تبیان، دستیار زندگی
و حاكمیت اسلام در حكومت اسلامى (جمهورى اسلامى ) متجلى است و حكومت اسلامى برانقلاب اسلامى متكى وانقلاب اسلامى بر مدار روحانیت اسلام مى گردد و روحانیت اسلام بر محور حوزه ها مى چرخد و خلاصه اینكه بقاى اسلام و عظمت و آبروى و حاكمیت اسلام و پیروزى و شكست آن مس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارزيابي مسئوليت حوزه هاي علميه
حجره امام در فیضیه

قسمت اول را حتما بخوانید

حاكميت اسلام در حكومت اسلامى (جمهورى اسلامى ) متجلى است و حكومت اسلامى برانقلاب اسلامى متكى وانقلاب اسلامى بر مدار روحانيت اسلام مى گردد و روحانيت اسلام بر محور حوزه ها مى چرخد و خلاصه اينكه بقاى اسلام و عظمت و آبروى و حاكميت اسلام و پيروزى و شكست آن مستقيما متوجه[ حوزه و روحانيت] است

حوزه ها مخاطب اصلى بيان نگرانيها

بديهى است كه (حوزه و سازمان روحانيت ) در مجموع داراى ارزشهاى والا و مشخصات گرانقدر و غيرقابل انكارى است و گذشته روشن و پرافتخارى را پشت سرگذارده است كه در جاى خود مورد بررسى قرار گرفته است و در آينده نيز بر كرسى تحليل خواهد نشست وارج نهاده شده است و خواهد شد. ولى از آنجا كه حوزه با تمام ارزشهايش ام نواقص و مشكلات و نارسايى ها بدور نيست واز سوى ديگر بى توجهى و سهل انگارى در حل مشكلات و رفع نواقص و كاستى هايش خطر جبران ناپذير (و چه بسااضمحلال حوزه ) را در پى داشته باشد نيابد توصيفها و مديحه سرايى ها سرپوشى بر روى ه دردها و كاستى ها شود وابعاد روشن و نورانى حجاب خويش گردد بلكه بايد با تلاشى خلصانه و واقعگرايانه حجابهاى نور را شكافت تا به معدن عظمت و شايستگى مطلق نزديك و نزديكتر شد.

و چه صريح و آشكار آورده است استاد شهيد كه:[ براى ما كافى نيست كه دائمااز گذشته انقلاب سخن بگوييم و خودمان را به اين سرگرم و دلخوش كنيم كه روحانيت چنين و چنان كرده است گذشته گذشت اكنون مى بايد براى آينده فكر بكنيم] 4 .

آرى بايد درباره وضعيت حاضرانديشيد كه با گذشته كاملا متغاير است . و نيز بايد درباره آينده اى فكر كرد كه با حال تفاوتهاى بسيار خواهد داشت .

جايگاه حوزه در عصر تولد دوباره اسلام :

در روزگارى كه پس از قرنها تاريكى انحطاط و حاكميت جور مشرق زمين در شفيق خونين صبح[ استقلال و آزادى] نشسته است . و در عصرى كه انديشه هاى سرخورده از فرهنگ عفن غرب و فلسفه خيالى واستبداد آفرين شرق متوجه آرمانها وايده ها و عملكردهاى[ اسلام به حكميت رسيده] شده است ! و در موقعيتى كه محافل علمى و سياسى و مذهبى جهان شاهد هنگامه تولد دوباره اسلامند و محرومان و مستضعفان جهان دل به پيام اسلام خوش داشته و چشم به درخشش انقلابب اسلامى دوخته اند حوزه چگونه جايگاهى خواهد داشت ؟! و چه مسئوليتى را بر دوش خواهد كشيد!

