تبیان، دستیار زندگی
شاید برخى از علماى دین، با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان، در نشاندنِ عبادت به جاى عدالت، سهیم بوده باشند. این در حالى است که اسلام اعلام داشته است: «افضل العبادات کلمة حق عند سلطان جائر»؛ برترین عبادت، سخنِ حق گفتن در برابر سلطان ستمکار است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیوه‏هاى تحقُّقِ عدالت اقتصادى و اجتماعى
امام موسی صدر

حتما اول قسمت پیشین را بخوانید

الف. انفاق و بخشش.

در جاى‏جاىِ قرآن به جامعه‏اى که عدالت بر آن حاکم است، و به نتایج این عدالت و همچنین خطرهایى که در صورت تحقق نیافتنِ آن متوجه جامعه خواهد شد، اشاره مى‏شود. زیرا عدالت به همه این امکان را مى‏دهد که با کوششهاى سازنده و کمکهاى خود همگان را بهره‏مند سازند و پیامدهاى شایسته عدالت به همه بازگردد، در صورتى که نبود عدالت در جامعه به طور قطع موجب محرومیت بخش بزرگى از جامعه از برخى حقوقش یا از همه آن مى‏شود، همچنین باعث تباه شدنِ برخى یا همه استعدادها و کاهشِ کارائىِ جامعه مى‏گردد. این خود محرومیت عمومى افراد جامعه و بلکه کل جامعه را سبب مى‏شود، بگذریم از بیماریها و خطرهایى که دامنگیرِ نه‏تنها گروههاى محروم بلکه همه مى‏شود، مانند پیامدهاى سوءِ تغذیه و فراهم نبودن شرایط زندگى سالم و همچنین خطرهاى دیگرى که درونِ محرومان را مى‏خورد و ادامه آنها به بحرانها و انفجارها و نابسامانیهایى در جوامع مى‏انجامد. حال به برخى از آیات قرآن کریم مى‏پردازیم:

ها أنتُم هؤُلاءِ تُدعَوْنَ لِتُنفِقوا فى سَبیلِ اللَّه فَمِنکُم مَن یَبْخَلُ و مَن یَبخَلْ فإنَّما یَبْخَلُ عَن نَفسِه و اللَّه الغَنىُّ و أنتُمُ الفُقَراءُ و إنْ تتَوَلَّوا یَستَبْدِلْ قَوما غیرَکُمْ ثُمَّ لا یکونوا أمثالَکُم (47: 38) (آگاه باشید که شما را دعوت می‌کند تا در راه خدا انفاق کنید. بعضى از شما بخل مى‏ورزند؛ و هر کس که بخل ورزَد در حق خود بخل ورزیده است. زیرا خدا بى‏نیاز است و شما نیازمندید. و اگر روى برتابید به جاى شما مردمى دیگر آرَد که هرگز همسان شما نباشند). و ما تُنفِقوا مِن خیرٍ یُوَفَّ إلیکُم و أنتُم لا تُظلَمونَ (2: 272) (و هرچه انفاق کنید پاداش آن به شما مى‏رسد و بر شما ستم نخواهد رفت.) و أنفِقوا فى سبیلِ اللَّه و لا تُلْقوا بأیدیکُم إلى التَّهلُکَةِ (2: 195) (در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میندازید).

ب. انفاق در مفهوم قرآنى.

هر که در آیات کریمه انفاق بیندیشد، به‏خوبى درمی‌یابد که انفاق، به مفهومِ قرآنىِ آن، مشارکت دادنِ کاملِ دیگران است در آنچه خداوند از مال و فکر و کوشش و مبارزه به انسان بخشیده است. تفکر و درنگ در این آیاتْ روشن مى‏سازد که بازگشت نتیجه خیر به انفاق کننده و دورىِ او از ظلم و هلاکتْ تنها منحصر به جزاى الهى که در قیامت عاید انسان مى‏شود نیست، بلکه نتایجِ اجتماعیى که از فعالیتهاى انسان برمى‏آید نیز جزاى عمل به حساب مى‏آید. این پاداش، که پیش از پاداش اخروى است، در قرآن به «جزاى ادنى» و پاداش آخرت به «جزاى اوفى» یاد شده است. کوتاه سخن اینکه فرد یا گروهى که براى ایجاد فرصتهاى مناسب زندگى براى دیگران کوشش می‌کند، در حقیقت، خیرخواهى و نیک‏فرجامى را براى خویش به ارمغان مى‏آورد و خطر ستم و هلاکت و نیستى را از خود دور مى‏سازد. امروزه پیامدهاى مثبت و نتایج اجتماعى چنین رویکردى کاملاً روشن و آشکار است.

