسجد جامع عقیق كه به مسجد ملابرات معروف است‏ و نامه رسول خدا به عنوان معافیت ‏خاندان سلمان و بلكه تمام اهالى كازرون، این‏ها نشانه و دلیلى است، كه برادر و اعضاى خانواده سلمان از اصفهان به كازرون مهاجرت‏ كرده باشند.

 اولین مسلمان ایرانى 

اگر چه على بن ابیطالب(ع) تا آنجا مورد توجه ایرانیان قرار گرفت كه چند مرتبه ‏آن حضرت را براى تدریس در دانشگاه جندى شاپور دعوت كردند، و اگر چه‏ ایرانیان آنقدر علاقه به خاندان رسالت پیدا كردند كه از على(ع) و همچنین از امام ‏حسین(ع) چندین مرتبه دعوت كردند كه حكومت ایران را بپذیرند و براى حكومت بر ایرانیان به ایران سفر كنند، و اگر چه مقام ایرانیان مسلمان به آنجا رسید كه در وزارت ‏دارایى مسلمانان داراى مقامات عالى گردیدند، زیرا ایرانیان در كار اسلحه ‏سازى، خدمات شایانى به مسلمانان كردند، اما تمام این توجهات ایرانیان به اسلام و مسلمانان و خاندان رسالت(ع) و نفوذ در میان مسلمانان، پس از مسلمان شدن ‏ایرانیان بود .

آرى، اولین ایرانى كه براى شناسایى خداى یكتا و فرار از ظلم و ستم و بیدادگرى ‏بار سفر بست و به سیاحت و مسافرت پرداخت، سلمان فارسى بود.

با توجه به هدف سلمان فارسى درك مى‏كنیم كه، اگر آن همه رنج و ناراحتى را مشاهده كرد، در راه هدف عالى و الهى او ارزش داشته است و براى همین ارزش فكر و هدف اوست كه رسول اكرم(ص) و خاندانش سلمان را به بزرگى یاد مى‏نمودند و از او احترام مى‏كردند.

  روش برخورد پیامبر(ص) نسبت ‏به سلمان  

از آن روزى كه رسول خدا(ص) سلمان را خریدارى كرد و آزادش نمود (7)

او را مورد لطف و مرحمت قرار داد و تا آنجا لطف رسول خدا(ص) افزایش یافت كه، آنگاه كه میان سلمان و ابوذر پیمان «اخوت‏» برقرار مى‏كرد و آنان را با یكدیگر برادرمى‏نمود، با ابوذر شرط كرد كه نافرمانى سلمان را ننماید. (8)

آن روزى كه رسول خدا(ص) با سلمان درباره مبارزه با نیروى دشمن مشورت‏ مى‏كرد و سلمان عرضه مى‏داشت: در ایران ما، در چنین مواردى خندق حفر مى‏كنند و مسلمانان از پیشنهاد سلمان به تعجب مى‏افتادند دوست مى‏داشتند كه او را به خود منتسب گردانند و به همین منظور گفتند: سلمان از ماست، رسول خدا(ص) سلمان را بیش از پیش مورد لطف قرار داد و فرمود:« سلمان از ما اهل بیت است.‏» (9)

كار مهربانى رسول خدا(ص) نسبت ‏به سلمان به آنجا كشید كه براى دفع توهم و یا اعتراض عده‏اى فرمود: « من مامور شده‏ام چهار نفر را دوست ‏بدارم و دستور بدهم كه‏ آنان را دوست ‏بدارند، این چهار نفر عبارتند از: على(ع) سلمان، ابوذر، و مقداد.» (10)

سلمان نه تنها مورد محبت‏ حضرت رسول اكرم(ص) بود، بلكه تا آنجا مورد اعتماد و امین پیامبر اسلام(ص) و على بن ابیطالب(ع) قرار گرفت كه، شب عروسى‏ حضرت زهرا(س) مركب سوارى آن مخدره را از جلو مى‏كشید و رسول خدا(ص) از عقب سر، آن را مى‏راند تا به خانه على(ع) رسیدند. (11)

سلمان فارسى، تنها در زمان زندگى خود و یا سلامتى رسول خدا(ص) و على بن‏ابیطالب(ع) مورد لطف و مرحمت و ستایش نبود، بلكه پس از مرگ هم تا آنجا مورد احترام و عنایت این خانواده بود كه حضرت صادق(ع) در این باره، مورد اعتراض ‏قرار مى‏گرفت!