آيا جزاين است كه جهان واژه ( اسلام روحانيت و حوزه ) را واژه هايى مترادف و زنجيره هايى بهم پيوسته و ناگستنى مى شناسد! و آيا جزاين است كه ذهنيت اكثريت قاطع دوستان و دشمنان ما چنين است كه اسلام راستين محمدى در حاكميت اسلام متبلوراست

و حاكميت اسلام در حكومت اسلامى (جمهورى اسلامى ) متجلى است و حكومت اسلامى برانقلاب اسلامى متكى وانقلاب اسلامى بر مدار روحانيت اسلام مى گردد و روحانيت اسلام بر محور حوزه ها مى چرخد و خلاصه اينكه بقاى اسلام و عظمت و آبروى و حاكميت اسلام و پيروزى و شكست آن مستقيما متوجه[ حوزه و روحانيت] است ! و يا جزاين است كه چنين جايگاهى را خودما نيز براى حوزه قائليم و بااينكه[ انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون] 5 را عميقانه باور داريم ولى اين را نيز مى دانيم كه :

والله جنودالسموات والارض و كان الله عليما حكيما 6 . و هوالذى ايدك بنصره و بالمومنين 7 .

و بى ترديد[ حوزه] جندى است از جنودالله كه بايد به نور قرآن وارزشهاى متعالى اسلام مسلح شده و به ستيزى بى امان و مبارزه اى بى پايان با ظلمت و شركت و فساد و بيدادگرى در سراسر جهان برخيزد. حوزه خود را مدافع اسلام مبين احكام الهى مرشد جامعه اسلامى مسوول هدايت مردم و حفظ قرآن و مبانى اصيل عقيدتى و شرف و عزت اسلام مى شناسد.

حوزه مدعى است كه اسلام را بايداز حوزه فرا گرفت . بايداحكام خدا رااز (فقهاى آگاه حوزه )اخذ نمود. بايد تفسير و حديث واخلاق و اقتصاد و حركتهاى اصلاح طلبانه و رهايى بخش رااز حوزه آموخت و آنكس كه نظرش معتبر و قابل اجراست فقيهى است كه از حوزه برخاسته و بر ملاك شيوه هاى اصولى فقه اجتها نموده است . بسيار خوب ! ولى آيااين باورهاى بلند واين جايگاه رفيعى كه دوست و دشمن و حتى خود ما نيز براى حوزه معتقديم به همين باورها و شعارها تمام مى شود يا آنكه جايگاهى به رفعت قله هاى داشتن مسئوليتى به سنگينى و گستردگى و عمق ريشه كوهها به دنبال دارد. و بر دوشها مى نهد!

جايگاه رفيعتر و مسئوليتهاى بزرگتر

امروز چه ما بخواهيم و چه نخواهيم دنياانقلاب اسلامى را نشات يافته از حوزه مى داند و نيز حكومت را هم از آن حوزه مى شناسد. گر چه ممكن است برخى از روحانيون منزوى و بى تعهد و كوتاه انديشان بى تحرك كه گرفتارانجماد فكرى و بى عرضگى ذاتى هستند بخواهند حوزه رااز نظام حاكم و روحانيت رااز حكومت سياست . درذهن خود دور نگهدارند و رابطه اى ميان اين دو قائل نباشند و سرنوشت و عملكرد و آينده اين دو رااز يكديگر جدا بپندارند ولى نه چنين بوده و نه چنين خواهد بود. چرا كه امروز دشمنان داخلى و خارجى اسلام (حكومت اسلامى ايران را حكومت آخوندها) مى نامند و دوستان ما نيزاز آن جهت به (جمهورى اسلامى ) پايبندند و معتقدند و در راه دفاع از آن مال و جان ايثار مى كنند! كه حاكميت رااز آن فقاهت و روحانيت اصيل و حوزه امام صادق [ ع] مى دانند. درست است كه همه افراد حاضر و شاغل در حوزه و همه روحانيون سراسر كشور دست اندركار مسائل اجرايى حكومتى نيستند و شايد چنين افرادى هنوزاكثريت روحانيون را تشكيل دهند (كه البته عدم دخالت آنان به دليل ناراضى بودن آنها نيست بلكه گروهى به دليل اعتقاد به لزوم ادامه تحصيل و كسب بيشتر معارف اسلامى و برخى به دليل بى برنامگى روابط حوزه و مشاغل و نيازهاى جامعه و دسته اى به دليل عدم كارآيى كافى و نيز دلائل ديگرى كه بايد جداگان همورد بررسى قرار گيرد) ولى اكثريت قاطع اينان همان كسانى هستند كه از رزم گاه محراب و سنگر منبر و... مردم را به تشكيل حكومت الهى و حاكميت قسط و عدل دعوت نموده اند و مردم را با حكومت نمونه على بن ابيطالب ( ع ) آشنا ساخته و همه جااز ظلم و ستم حكومت طاغوت سخن گفته اند. و سرانجام نظام حكومت جور را بر هم ريخته اند و در نهايت احكام اسلام را بر مردم حاكم ساخته اند.

