تبیان، دستیار زندگی
اتفاق جالبی در هماهنگ کردن گفت و گویمان با خانواده عیسی افتاد. بار اول که تماس گرفتیم، حنانه عیسی، مادر خانواده همان روز عازم مشهد و مادربزرگ خانواده عازم نجف اشرف بود. چاره ای نبود. برایشان سفر خوبی آرزو کردیم. بار دوم که تماس مقدور شد. چند دقیقه ای نمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حافظ، مفسر و قاری در خانواده عیسی حضور دارند؛ از مادربزرگ تا نوه های این خانواده قدم در عرصه فعالیت های قرآنی گذاشته اند.

همه فن حریفان قرآنی
قرآن

اشاره:

اتفاق جالبی در هماهنگ کردن گفت و گویمان با خانواده عیسی افتاد. بار اول که تماس گرفتیم، حنانه عیسی، مادر خانواده همان روز عازم مشهد و مادربزرگ خانواده عازم نجف اشرف بود. چاره ای نبود. برایشان سفر خوبی آرزو کردیم. بار دوم که تماس مقدور شد. چند دقیقه ای نمی شد که به منزلشان بازگشته بودند. زیارت قبول گفتیم و قرار مصاحبه گذاشته شد. خانواده عیسی از عراقی های مقیم تهران هستند، به همین دلیل حنانه که فارسی را خوب صحبت می کرد، مترجم شد و کمکمان تا از صحبتهای مادربزرگ خانواده، «شذا عیسی» که حافظ ومفسر قرآن است، بهره ببریم. در این خانواده پرجمعیت همه قدم در راه قرآن گذاشته اند؛ از مادربزرگ 55 ساله گرفته تا نوه پنج ساله.

حنانه: قرآن سکینه ام شده است و بدون آن لحظه ای آرام و قرار ندارم. دلم می خواهد تا انتهای معانی آن بروم

خانم عیسی! ترک وطن آن هم در سنین میانسالی باید سخت بوده باشد. چه شد که به ایران آمدید و ساکن دولت آباد شدید؟

مادربزرگ: (می خندند) از دست صدام و بعثی هایش. درست ابتدای جنگ ایران و عراق بود که همسر و مردان فامیل برای جنگ با جوانانی که مسلمان و شیعه بودند، فراخوانده شدند. صدام می خواست همه وارد حزبش شوند اما ما زیربار نرفتیم و به ایران مهاجرت کردیم. برادران، پسرعموها و چند تن دیگر از اقوام ماندند و شهید شدند. عراقی های زیادی در فلکه سوم دولت آباد سکونت داشتند ما هم به آنها پیوستیم.

چه شد که مادر و دختر با هم تصمیم گرفتید که حافظ قرآن شوید؟

مادربزرگ: فکر می کنم تمام حافظان از کودکی این زمینه را داشته اند که در آینده حافظ قرآن شوند. از دوران کودکی به یاد دارم وقتی صبح ها چشمانم را باز می کردم اولین صحنه ای را که می دیدم، پدر و مادرم بودند که پای سجاده هایشان قرآن تلاوت می کردند. سال ها با صدای تلاوت شیرین آنها از خواب بیدار می شدم. پدربزرگم از روحانیون بنام نجف بود و خاندانی مذهبی داشتیم. همه اینها زمینه ای بود برای اینکه عاشق کلام وحی شوم. من از 44 سالگی شروع به حفظ قرآن کردم.

حنانه: به نظرم هیچ سنی برای حفظ قرآن دیر نیست کسانی را می شناسم که خداوند در سنین کهنسالی توفیق ویژه ای به آنها داده تا کلامش را حفظ کنند. بعضی والدین می خواهند به زور کودکشان را حافظ کنند و می گویند اگر در این سن جذب قرآن نشوند، دیگر این اتفاق نمی افتد اما واقعا این طور نیست. من بعد از مادرم و در سن 25 سالگی اقدام به حفظ قرآن کردم و فرزندانم هم با دیدن و شنیدن تمرین هایم به قرآن علاقه مند شدند. سن و سال مطرح نیست؛ برای اینکه قلب ها حامل قرآن شوند، بیشتر اراده لازم است.

خیلی از کارشناسان می گویند آموزش های دوران کودکی زودتر نهادینه می شوند و در طول زمان در ذهن محفوظ می مانند؛ به همین دلیل در سال های گذشته شاهد افزایش حفاظ قرآن کریم در گروه سنی کودک و نوجوان بوده ایم. شما برای کودکانتان آموزش های قرآنی در نظر نمی گیرید؟

حنانه: نه، منظورم این نبود که نباید آموزش قرآن را از کودکی آغاز کنیم. متاسفانه در جامعه قرآنی شاهد چشم و هم چشمی بعضی والدین در زمینه حفظ قرآن توسط کودکان هستیم وقتی می بینند کودک یکی از اقوامشان چند جزء را حفظ کرده است، می خواهند این برنامه را برای فرزند خودشان هم در نظر بگیرند این درست نیست؛ باید کودک استعداد سنجی شود؛ شاید کودکی در ترتیل، تجوید، صوت و لحن یا قرائت استعداد داشته باشد. من روزانه سه تا چهار ساعت قرآن تلاوت می کنم. فرزندانم باید به طور سماعی با آیه ها آشنا شده باشند. پسر بزرگم در 13 سالگی علاقه مند به ترتیل خوانی و قرائت شده است. وقتی علاقه اش این است هیچ گاه از او نمی خواهم که قرآن را حفظ کند؛ همین که با این کلام الهی همراه باشد برای ما نعمت بزرگی است.