ولى آن حضرت در برابر اعتراضات دیگران مى‏فرمود:« علت این كه من سلمان را به نیكى یاد مى‏كنم این است كه، او داراى سه خصلت‏ بود: خواسته على(ع) را بر خواسته خود مقدم مى‏داشت، فقرا را دوست مى‏داشت و آنان را بر ثروتمندان برتر مى‏دانست، و دوستدار علم و دانشمندان بود.» (12)

 سلمان در سمت استانداری 

سلمان با اذن حضرت على(ع) از سوى خلیفه دوم، سمت استاندارى مداین را قبول ‏كرد. (13) وقتى وارد مداین شد، به زنبیل بافى مشغول گردید تا زندگى خویش را تامین ‏كند، زیرا با این كه سهمیه او پنج هزار درهم بود، آن را در راه خدا انفاق مى‏كرد و مى‏گفت: دوست مى‏دارم از دسترنج‏ خود ارتزاق كنم، و به كارهاى مردم هم رسیدگى‏ نمایم. (14)

 علم سلمان 

پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسى پیدا مى‏كرد.» (15)

وسعت و عمق آگاهی هاى سلمان به حدى بود كه براى هر كس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و على(ع) اسرارى را كه دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان مى‏گفتند و او را لایق نگهدارى علم مخزون و اسرار مى‏دانستند؛ از این رو یكى از القاب سلمان، «محدث‏» است. (16)

سلمان داراى علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان (چهره شناسان) و محدثان به شمار مى‏رفت. جایگاه علمى سلمان چنان بود كه امام صادق(ع) درباره‏اش فرمود:« در اسلام، مردى كه فقیه ‏تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.» (17) البته شایان ذكر است كه منظور امام، از بین مردم است و اهل بیت استثناء می شوند.

پیامبر اسلام(ص) فرمود:« سلمان دریاى علم است كه نمى‏توان به عمق آن رسید.» (18)

البته دانش سلمان، به معارف فكرى محدود نمى‏شد و آگاهی هاى فنى او نیز در حد بالایى بود. در جنگ خندق، طرح كندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد كرد و عملى شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق‏» براى درهم كوبیدن قلعه‏هاى مشركان از ابتكاراتى است كه به سلمان نسبت داده شده است.

بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمى‏اش چنین تعبیر كند:

اى مردم! اگر من شما را از آنچه مى‏دانستم مطلع مى‏كردم، مى‏گفتید، سلمان دیوانه است، یا به كسى كه سلمان را بكشد درود مى‏فرستادید. (19)

عبادت سلمان

آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشترى مى‏دهد، علم و آگاهى اوست. چرا كه عبادت آگاهانه و پرستش از روى بصیرت از عبادت سطحى و ظاهرى ارزشمندتر است.

امام صادق(ع) فرمود: روزى پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: كدام یك از شما تمام روزها را روزه مى‏دارد.

سلمان گفت: من، یا رسول الله.

پیامبر(ص) پرسید: كدام یك از شما تمام شب ها را به عبادت مى‏گذراند؟

سلمان گفت: من، یا رسول الله.

حضرت پرسید: آیا كسى از شما هست كه روزى یك بار قرآن را ختم كند؟

سلمان گفت: من یا رسول الله.

یكى از حاضران كه جواب هاى سلمان را خودستایى و فخرفروشى مى‏پنداشت، گفت: اكثر روزها دیده‏ام كه سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم مى‏خوابد و بیشتر روز را به سكوت مى‏گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب براى نیایش با خدا بیدار مى‏ماند و روزى یك بار قرآن را ختم مى‏كند؟!

پیامبر(ص) فرمود: ساكت‏ باش! تو را با همسان لقمان چه كار؟ اگر مى‏خواهى چگونگى‏اش را از خودش بپرس تا خبر دهد.

سلمان گفت: در ماه سه روز روزه مى‏گیرم و خداوند فرموده است:«هر كس عمل نیكى انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل مى‏كنم و هر كه چنین كند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم كه فرمود: هر كس با وضو بخوابد، در ثواب، چنان است كه تمام شب را عبادت كرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر كس یك بار سوره « توحید‏» را بخواند، پاداش یك سوم قرآن را دارد و هر كه دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر كه سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم كرده است. و نیز حضرت فرمود: یا على، هر كس تو را با زبان دوست‏ بدارد یك سوم ایمانش كامل شده، هر كه با دل و زبان دوستت ‏بدارد، دو ثلث ایمان او كامل شده؛ و هر كه با دل و زبانش دوستت ‏بدارد و با دست هم یارى‏ات كند، تمام ایمان را به دست آورده است.» (20)

 زهد سلمان 

آیات و روایات نشان مى‏دهد كه « زهد» به معناى حرام ساختن نعمت هاى الهى بر خود نیست. زهد به معناى عدم دلبستگى به امور مادى است. یكى از مواردى كه در تمام زوایاى زندگى سلمان، از آغاز تا پایان عمر دیده مى‏شود زهد، پارسایى و بى‏ رغبتى او به دنیاست.