واينها گذشته امروز بسيارى از پستهاى حساس حكومت در دست برخاستگان از حوزه است چه مااعتراف بكنيم و چه بر زبان نياوريم آنانكه بايد بدانند مى دانند و تاريخ نيز شاهداست و ثبت خواهد كرد كه بزرگترين امكانات مادى و معنوى دراين مقطع تاريخى دراختيار [ اسلام روحانيت و حوزه] قرار گرفته است .امكاناتى كه در طول تاريخ نظيرش را نمى توان شاهد بود.

حوزه اكنون در جايگاهى قرار دارد كه ريزترين حركتش را دنيا مى نگرد. سخناش را دنيا مى شنود و نظرياتش را ميليونهاانسان به كار مى گيرند.

حوزه امروز پيام:[ اقرء باسم ربك الذى خلق] را بر[ حرا]ى ايران سروده است وامت محمد[ ص] را با سروش:[ ياايهاالمدثر قم فانذر] به سوى قبله گاه موحدان بسيج كرده است تا مركز توحيد رااز بتهاى شركت شرق گرايان و معلقات فرهنگ پوچ و زشت غرب گرايان پاك كند. و حاكميت و حكومت فرهنگ جاهلى غرب را مغلوب سازد و پرچم[ ان الارض يرثها عبادى الصالحون] را بر بام گسترشگاه زمين 8 برافرازد. و كنگره هاى كاخ سياه و سرخ جباران و مفسدان را فرو ريزد و آتش هزار ساله آتشكده استثمار واستعمار و نژادپرستى را براى يكمرتبه و هميشه بميراندو مشعل جنگ ستارگان را كه در دست مجسمه تزوير بر بالاى قبر آزادى انسان مى سوزد خاموش سازد و سنگ تيره تزوير را بشكند و آزادى و شرافت وانسانيت فراموش شده رااز زندان تمدن ماشينى رها سازد.

به چه دلخوش داشته ايم ؟!

تو گويى اين كلام على(ع) نگاهش از قرنها پيش به اين لحظه ها بوده است كه مى فرمايد:[ ااقنع من نفسى بان يقال اميرالمومنين و لا اشاركمه فى مكاره الدهراواكون اسوه لهم فى جشويه العيش] (9). ( آيا قانع و دلخوش باشم به همين كه مرا(اميرالمومنين ) مى خوانند و مى نامند!در صورتيكه مردم را در مشكلات روزگارشان شريم نيايم و در تحمل سختى ها و مبارزه با تلخكامى ها پيشتاز و پيشرو آنان باشيم !).

گرچه كلام على[ ع] در رابطه با تلخى ها و مشكلات مردم و همدردى با آنهاست ولى حق آنست كه مااين كلام را در مورد خويش تعميم بيشترى دهيم واز خود بپرسيم : آيا قانع شويم كه انقلابى از حوزه نشات گرفته است و ديگر درباره تداوم آن و نيازها و مشكلات آن نينديشيم آيا قانع شويم به اينكه طاغوت رااز سرزمين خويش بيرون رانده ايم . و مردان صالح را به كرسى حكومت نشانده ايم واسلام را قانون قرار داده ايم . و ديگر نينديشيم كه احكام فقهى ما در زمينه هاى قضاء واقتصاد و روابط خارجى و... مربوط به سالهاى بى حكومتى است و براى بر زمان حاضر نياز به تحل و تلاشى عظيم و سريع دارد!

