تبیان، دستیار زندگی
چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینى مطابق احتیاجات روز تنظیم نمى شود؟ چرا روحانیون ما بجاى آنكه پیشرو و هادى قافله اجتماع باشند از دنبال قافله حركت مى كنند؟ چرا؟ چرا؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشکل اساسی سازمان روحانیت
1h-'fj*

(در)دروس طلاب تجديد نظر نمايند واحتياجات روز مسلمين را در نظر بگيرند. مخصوصا مسائلى را كه جزءاصول عقايد مسلمين است جزء برنامه درسى طلاب قرار دهند و خلاصه حوزه نجف راازانحصار فقاهت و رساله عمليه نويسى خارج كنند. جريان باطلاع معظم له رسيد

قسمت اول و دوم را اینجا ببینید

لینک های مرتبط صوتی را اینجا ببینید

قدرت و حريت

اگراتكاء روحانى بمردم باشدقدرت بدست مى آورد اما حريت رااز دست مى دهدواگر متكى بدولتها باشد قدرت رااز كف مى دهداما حريتش محفوظ است زيرا معمولا توده مردم معتقد و باايماننداما جاهل و منحط و بى خبر و در نتيجه بااصلاحات مخالفند واماولتها معمولا روشنفكرند ولى ظالم و متجاوز روحانيت متكى بمردم قادراست با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه كنداما در نبرد با عقايد وافكار جاهلانه مردم ضعيف و ناتوان است ولى روحانيت متكى بدولتها در نبرد با عادات وافكار جاهلانه نيرومنداست و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعيف .

بنظر ما صرف اتكاء بودجه روحانيت ايران بعقيده مردم سبب ضعف آن نشده است بلكه سازمان نداشتن اين بودجه سبب اين نقص بزرگ شده است . و مى توان با سازمان دادن اين بودجه اين نقص بزرگ را رفع كرد تا روحانيت شيعه هم قدرت داشته باشد و هم حريت . هدف اصلى اين مقاله همين است و روحانيت ايده آل ما چنين روحانيتى است . بعدا تحت عنوان [راه اصلاح] توضيح بيشترى خواهيم داد.

عوامزدگى

.جامعه در بسيارى از حالات مانند فرداست از آنجمله آفت زدگى است .البته آفت اجتماع متناسب و مخصوص بخوداجتماع است . هر جامعه اى نيز يك نوع آفت مخصوص بخود دارد. آفتى كه جامعه روحانيت ما را فلج كرده واز پا در آورده است [ عوام زدگى] است . عوامزدگى از سيل زدگى زلزله زدگى مار و عقرب زدگى بالاتراست .اين آفت عظيم معلول نظام مالى مااست .

روحانيت ما دراثر آفت عوامزدگى نمى تواند چنانكه بايد پيشرو باشد واز جلو قافله حركت كند و بمعنى صحيح كلمه هادى قافله باشد مجبوراست در عقب قافله حركت كند. خاصيت عوام اين است كه هميشه با گذشته و آنچه باآن خو گرفته پيمان بسته است حق و باطل تميز نمى دهد. عوام تازه اى را بدعت يا هوى و هوس مى خواند ناموس خلقت و مقتضاى فطرت و طبيعت را نمى شناسد ازاين رو با هر نوى مخالفت مى كند و هميشه طرفدار حفظ وضع موجوداست

ما هم اكنون مى بينيم كه عوام الناس بمسائلى جدى از نوع[ توزيع عادلانه ثروت] [ عدالت اجتماعى] [ تعليمات عمومى] [ حاكميت ملى] وامثال اين مسائل كه پيوند ناگسستنى بااسلام دارند واسلام است كه عنوان كننده اين حقايق و مدافع آنهااست بان چشم نگاه مى كنند كه بيك هوس كودكانه .