در خانواده شما همه به نوعی در یکی از علوم قرآنی تبحر دارند یا در حال آموزش آن هستند؛ چه اتفاقی افتاده است که همه اعضای خانواده به طور همزمان به فراگیری قرآن پرداخته اند؟

مادربزرگ: من و حنانه توفیق حفظ قرآن را داشتیم. دختر دیگرم «ندا» در مشهد زندگی می کند و او هم جزو حافظان قرآن به حساب می آید. یکی از پسرهایم هفت جزء را حفظ کرده و پسر دیگرم قاری قرآن است. نوه هایم هم قدم در راه قرآن گذاشته اند. همسرم و دامادهایم هم به خوبی قرآن را تلاوت می کنند. علاقه یکی از اعضای خانواده مخصوصا اگر از والدین باشد، باعث گرایش دیگران هم می شود. قرآن تنها کلامی شعر گونه نیست بلکه معجزه ای در آن نهفته است که مثل آهن ربا شنونده را جذب می کند.

بیشتر مردم حفاظ را به دلیل حمل دائمی قرآن کریم متبرک می دانند و به آنها توجه ویژه ای دارند. دوستان، آشنایان و فامیل با شما چطور برخورد می کنند؟

مادربزرگ واقعاً نمی توان احترام گذاشتن آنها را توصیف کرد. اینها همه از برکت های قرآن است. خیلی به ما محبت دارند و در هر مجلسی اولین نفر ما را دعوت می کنند.

حنانه: بارها در مراسم عقد آشنایان شرکت کرده ام. چون حافظ قرآن هستم، می گویند قند بالای سر عروس و داماد را من بسایم. این را میمون و مبارک می دانند. از بچگی هم به خاطر می آورم که می گفتند خوش به حالت که چنین مادری داری. مادرم در جلسه های مختلف تفسیر المیزان را تدریس می کنند و به همین دلیل رابطه تنگاتنگی با همسایه ها و علاقه مندان به قرآن دارند. همه شان احترام ویژه ای برایمان قائلند اصلا روایت داریم که هر کس با قرآن باشد، عزت می یابد.

خیلی ها فکر می کنند حافظان قرآن کریم بیشتر وقتشان سرگرم قرآنند و کمتر با دیگران ارتباط دارند. برنامه های روزانه زندگی شما چیست؟

حنانه: این طور نیست. ما هم مثل همه روابط احتماعی زیادی داریم. تفریح می کنیم و در مجالسی که دعوت  می شویم، شرکت می کنیم. بارها شده در مجلسی حاضر شده ام که احساس کرده ام مجلس به معصیت نزدیک می شود اما خیلی سریع با عذرخواهی آنجا ار ترک کرده ام. زمزمه هایی هم شنیده ام که گفته اند فلانی خشمک  مذهبی است اما به نظرم می آید کار درستی انجام داده ام.

مادربزرگ: من و دخترم مثل همه مادر و دخترهای دنیا هستیم. صبح زود از خواب بلند می شویم و بعد از نماز حدود دو ساعت قرآن می خوانیم تا تثبیت محفوظات کرده باشیم. ما خانه داریم و این خانه داری مهم ترین مشغله ماست. در طول روز به بچه ها، همسر و خانه و زندگی مان رسیدگی می کنیم. البته بگویم موقع رفت وروب، ظرف شستن و غذا پخن هم ناخودآگاه قرآن تلاوت می کنیم.

بارها در مراسم عقد آشنایان شرکت کرده ام. چون حافظ قرآن هستم، می گویند قند بالای سر عروس و داماد را من بسایم.

در خانواده عیسی هر کسی در یکی از این علوم قرآنی قدم گذاشته است. حالا که حفاظ قرآن شده اید، علاقه دارید در علوم دیگر قرآنی هم تلمذ کنید؟

مادربزرگ: قرآن اقیانوسی است که عمق زیاد دارد و ظاهر و باطن آن زیباست اما اگر کسی به باطن آن راه یافت، سعادتمند واقعی می شود. علم تفسیر باعث می شود به معنی باطنی آیه ها را پیدا کنم و علاقه دارم بیشتر وقتم را صرف آن کنم.

حنانه: قرآن سکینه ام شده است و بدون آن لحظه ای آرام و قرار ندارم. دلم می خواهد تا انتهای معانی آن بروم. آنها که اهل قرآنند خوش به حالشان اما دلم می سوزد برای عده ای که هنوز این کلام نورانی نمی شناسند و از آن بی بهره مانده اند. یکی از دعاهای همیشگی ام این است که همه پا به این راه بگذارند. من راهم را پیدا کرده ام و تا آخرین لحظه می خواهم با علوم قرآنی سرگرم باشم.

تا به حال در مسابقه های قرآنی شرکت کرده اید؟

حنانه: مادرم خیلی اهل مسابقه نیستند. ایشان مدرک حفظشان را گرفتند و پس از آن درگیری یادگیری و آموزش تفسیر شدند. امامن گوش خوابانده مسبقه های قرآنی ام. تا به حال رتبه اول کشوری در مسابقه های وزارت نیرو و رتبه اول و سوم مسابقات آستان حضرت عبدالعظیم(ع) را به دست آورده و در مسابقه های اوقاف هم بارها نفر اول شده ام.

با توجه به خانه داری و نگهداری از سه فرزند، آماده شدن برای این مسابقه های قرآنی برایتان سخت نیست؟

حنانه: هر بار کمی اضطراب پیدا می کنم و این باعث می شود بیشتر قرائت قرآن کنم. مسابقه تمرین خوبی برای محک زدن خودم است و همیشه از آن استقبال می کنم.

معصومه اصغری، مجله همشهری ایه


تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه_شکوری