آيا دل خوش باشيم كه ( وحدت حوزه و دانشگاه ) صورت گرفته است و امروز حوزه مى تواند در همه مراكز فرهنگى بى هيچ مانعى وارد شود و ايده ها وافكار خويش را بازگويد ولى هرگز فكر نكنيم كه چگونه بايد در روح و جان و باور نسلها راه يافت كه حق بر مغزهاشان سنگينى نكند و با تحميل خفته ! خود را به شنودن وا ندارند! و گوش هاشان با ما نباشد و دلهاشان به جاى ديگر!

آيا دل خوش باشيم كه ( فرهنگ غرب ) را بيرون رانده ايم در حاليكه هنوز روانشناسى و جامعه شناسى علوم سياسى واقتصادى و هنر ما عميقا وابسته است و رنگى از (اصطلاحات و تعبيرهاى كوتاه ) بر سر وروى آنها پاشيده شده است !.

و صدها و هزارهاى آياى ديگر( كه به يارى خداوند يك يك بايد مورد بررسى قرار گيرد) كه همه آنچه گفته شد و آنچه گفته نشد در يك سئوال مى گنجد كه :

آيا خوشحال باشيم كه عصر عصر تولد دوباره اسلام و حاكميت اسلام و اقبال به سوى اسلام است در حاليكه (حوزه )امروز ما با (حوزه )ديروز ما فرق چندانى نكرده است و تحولى بنيادى رخ نداده است با آنكه ده ها سال قبل استاد شهيد شمع وجودش مى سوخت و مى گفت :

انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و هم چنان پيروزمندانه به پيش برود مى بايد باز هم روى دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد اگراين پرچمداراز دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكر بيفتد يك قرن كه هيچ يك نسل كه بگذرد اسلام به كلى مسخ مى شود زيرا حاصل فرهنگ اصيل اسلامى در نهايت باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند به اين دليل لازمست روحانيت رااصلاح كرد نه اينكه آنرااز بين برد ثابت نگاهداشتن سازمان روحانيت در وضع فعلى نيز به انقراض آن منتهى خواهد شد اين مطلب را حدود ده سال است كه بارها و بارها تكرار كرده ام و گفته ام كه : روحانيت يك درخت آفت زده است و بايد با آفتهايش مبارزه كرد اما كسى كه مى گويد دست به تركيب اين درخت نزنيد معناى سخنش اين است كه با آفتهاى آنهم مبارزه نكنيد واين باعث مى شود كه آفتها درخت رااز بين ببرند آن كسى كه مى گويداصلااين درخت را بايداز ويشه كند اشتباه بزرگى مرتكب مى شود زيرااگراين درخت كنده شود ديگر هيج كس قادر نخواهد بود تا نهال جديدى به جاى آن بكارد به اين ترتيب آينده انقلاب اسلامى ايران پيوند زيادى به آينده روحانيت دارد 10!

چگونه مى توان خشنود و خرسند بود كه ما آفتهاى بيگانه هجومنده از بيرون را نابود كرده ايم در حاليكه زخمهاى ده ها ساله و آفتهاى ديرپاى درونى خويش را مرهمى ننهاده و نيشترى نزده ايم واگر هم چسب زخمى گذارده ايم مقطعى بوده است و بى حساب و كتاب و چه بسا سرپوشى شده بر كارها و تحولاتى كه بايد بشود و نشده است !

چگونه مى توان آرام نشست واز بيم علف هرزگان در كمين نشسته و جمود فكران بى سلقه كه چون ملاباجى هاى پانصد سال پيش فكر مى كنند دم فرو بست و سخن از تحول و تكامل و تشكل و مديريت حوزه به ميان نياورد كه مبادا روزى علف هرزه هاى فراوان تراز كل بوته ها آب و نانشان بريده شود و فرصت طلبان بى محتواى همه جا حاضر مشتشان باز گردد. و دانه درشتهاى ميان تهى كوس رسوائيشان بر بام قيافه هاى عالم مابانه شان به صدا درآيد!

