تبیان، دستیار زندگی
خداوند اراده کرده است که انسان اختیار داشته باشد و این اختیار اراده ی حتمی خداست. یعنی حتما اختیار دارد و با این اختیار در امور مختلف تصمیم گیری و عمل می کند. در این میان خداوند اراده غیر حتمی دارد که انسان ایمان را به جای کفر انتخاب کند و از طرفی هم اراد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاسخ به شبهات قرآنی(11)

شرک و ایمان، زوری نیست؟

قرآن

متن شبهه:

آیه 107سوره انعام می فرماید که اگر خدا می خواست مشرکان شرک نمی آوردند. در آیه 148همین سوره این سخن از زبان مشرکان بیان شده پس چرا در انتهای آیه مشرکان به دروغ و پیروی از گمان متهم شده اند؟

آیه 107 سوره انعام:

وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَ مَا أَنتَ عَلَیهِْم بِوَكِیل‏.

و اگر خدا مى‏خواست آنان شرك نمى‏آوردند، و ما تو را بر ایشان نگهبان نكرده‏ایم، و تو وكیل آنان نیستى.

آیه 148 سوره انعام:

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشرَْكُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشرَْكْنَا وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن شىَ‏ْءٍ  كَذَالِكَ كَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ حَتىَ‏ ذَاقُواْ بَأْسَنَا  قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا  إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تخَْرُصُون‏

كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى‏خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‏آوردیم، و چیزى را [خودسرانه‏] تحریم نمى‏كردیم.» كسانى هم كه پیش از آنان بودند، همین گونه [پیامبران خود را] تكذیب كردند، تا عقوبت ما را چشیدند. بگو: «آیا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنید؟ شما جز از گمان پیروى نمى‏كنید، و جز دروغ نمى‏گویید.»

در آیه 107 سوره انعام صحبت از اراده تکوینی خداوند شده است. به این معنا که می فرماید خداوند قدرت دارد که با اراده تکوینی خود (با جبر) انسان ها را مومن کند اما این اراده را نکرده و اختیار انتخاب را به انسان داده است. زیرا ایمان جبری ارزشی ندارد.

پاسخ شبهه:

در ابتدا لازم است مقدمه ای را در رابطه با " مشیت و اراده الهی " بیان کنیم.

خواست و اراده خداوند متعال دو گونه است:

1- اراده حتمیه یا اراده تکوینی که خواسته های خداوندگاری است که تخلف ندارد و حتمی است.

2- اراده غیر حتمیه یا اراده تشریعی که نظر حق به آن تعلق گرفته اما جبر تکوینی را به کار نگرفته است. یعنی انسان را بین اطاعت و تخلف مختار کرده است. این اراده بیشتر در حوزه انسان و شریعت و حقوق است. مانند اینکه خداوند اراده کرده که انسان نماز بخواند یا خواسته است که اسلام بیاورد اما انسانهایی هستند که مسلمان نیستند یا نماز نمی خوانند. این نوع اراده را می توان نوعی دعوت خداوند در امور تشریعی تعبیر کرد.[1]

خداوند اراده کرده است که انسان اختیار داشته باشد و این اختیار اراده ی حتمی خداست. یعنی حتما اختیار دارد و با این اختیار در امور مختلف تصمیم گیری و عمل می کند. در این میان خداوند اراده غیر حتمی دارد که انسان ایمان را به جای کفر انتخاب کند و از طرفی هم اراده حتمی بر اختیار انسان است لذا انسان ها به اختیار خودشان که از اراده حتمی خداست یا ایمان می آورند یا کفر می ورزند گرچه خواست تشریعی خداوند ایمان است. البته خداوند این قدرت را دارد که انسانها را به جبر به راه ایمان بیاورد اما اگر چنین می شد بهشت و جهنم، جزا و پاداش،ظلم و ثواب، کافر و مومن مفهومی نداشت و برتری کسی ثابت نمی شد. اختیار اساس تکلیف و امر و نهی است. اگر اختیاری نبود بعثت انبیاء و ابشار و تنذیر نیز مفهومی نداشت. در این صورت نه چنان ایمانى ارزش خواهد داشت و نه اعمالى كه در پرتو این ایمان اجبارى انجام مى‏گردد، بلكه فضیلت و تكامل انسان در آن است كه راه هدایت و پرهیزكارى را با پاى خود و به اراده و اختیار خویش بپیماید.[2]

