تبیان، دستیار زندگی
(روشنفكرى) چونان بسیارى از واژه هاى نوظهور, با ابهام معنایى در هم پیچیده است. اما در یك برداشت, این واژه مى تواند با مؤلفه هایى تفسیر شود بسان: نوآورى, تحول گرایى, پیشرفت جویى آزاد اندیشى در میان مؤلفه هاى تبیین گر مى توان مؤلفه (حضور در زمان) را یكى از ع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زمان آگاهى حوزه(1)
زمان

(روشنفكرى) چونان بسيارى از واژه هاى نوظهور, با ابهام معنايى در هم پيچيده است. اما در يك برداشت, اين واژه مى تواند با مؤلفه هايى تفسير شود بسان: نوآورى, تحول گرايى, پيشرفت جويى آزاد انديشى در ميان مؤلفه هاى تبيين گر مى توان مؤلفه (حضور در زمان) را يكى از عناصر مفهومى روشنفكرى دانست.

بخشى از دغدغه هاى روشنفكران حوزه اى در سده اخير,تعريف مناسبات (روحانيت) و (زمان) بوده است. اين كه چگونه مى توان دريچه هاى نظر و منظر حوزه و روحانيت را به سوى دگرگونيهاى زمانه گشود و زمينه هاى وزيدن و بهره مندى از نسيم هاى موافق و رويارويى با تندبادهاى مخالف را فراهم ساخت.

حضور تاريخى

در يك نگرش تاريخى روحانيت شيعى از عصر غيبت تا پايان دولت صفوى با (زمان) بود و در (زمانه) خود مى زيست. گرچه جامعه شيعه امامى اقليت و در حاشيه جهان اسلام بوداما آمد و شد و داد و ستدهاى علمى دانشوران شيعى چنان بود كه اين تفكر و انديشه را در متن مباحث فكرى جهان اسلام قرار مى داد. بزرگان علمى شيعه چه در دوران خلافت عباسى و چه پس از آن با دانشهاى زمان پيوند ژرف و تنگاتنگ داشتند و در علوم عقلى و نقلى و تجربى دانشمندان برجسته شيعى فراوان بودند.

اين حضور در متن آگاهى زمانى مى آفريد. عالمان شيعه هم در مباحث روز علمى حضورى محسوس داشتند و هم در فراز و نشيب زندگى اجتماعى جامعه شيعى به تعهد اجتماعى خود پاى بند بودند.

در آغاز دوره غيبت رساله ها و كتابهاى گوناگون با موضوع (غيبت) نگاشته شد. اين تلاش و تدبير برخاسته از اين درك بود كه مقوله (غيبت امام) و (نبود نعمت حضور) به عقده اى فكرى ـ روحى در جامعه اماميه تبديل شد. دانشوران شيعى كوشيدند كه با نوشته ها و مكتوبات هم رهگشايى اعتقادى رخ دهد و هم در فضاى وجودى جامعه شيعى نفس گشايى روحى اتفاق بيفتد. اين گونه حضورهاى بهنگام فراوان بودند و بدين گونه, دانشوران شيعى, برخلاف كوششها و تلاشهاى پر شتابِ مكتبها و مذهبهاى رقيب, توانستند تفكر و مكتب امامى را پرقوت و بانشاط نگه دارند و بر توانايى و استوارى مبانى آن بيفزايند.

با تاسيس دولت صفوى روحانيت شيعه حضور در زمان را استمرار بخشيد و با توجه به زمينه هاى به وجود آمده حضورى مقتدر را در ابعاد زير نشان داد:

1. تغيير جهت گيرى حكومت: دولت صفوى, با گرايشها و نگرشهاى صوفيانه شكل گرفت. روحانيت شيعه در عصر صفوى, با زيركى, هوشمندى و حضور فعال, توانست جهت گيرى حاكميت زمانه خود را از دولت صوفى مزاج و شريعت گريز, به حاكميتى فقه انديش دگر كند. حضور فعال صدها عالم شيعى ايرانى و مهاجرت ده ها دانشمند بزرگوار از عراق و جبل عامل به ايران, موجب گرديد كه مزاج دينى حكومت را از گردابه فقه گريزى دور سازد.