سلمان، كه پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت على(ع) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتى وقتى فرماندار مدائن بود، ساده ‏زیستى را رها نكرد. زهد و وارستگى سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه مى‏گرفت؛ زیرا هر كس ایمان قوی تر داشته باشد، از جاذبه‏هاى دنیوى آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:

«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.» (21)

سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه ‏سازى نمى‏داد. شخصى از او خواست تا برایش خانه‏اى بسازد ولى سلمان راضى نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیكوكار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولى سفارش كرد خانه چنان باشد كه هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. (22)

سلمان پارسا، حتى حقوق اندك سالانه - حدود چهار تا شش هزار درهم-  خود را هم به نیازمندان مى‏داد و بسیار اندك براى خود برمى‏داشت.

 نقش سلمان در شیعه شدن ایرانیان 

یكى از كارهاى بسیار مهم سلمان، كه بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته بود، تلاش پی گیر او در معرفى اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد كرد و از هر فرصتى بهره برد. وقتى به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال كرد و نقش بسیارى در تشیع ایرانیان داشت.

مى‏پرسند: با این كه اسلام در عصر خلافت‏ خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اكثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت على(ع) هستند؟

در پاسخ باید گفت: عوامل متعددى سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به كوفه و حوالى آن و حتى اصفهان و ... بود. سلمان پیام‏آور اسلام ناب، منادى تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت علیهم السلام بود و اكثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (23)

 وفات 

سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با بركت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35ه .ق وفات یافت. (24)

حضرت على(ع) پیكرش را غسل داد، كفن كرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن‏ ابى‏طالب و حضرت خضر، در حالى كه با هر یك از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیكر سلمان نماز گزاردند. (25)

بعضى از راویان چنین نقل كرده‏اند كه حضرت على(ع) بر كفن سلمان شعرى نوشت كه معناى آن چنین است:

« بر شخص كریم و بزرگوارى وارد شدم، بى ‏آن كه توشه نیك و قلب پاك داشته باشم؛ ولى بردن توشه نزد شخص كریم و بزرگوار، زشت ‏ترین كار است.» (26)

مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخى بغداد، نزدیك طاق كسرى قرار دارد.

در این دنیاى پرتلاطم و پر زرق و برق كه انسان را در گرداب گناه غرق مى‏كند، هر كس الگویى مى‏خواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و كردارش كشتى وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند؛ و زندگى سلمان فارسى براى ما ایرانیان الگویى شایسته است.

پی نوشت ها:

1- بحار، ج 22، ص‏366.

2- الاستیعاب، ج 2، ص 57.

3- جى، نام قدیم اصفهان بوده، الآن آباد نیست، از آن شهر جداست و مردم آن را شهرستان مى‏نامند. پاورقى السیرة النبویة، ج 1، ص 222. حسن عمید و دهخدا مى‏نویسند: جى، لقب قدیم اصفهان بوده، و اكنون نام دهستانى از توابع اصفهان است. فرهنگ عمید، تاریخ و جغرافیا، ص 352، لغت نامه دهخدا، ج‏17، ص 183.

4- قاموس الرجال، ج 4، ص 432.

5- السیرة النبویة، ج 1، ص 228.

6- الاستیعاب، ج‏2، ص 61.

7- سفینة البحار، ج 1، ص 646.

8 - تحفة الاحباب، ص 129.

9- اعیان الشیعه، ج 2، ص 265.

10- سفینة البحار، ج 1، ص 646.

11- سفینة البحار، ج 1، ص 648.

12- سفینة البحار، ج 1، ص 648.

13- شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18ص 39.

14- سفینة البحار، ج 1، ص 267 و شرح ابن ابى الحدید، ج 18، ص 37.

15- شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 18، ص‏36.

16- بحار، ج 22، ص 331.

17- تنقیح المقال، ج 2، ص‏47.

18- اختصاص شیخ مفید، ص 222.

19- رجال كشى، ص 20.

20- بحارالانوار، ج 22، ص‏317.

21- بحارالانوار، ج 22، ص 341.

22- شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ص‏36.

23- كتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص 201.

24- بحار، ج 22، ص 391 - 392.

25- بحار، ج22، ص‏373.

26- طرائف الحقائق، ج 2، ص 5.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.