روحانيت عوامزده ما چاره اى نداردازاينكه آنگاه كه مسئله اى اجتماعى مى خواهد عنوان كند بدنبال مسائل سطحى و غيراصولى برود و از مسائل اصولى صرف نظر كند و يا طور نسبت به اين مسائل اظهار نظر كند كه با كمال تاسف علامت تاخر و منسوخيت اسلام بشمار رود و وسيله بدست دشمنان اسلام بدهد.

افسوس كه اين آفت عظيم دست و پاها را بسته است و گرنه كاملا روشن مى شد كه اسلام در هر عصر و زمانى واقعا تازه است لاتنفنى عجائبه ولا تنقضى غرائبه . معلوم مى شد كه حتى عميق ترين سيستمهاى اجتماعى عرن ماقادر نيست با آنه اسلام آورده رقابت كند.

روحانيت عوامزاده ما چاره اى نداردازاينكه همواره سكوت را بر منطق سكون را بر تحرك نفى را براثبات ترجيح دهد. زيرا موافق طبيعت عوام است .

چرا برنامه تعليمات طلاب و محصلين علوم دينى مطابق احتياجات روز تنظيم نمى شود؟ چرا روحانيون ما بجاى آنكه پيشرو و هادى قافله اجتماع باشند از دنبال قافله حركت مى كنند؟ چرا؟ چرا؟

حكومت عوام منشا رواج فراوان ريا و مجامله و تظاهر و كتمان حقايق و آرايش قيافه و پرداختن بهيكل و شيوع عناوين والقاب بالا بلند در جامعه روحانيت ما شده كه در دنيا بى نظيراست . حكومت عوام است كه آزاد مردان واصلاح طلبان روحانيت ما را دلخون كرده و مى كند

در سالهاى اقامتم در حوزه علميه قم كه افتخار شركت در محضر درس پر فيض مرحوم آيت الله آقاى بروجردى اعى الله مقامه - را داشتم يك روز در ضمن درس فقه حديثى بميان آمد به اين مضمون كه از حضرت صادق - عليه السلام - سئوالى كرده اند وايشان جوابى داده اند. شخصى بانحضرت مى گويد قبلا همين مسئله از پدر شماامام باقر[ ع] سئوال شده ايشان طور ديگر جواب داده اند كداميك درست است ؟ حضرت صادق[ ع] در جواب فرمود آنچه پدرم گفته درست است . بعداضافه كردند:

ان الشيعه اتواابى مسترشدين فافتاهم بمرالحق واتوونى شكاكا فافتيتهم بالتقيه .

يعنى : شيعيان آنوقت كه سراغ پدرم مى آمدند با خلوص نيت مى آمدند و قصدشان اين بود كه ببينند حقيقت چيست و بروند عمل كنند او هم عين حقيقت را بانها مى گفت ولى اينها كه مى آينداز من سئوال مى كنند قصدشان هدايت يافتن و عمل نيست مى خواهند ببيننداز من چه مى شنوند و بسا هست كه هر چه از من مى شنوند باينطرف و آنطرف بازگو مى كنند و فتنه بپا مى كنند من ناچارم كه با تقيه بانها جواب بدهم .

چون اينحديث متضمن تقيه از خود شيعه بود نه از مخالفين شيعه فرصتى بدست آنمرحوم داد كه درد دل خودشان را بگويند گفتند[ :تعجب ندارد تقيه از خودمانى مهمتر و بالاتراست من خودم دراول مرجعيت عامه گمان مى كردم از من استنباط است واز مردم عمل هر چه من فتوا بدهم مردم عمل مى كنند ولى در جريان بعض فتواها (كه بر خلاف ذوق و سليقه عوام بود) ديدم مطلب اينطور نيست .

البته نوع تقيه اى كه در متن حديث است با نوع تقيه اى كه ايشان فرمودند يكى نيست دو نوع است آن نوع تقيه كه در حديث است بمحيط روحانى مااختصاص ندارد در همه جاى دنيا معمول است و چاره اى از آن نيست ولى نوع تقيه اى كه در محيط روحانى ما معمول است ازاختصاصات طرز تشكيلات مااست كه اخيرا پيدا شده .ايشان هم بيك مناسبت كوچكى خواستند درد دل خود رااظهار كنند.

مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى -اعلى الله مقامه - موسس حوزه علميه قم بفكرافتادند يك عده از طلاب را بزبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى مجهز كنند تا بتواننداسلام را در محيطهاى تحصيل كرده جديد بلكه در كشورهاى خارج تبليغ نمايند. وقتيكه اين خبر منتشر شد گروهى از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم واولتيماتوم دادند كه اين پولى كه مردم بعنوان سهم امام مى دهند براى اين نيست كه طلاب زبان كفار را ياد بگيرند اگراينوضع ادامه پيدا كند ما چنين و چنان خواهيم كرد!!! آن مرحوم هم ديدادامه اينكار موجب انحلال حوزه علميه و خراب شدن اساس كاراست موقتااز منظور عالى خود صرف نظر كرد.

در چند سال پيش در زمان زعامت و رياست مرحوم آيت الله آقا سيدابوالحسن اصفهانى اعلى الله مقامه - عده معتنابهى از علما و فضلاى مبرز نجف كه در زمان حاضر بعضى از آنها مرجع تقليدند جلسه كردند و پس از تبادل نظر اتفاق كردند كه در برنامه

(در)دروس طلاب تجديد نظر نمايند واحتياجات روز مسلمين را در نظر بگيرند. مخصوصا مسائلى را كه جزءاصول عقايد مسلمين است جزء برنامه درسى طلاب قرار دهند و خلاصه حوزه نجف راازانحصار فقاهت و رساله عمليه نويسى خارج كنند. جريان باطلاع معظم له رسيد. معظم له كه قبلا درس خود رااز جريانى كه براى مرحوم آيت الله حائرى پيش آمده بود واز نظاير آن ياد گرفته بودند پيغام دادند كه تا من زنده هستم كسى حق ندارد دست بتركيب اين حوزه بزنداضافه كردند سهم امام كه بطلاب داده مى شود فقط براى فقه واصول است نه چيز ديگر. بديهى است كه عمل ايشان درس آموزنده اى بود براى آن آقايان كه زعماى فعلى حوزه نجف هستند.

بااين توضيح معلوم شد كه چرا شخصيتهاى برجسته ما همينكه روى كار مى آيندازانجام منويات خود عاجزند؟ و بااينكه خون دل مى خورند و انديشه اصلاح را همواره در دل مى پرورانند در عمل قدرت اجرا ندارند؟ چرا حوزه هاى علميه مااز صورت دانشگاه دينى بصورت[ دانشكده فقه] در آمده ؟ چرا علما و فضلاى ما همينكه معروف و مشهور شدنداگر معلومات ديگرى غيراز فقه واصول دارند روى آنها را مى پوشانند و منكر آنها مى شوند؟ چرا بيكاره و علف هرزه در محيط مقدس روحانى ما زياداست بطورى كه يك زعيم روحانى مجبوراست براى آب دادن يك گل خارها و علف هرزه هاى زيادى را آب بدهد؟ چرا در محيط روحانى ما سكوت و سكون و تماوت و مرده وشى بر منطق و تحرك و زنده صفتى ترجيح دارد؟ چرا حريت فكر و عقيده در ميان ما كمتر وجود دارد؟ چرا برنامه تعليمات طلاب و محصلين علوم دينى مطابق احتياجات روز تنظيم نمى شود؟ چرا روحانيون ما بجاى آنكه پيشرو و هادى قافله اجتماع باشند از دنبال قافله حركت مى كنند؟ چرا؟ چرا؟


* لینک صوتی ا ستاد از قم و نجف میگوید علامه جعفری

* لینک صوتی آسیب شناسی حوزه و دانشگاه رحیم پور ازغدی

* لینک صوتی موضوع روحانیت در خط مقدم تاریخ رحیم پور ازغدی


تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

منبع :مجله حوزه