2. فرهنگ سازى شيعى: روحانيت عصر صفوى, زمينه ها و مجالهاى زمانى را قدر دانست و با قدرت و توان تمام, در گسترش و نهادينه سازى باورهاى شيعى كوشيد. بخش اصلى رواج تشيع در ايران را بايد مرهون اين تلاش زمان شناسانه دانست. گوشه اى از اين تلاش و تدبير و فرصت شناسى را در نهضت فارسى نويسى در اين دوران مى توان ديد. عالمان دينى عصر صفوى, افزون بر زبان علمى زمان ـ كه عربى بود ـ صدها, بلكه هزاران اثر عامه فهم به زبان فارسى نگاشتند. از رساله هاى علميه اى چون (جامع عباسى) نوشته شيخ بهايى, تا كتابهاى اعتقادى, اخلاقى, تاريخى, حديثى

از باب نمونه, آثار فارسى زير را مى توان يادآور شد:

محقق سبزوارى: رساله اى در فقه, معرفت احكام شرعيه ضروريه, رساله عمليّه, رساله اى در نماز جمعه, مناسك حج, مفاتيح الجنان (در ادعيه) جامع الزيارات عباسى, روضه الانوار عباسى (در دانش سياست)

فيض كاشانى: ده رساله (كه بيش تر آنها فارسى است) رساله هشت بهشت

سيد جمال الدين خوانسارى: شرح غرر الحكم, رساله نماز جمعه, رساله مبدأ و معاد

علامه مجلسى: عين الحيات, حق اليقين, حيات القلوب, جلاء العيون, حليه المتقين

سيد محمد حسين خاتون آبادى (نواده علامه مجلسى) در رساله اى مستقل كه در معرفى آثار و نوشته هاى علامه مجلسى نوشته است از 110 رساله و كتاب عربى و 49 كتاب و رساله فارسى به قلم ايشان ياد مى كند.

نمونه هاى ياد شده كه گوشه اى از آثار فارسى علماى عصر صفوى است صدق اين ادعا را بر مى نمايد كه تشيع عصر صفوى, چونان اسلام ايرانيان, تنها مرهون سياست و سمت گيرى دولت صفوى نبود بلكه بخش گسترده اى از اين رويداد بزرگ, وامدار استفاده از زمان آگاهى روحانيت شيعه در آن عصر بود كه توانست با بهره ورى از زمينه هاى عصرى, با فرهنگ سازى مناسب باورها و نگرشهاى شيعى را در جامعه ايرانى استوار سازد.

3. تبديل فقه حاشيه به فقه متن: فقه شيعه تا عصر صفوى, فاصله اى گسترده با متن حيات اجتماعى داشت. انزواى اجتماعى و فاصله از قدرت سياسى, موجب شد كه فقه شيعى, در فضاى زندگى فردى و جمعهاى مؤمنانه مطرح باشد, اما با ظهور دولت صفوى, فقه شيعه, عرصه عمل را تجربه كرد. حضور صدها عالم شيعى در پُستهاى اجتماعى, چون: قضاوت, شيخ الاسلامى, امامت جمعه و& مجالهاى ظهور و بروز فقه در عينيت جامعه بود. بدين گونه فقه شيعه از مكتب بغداد تا مكتب حلّه و جبل عامل, دوران توان مند سازى نظرى خود را پيمود و در عهد صفوى, از تجربه اجرايى و عملياتى براى حضور اجتماعى سود جست.