قرآن

در آیه 107 سوره انعام صحبت از اراده تکوینی خداوند شده است. به این معنا که می فرماید خداوند قدرت دارد که با اراده تکوینی خود (با جبر) انسان ها را مومن کند اما این اراده را نکرده و اختیار انتخاب را به انسان داده است. زیرا ایمان جبری ارزشی ندارد. البته خواست تشریعی خداوند بر ایمان بشر است و او ضلالت و شر را برای بندگان نمی خواهد. اما بیان مشرکان در آیه 148 نشان می دهد که آنها قائل به جبر در شرک خود بوده اند و اینگونه استدلال کردند که اگر خداوند می خواست ما شرک نمی ورزیدیم و با قدرت خود مانع شرک ما میشد پس او نمی خواسته ایمان بیاوریم و ما هم شرک ورزیدیم. حجتی که مشرکان بیان کرده اند در جای خود مطلبی صحیح است چرا که در آیات دیگری از قرآن از جمله آیه 107 انعام تایید شده ولی مدعای آنها از برداشت این مطلب صحیح نیست. زیرا آنها با این دلیل می خواهند شرک و گناهان خود را توجیه کنند حال آنکه خداوند به مشیت تکوینی خود از هیچکس ایمان نخواسته است و این حجت نتیجه مورد نظر آنها را اثبات نمی کند و نتیجه آن بیش از این نیست که خداوند آنها را مجبور به ترک شرک نکرده است.  آن حجتی که مشرکان علیه خدا به کار بردند در واقع علیه خودشان است. زیرا آنها میگویند که اگر خدا می خواست آنها را مجبور به ترک شرک و ترک تحریم میکرد حال آنکه این کار را نکرده پس انسان را به اختیار خود باقی گزارده است و انسان با اختیار خود می تواند از شرک پرهیز کند.[3]

در آیه 148 از قول مشرکان می گوید: "خداوند به اختیار ما گذاشت و نخواست که مومن باشیم" که این عقیده تکذیب میشود یعنی میخواهد شما مومن باشید و شما را مختار کرده است.

بنا بر این هیچگونه منافاتى بین آیه 107 و آیه 148 كه نفى جبر در آن آمده است نیست، آیه 107 می فرماید: اجبار كردن بندگان كه شما ادعا مى‏كنید، براى خدا امكان دارد، ولى هرگز چنین نخواهد كرد، چون بر خلاف حكمت و مصلحت آدمى است. و خداوند انسان را مختار گزارده است.

در آیه 148 از قول مشرکان می گوید: "خداوند به اختیار ما گذاشت و نخواست که مومن باشیم" که این عقیده تکذیب میشود یعنی میخواهد شما مومن باشید و شما را مختار کرده است.[4] آنها در حقیقت قدرت و مشیت خداوند را بهانه‏اى براى انتخاب مذهب جبر كرده بودند در حالى كه قدرت و مشیت خدا حق است، ولى نتیجه آن جبر نیست او خواسته است كه ما آزاد باشیم و راه حق را به اختیار خود بپیمائیم. لذا تناقض بین این آیات نیز برطرف می شود.[5]

____________________

تهیه: شکوری

تنظیم برای تبیان: سعید آقازاده

پی نوشت ها:

[1]  تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم 1383، ج‏3، ص: 326 با اضافات.

[2] تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 25.

[3] ترجمه المیزان، ج‏7، ص: 504.

[4] تفسیر عاملی، ابراهیم عاملی، قرن 14، انتشارات صدوق، تهران 1360، ج‏4، ص: 70.

[5] تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 25.