چه بايد كرد! جزاينكه مرثيه اى بر سكوت و ركود بخوانيم و بگويم كه اى شهيدى كه شاهد ده ها سال فرياد عليه آفتها و آفت زدگى ها عليه بى نظمى و نابسامانيها عليه ناهماهنگى و عوامزدگى ها بودى اكنون ما شهادت مى دهيم كه سالها و سالهااز فرياد تو مى گذرد ولى هنوز فرياد تو همانند روزاول تازه و شنيدنى است نوى خود رااز دست نداده است زيرا كه از آن روز تا بحال كارى كه مى بايست صورت نگرفته است همان دروازه هاى باز هنوز بى نگهبان است و علفهاى هرزه نيش دار هنوز امكانات را مى بلعند هنوز قاريان دستار بر سر كنار مقبره ها واستاد فقه و فلسفه و تفسير به ظاهرهر دوازاصحاب (حوزه ) علمند!

و خلاصه هنوز هم مى گويند: نظم در بى نظمى است ! با آنكه پيشواى تحول آفرين تاريخ اسوه نمونه و آبروى[ حوزه] بارها و بارها هشدار داده است و (حوزه )را به نظم و تشكل فرا خوانده است :

امام امت در تاريخ 1360/11/22 در قسمتى از پيام خويش به مناسبت سومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى چنين فرموده است :

يكى ازامور مهمى كه مورد توجه بزرگان و علماء حوزه علميه قم بوده است ليكن عمل مثبتى درباره آن انجام نگرفته ايجاد نظم وانصباط در حوزه هااست كه لازم است از حوزه علميه قم شروع شود.به طور جدى و اساسى عمل شود.البته اين امر براى حفظ حوزه هااز ورود عناصر منحرف از حيث عقائد واخلاق واعمال ازاهم وظائف شرعى است كه به عهده همه خصوصا فضلاء و علماء و مدرسين مى باشد...  همه مى دانيم كه اگر خداى نخواسته حوزه هااز عهده تربيت فقها و علما و خطباى موجه و مورد علاقه مردم بر نيايند و بطور هرج و مرج و بدون برنامه صحيح و ضابطه اسلامى عقلائى حوزه هااداره نشوند بايد همه منتظر فاجعه شكست جمهورى اسلامى واسلام بزرگ باشيم واگراكنون با همت همگان از سر چشمه فساد جلوگيرى نشود فردا و فرداها ديراست و بسا باشد كه به جايى رسد كه از قدرت هم خارج شود.

مقايسه امروز حوزه ها با قبل ازانقلاب كه روحانيون از سياست و نظر درامور كشور به واسطه تبليغات و فشارها و كج فهيميها منعزل و بركنار بودند بسيار نابجا و غلط است .گرچه ممكن است بعضى كج فهمها به اين امر حياتى مخالف باشند و با تز( نظم در بى نظمى است) با توهمات شيطانى دست به گريبان باشند ليكن اينان دراقليت هستند. بالاخره همانطور كه پاكسازى و تصفيه در همه ارگانهاى دولتى و كشورى و لشكرى لازم است در حوزه ها و دانشگاه ها كه همگام با حوزه ها هستند و هر دو از ويژگى خاصى برخوردارند تصفيه و پاكسازى مهمتراست و با تصفيه اين دو پايگاهى اسلامى و ملى محتواى جمهورى اسلامى به رشد و ترقى خود ادامه خواهد داد و باانحراف اين دو انقلاب و جوهورى اسلامى از مسير اصلى خود منحرف خواهد شد.11


تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

--------------------------------------------------------------------------------

1. سوره انعام .59.

2. شهيد باهنر مسئله جوانان 13 تا 18 قم انتشارات دايره تبليغات اسلامى چاپ دوم .

3. كيهان فرهنگى خرداد 63 شماره 3.

4. پيرامون انقلاب اسلامى شهيد مطهرى .

5. سوره الحجر/09

6. سوره الفتح /04

7. سوره انفال .62.

8. مقصود زمين كعبه است كه در روايات نقطه آغازين گسترش زمين معرفى شده است .

9. نهج البلاغه نامه 45.

10.امام و روحانيت صفحه 527 گردآورى دفتر سياسى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى .

11. پيام امام بمناسبت سومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در مورخه 60/11/22.

12. شهيداستاد مطهرى پيرامون جمهورى اسلامى .31.

13.استاد مطهرى پيرامون جمهورى اسلامى .32.

14. مدرك سابق .34.