4. احياى سنتهاى دينى: عالمانِ عصر صفوى, توانستند با فرصت سنجى, پاره اى از سنتهاى بيرون رانده شده از گردونه زندگى و به زمين مانده را در جامعه شيعى احيا كنند. از باب نمونه, (نماز جمعه) يكى از اين سنتهابود. گرچه بيش تر عالمان شيعى از عصر مفيد به بعد, اين ديدگاه را مطرح كرده بودند كه در عصر غيبت, در گاهِ برقرار بودنِ امنيت و امكانِ اقامه نماز جمعه, مؤمنان شيعى مى توانند به اقامه نماز جمعه بپردازند; اما تنگناهاى اجتماعى و حضور قدرتهاى جائر, مانع اجراى اين فريضه بود. در دوران صفوى, امكان احياى اين سنت پديد آمد و عالمان بنام اين دوره, با سخت كوشى توانستند بازدارنده هاى نظرى ـ عملى آن را كاهش دهند و بزرگانى چونان محقق كركى, محقق سبزوارى, فيض كاشانى و ده ها مجتهد برجسته, با اقامه نماز جمعه و پشتيبانيهاى فكرى از اين سنت, به احياى آن پرداختند.

موارد ياد شده, گوشه اى از فرصت يابيهاى زمانى عالمان شيعى در عهد صفوى بود. اما متاسفانه, اين حضور زمان شناسانه, ادامه نيافت و به گسست انجاميد.

دوره فترت

حضور فكرى ـ اجتماعى روحانيت در زمان پس از عصر صفوى با فراز و نشيب و گاه گسست و بريدگى رو به رو شد. عوامل گوناگونى در اين زمينه دخالت داشتند و از جمله:

1. با سقوط دولت صفوى (در 1135) ايران, دوران سخت و تيره و تارى را گذراند. در ابتدا چيرگى مهاجمان افعان بر ايران بود. و سپس با ظهور (نادر) گرچه امنيت نسبى ايجاد شد و حكومت مركزى شكل گرفت امّا اين امنيت با نگرش جديد مذهبى او همراه بود كه در دشت مغان در 1148 هويدا شد كه:

(مردم بايد از عقايد فاسده و اقوال كاسده كه از بدو ظهور شاه اسماعيل در ميان اهل ايران شيوع يافت نكول و حقيقت خلفاى راشدين را پذيرفته و از رفض و تبّرا, تبّرا و به ولاى ايشان تولا نمايند. )

ناامنيها, پس از فروپاشى صفويان و نگرشهاى جديد مذهبى از مقام و جايگاه عالمان شيعى كاست و آنان را با بحران جديد روبه رو ساخت.

2.روحانيت شيعى, با ظهور قاجار به بازسازى خود كوشيد و با حضور در پاره اى از پستها و نيز موضع گيرى در شرايط ويژه اجتماعى, چونان: جنگهاى ايران و روس, امتياز تنباكو و جنبش مشروطيت, كوشيد نقش زمان آگاهى خود را ايفا كند; اما ناكاميهايى كه در مشروطيت پديد آمد (به دار كشيدن شيخ فضل اللّه نورى, قدرت يابى روشنفكران لائيك, رقابت جويى مشروطه خواهان, ناكارآمدى دولتهاى مشروطه ) عامل جدى بود كه دوباره روحانيت راه حل انزوا و عزلت را پيشه كند و بخش وسيعى از عالمان شيعه دغدغه هاى نظرى كلاسيك را در علوم و دانشهاى سنتى بر حضور فكرى ـ اجتماعى ترجيح دهند.

3. استبداد و تحقير عصر پهلوى در مناسبات با روحانيت عامل ديگرى در انزوا جويى روحانيت بود. گروه هايى از حوزويان در چنين شرايط بيمناك راه بقا و تداوم ديندارى و حوزه ها را در فاصله جويى از موضوعات فكرى ـ اجتماعى حساسيت برانگيز مى ديدند. شيوه هاى مديريتى ـ رفتارى بزرگانى چون آيت اللّه حائرى در اين قالب تحليل مى شود.

عوامل ياد شده موجب گرديد كه روحانيت شيعه پس از عصر صفوى از تداوم حضور در زمان بهره مند نباشد و در انزوا يا دست كم حاشيه اجتماعى ـ تمدنى قرار گيرد.

ادامه دارد...


نویسنده:سید عباس صالحی                               تنظیم:مجید نقدی گروه حوزه علمیه