تبیان، دستیار زندگی
فرمودندبه جعفری سلام مرا برسانید و بگویید ما كه به این عالم آمده‌ایم دستمان از كار بسته است. شما كه در آن دنیا هستید می‌توانید درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) كاری را شروع كنید. شما می‌توانید ... شروع كنید ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیامی از عالم برزخ برای علامه

اخلاق از منظر علامه جعفری و راسل

علامه جعفری در كنار صدها كتابی كه با آنها مأنوس و معاشر بود، با همه وجود غرق در نهج‌البلاغه علی (ع) شده بود. می‌خواست غواص دریای سخنان مولایش علی (ع) باشد. می‌خواست به هزاران هزار انسانی كه از كنار خانه او گذر می‌كردند، اگر شیر معرفت می‌بخشد از همان شیری هدیه كند كه روزی علی‌بن ابی‌طالب (ع) به او بخشیده بود. باید كاری می‌كرد. دلش برای امیرالمؤمنین (ع) تنگ شده بود. احساس می‌كرد حضور علی (ع) با همه عظمتش حتی در میان شیعیان نیز شناخته شده نیست. دلش برای كتابخانه علامه امینی، صاحب كتاب بزرگ «الغدیر» تنگ شده بود.

از كتابخانه علامه امینی در نجف تا حرم علی (ع) راهی نبود. كتابخانه، هشت سال تمام صمیمانه او را پذیرفته بود. صاحب آن كتابخانه نیز از شیفتگان سینه چاك علی (ع) بود.

عظمت كتاب الغدیر علامه امینی، همواره برای او ستودنی بود، تا این كه اتفاق عجیبی افتاد. گویی باز هم خوابی در حال پیوستن به واقعیت بود. گویی جرقه‌ای در حال شعله‌ور ساختن خرمن اندیشه‌ای عظیم بود. روزی از روزهای سال 1356، داماد علامه جعفری با احساسی عمیق و هیجانی غیرقابل توصیف از اصفهان به دیدارش آمد. سفر او تنها برای زیارت استاد نبود. می‌خواست او را از خوابی كه مثل روز روشن، برایش اتفاق افتاده بود، آگاه سازد.

فرمودندبه جعفری سلام مرا برسانید و بگویید ما كه به این عالم آمده‌ایم دستمان از كار بسته است. شما كه در آن دنیا هستید می‌توانید درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) كاری را شروع كنید. شما می‌توانید ... شروع كنید ...

علامه امینی

علامه جعفری با آرامش روحی و معنوی همیشگی خود آماده شنیدن بود. آقای مصاحب با احساسی شورانگیز سخن می‌گفت: «دیشب خواب مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر را دیدم. به من فرمودند: شما محمدتقی جعفری را می‌شناسید؟ گفتم: بله. گفت: نامه‌ای هست كه باید به ایشان بدهید.

پاكت را گرفتم و گفتم اجازه می‌دهید ببینم چه نوشته است؟ اجازه داد. باز كردم. خیلی جنبه معنوی داشت. در خواب بسیار گریه كردم. الان جملات نامه یادم نیست. ایشان به من فرمودندبه جعفری سلام مرا برسانید و بگویید ما كه به این عالم آمده‌ایم دستمان از كار بسته است. شما كه در آن دنیا هستید می‌توانید درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) كاری را شروع كنید. شما می‌توانید ... شروع كنید ... .»

علامه جعفری رو به درگاه خداوند كرد و گفت: «خدایا! این ولی اعظم توست. به ما محبت فرما كه همت كنیم و بتوانیم در این كار بزرگ شرمنده نشویم.»و چنین بود كه ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه آغاز شد. نه یك جلد، نه دو جلد، نه ده جلد ... از آن پس، همه‌ی دل مشغولی علامه محمدتقی جعفری صرف این ترجمه و تفسیر شد.

تهیه : شکوری

تنظیم : آقازاده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.