آیه اخیر در سیاقِ آیاتِ جهاد آمده است. پس میانِ انفاقِ جان که به شهادت مى‏انجامد و به هلاکت نینداختن نفْس که از سرکشى و طغیان دشمن یا از ظلم خودکامگان سرچشمه مى‏گیرد، هماهنگى کامل وجود دارد و بدین ترتیب شبهه موجود در مورد معناى آیه کریمه زدوده مى‏شود. [1]

ویژگى دیگر عدالت اقتصادى و اجتماعى در مکتب اسلام این است که عدالت درجات متفاوتى دارد و تحقق آن در جوامعْ محدود به حد خاصى نیست، بلکه مانند بسیارى از هدفهاى دینى بیکران و نامتناهى است. این بدان جهت است که عدالت وسیله‏اى براى امکان بخشیدن به تکامل انسان است، نه آنکه خودْ هدفى باشد که کوششِ عدالت‏خواهى در نخستین مرحله آن توقف کند.

شاید برخى از علماى دین، با دعوت و تبلیغ یا با سکوتشان، در نشاندنِ عبادت به جاى عدالت، سهیم بوده باشند. این در حالى است که اسلام اعلام داشته است: «افضل العبادات کلمة حق عند سلطان جائر»؛ برترین عبادت، سخنِ حق گفتن در برابر سلطان ستمکار است.

نتیجه چنین بینشى آن است که عدالت با قدرى احساسِ فردى آغاز مى‏شود و سپس رشد می‌کند و از یک سو به کوشش روزافزونِ فرد تبدیل مى‏گردد و از سوى دیگر گروه را که دولتِ ملى مظهرِ آن است دربر مى‏گیرد. آنگاه عدالت با دو بُعد گسترش می‌یابد: از یک سو رفته‏رفته همه افراد جامعه را در بر مى‏گیرد و از سوى دیگر عمق پیدا می‌کند. زیرا، همان طورى که حسِّ عدالت‏خواهى رفته‏رفته به صورتِ کوششِ پى‏گیر و مستمر درمى‏آید، تحقق بخشیدن به حدّاقلِ عدالت، مراتبِ دیگرى از عدالت را فراهم می‌کند. این جریان تا آنجا ادامه می‌یابد که به برابرى بین افراد جامعه مى‏رسد.

سپس مرحله تکافل و همبستگى و فداکارى فرا مى‏رسد، آنگاه از این مراحل هم مى‏گذرد و به صورت ایثار و ازخودگذشتگى جلوه می‌کند.

البته باید توجه داشت که سیرِ ازخودگذشتگى نباید به فراموش کردنِ حق دیگران و به‏ویژه نزدیکان بینجامد، چنان که غالبا هنگام زیاده‏روىِ انسان در بذل و بخشش پیش مى‏آید. شاید از همین رو است که آیه کریمه مى‏فرماید:

و لا تَجعَلْ یَدَکَ مَغلولَةً إلى عُنُقِکَ و لا تَبْسُطْها کُلَّ البَسطِ فَتَقْعُدَ مَلوما مَحسوراً (17: 29) (دست خویش را نه از روى خسّت به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشاى که در هر دو حال ملامت‏زده و حسرت‏خورده بنشینى).

ج. اَبعادِ عدالت اقتصادى و اجتماعى و راههاى تحقق آن.

در برشمردنِ ابعادِ انسانىِ عدالتِ اقتصادى و اجتماعىِ اسلام، ناگزیر، به جنبه فنى که در خلال کنفرانس مورد توجه قرار گرفته است، به طور گذرا و براى تکمیلِ صورتِ بحث، اشاره می‌کنیم. تحریم ربا روشن مى‏دارد که شریعت اسلام نمى‏خواهد سرمایه به تنهایى و بدون کار و تلاش افزایش یابد و براى صاحبش سودآور گردد. همین طور آنچه در فقه اسلامى درباره درست نبودنِ تعیین سهمى براى ابزار تولید آمده دلیل بر این است که ابزارِ تولید نمى‏تواند در سود و منافع شریک باشد، اما کار، که در اسلام برترین عنصر از عناصرِ تولید است، حق دارد که، فارغ از زیان، در منافع سهیم گردد. همچنین کارگر حق دارد مبلغ معینى، بدون ریسک‏پذیرى، دریافت دارد. این همان چیزى است که اجرت و مزد کار مى‏نامیم[2]

تفکر و تأمل بیشتر در احادیث زکات و آنچه از امامان اهل بیت و از فقهاى پیشین وارد شده است، بُعد تازه‏اى به مسئله عدالت مى‏دهد و به روشنى و صراحت به بیمه افراد فقیر، که عبارت از تأمین نیازهاى افراد تهیدست از طرف جامعه باشد، توصیه مىککند. البته نه آن فقر و تهیدستى که نتیجه سستى و بطالت باشد[3]. همچنین اسلام بیمه‏هاى دوران کهن‏سالى و کودکى و بیمارى را، به‏ویژه حوادث و پیش‏آمدهاى ناگهانى همچون هزینه‏هاى مسافرانِ نیازمند و وامداران و دربندماندگان و هرآنچه در راه خدا باشد،[4] لازم مى‏داند. مسئولیتِ بیمه‏هاى اجتماعى، در حقیقت، همان مسئولیت کامل جامعه اسلامی در شرایط دشوار اجتماعی است، خواه این شرایط دائم باشد مانند پیری و ناتوانی ناشی از نقص عضو، یا بر اثر حوادث ناگهانی و در کوتاه‌مدت به وجود آید.[5]

این مطلب با موضوعاوضاع امروز مسلمانان ادامه می یابد
تنظیم حسن رضایی گروه حوزه علمیه


پی‌نوشت:

[1] در آیه کریمه آمده است که « خود را به هلاکت نیندازد » . این آیه ظاهراً انسان را از جهاد در راه خدا و در راه آزادی انسان‌های دربند و تحت ستم نهی می‌کند. زیرا در اینها خطر هلاکت وجود دارد. ولی استقصای آیه و آیات دیگر روشن می سازد که انفاق قرآنی جان فشاندن در راه خدا و عقیده و در راه رها شدن و رها ساختن از ظلم و فساد را نیز دستور می دهد و « انفقواا فی سبیل الله »، به جهاد رفتن را نیز در بر می‌گیرد. روشن می‌شود که تن پروری و از جهاد رو بر تافتن باعث می‌گردد که دشمن ستمگر بر جامعه مسلط شود و هلاکت حقیقی را، که استعمار زدگی و ظلم پذیری و ذلت باشد، برای انسان فراهم آورد. البته در آیه کریمه گونه‌های دیگر انفاق نیز مورد توجه است و نشان می‌دهد که بخل ورزیدن و محروم گذاردن افراد جامعه، اختلافات طبقاتی و از هم گسیختگی و فتنه را در اجتماع پدید می‌آورد و در نتیجه خطر هلاکت را برمی‌انگیزد.

[2] این بخش از سخنرانی، که مکانیسم عدالت را بررسی می‌کند، نیازمند توضیح بیشتر است و در حقیقت چند حجم اسلامی را شامل می‌شود: اول. ربا به طور مطلق حرام است و این حکم چنین نتیجه می دهد که از سرمایه، که یکی از عوامل تولید است، نباید سود ثابت به دست آورد و باید با کار توأم شود و به صورت مضاربه در جریان تولید شرکت کند و نسبتی از درآمد را بگیرد. دوم. از احکام مضاربه نتیجه‌گیری می کنیم که اگر بازرگان در تجارت خود زیان ببیند کارگر موظف به پرداخت زیان نیست و ضرر به سرمایه تعلق می‌گیرد. سوم. در یک شرکت نمی‌توان برای ابزار تولید، که سابقاً گاو و وسایل ساده بوده است، سهمی در نظر گرفت و فقط می‌توان اجرتی برای آن معین کرد. از این سه حکم اسلامی حقیقت زیر به دست می‌آید: در میان سه عامل تو.لید (کار، سرمایه، ابزار تولید) کار امتیازات فراوان دارد، زیرا می‌تواند سهمی ثابت به نام کارمزد داشته باشد و نیز می تواند در سود شریک باشد (بهره) و از زیان محفوظ بماند (مضاربه). سرمایه حق دارد در سود شریک باشد اما از زیان به دور نیست. اما ابزار تولید فقط مزد دریافت می‌کند. بنابراین، کار سه امتیاز دارد، و سرمایه و ابزار تولید هرکدام یک امتیاز.

[3] « مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم روا نمی‌رود و او را ذلیل و زبون نمی‌گرداند و محرومش نمی‌کند. بر مسلمانان است که به وضع مستمندان رسیدگی و ایشان را کمک کند.» (اصول کافی، ج2، ص 174.)

[4] « انما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل الله و ابن السبیل فریضه من الله» (9: 60).

[5] موضوع بیمه اجتماعی در اسلام و نقش زکات در آن، خود بحث مفصل و جالبی است که مؤلف در مقاله‌ای مفصل در سالنامه مکتب تشیع، سال 13، آن را مورد بحث و بررسی قرار داده است.