تبیان، دستیار زندگی
شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان
رضا خان

‌ سردار سپه مجموعا دو سال و دوم ماه نخست وزیر بود و چهار دولت تشكیل داد . اولین كابینه او ،‌ در ششم آبان تشكیل شد. كابینه‌ی دوم پس از اینكه احمدشاه او را تلگرافی معزول كرد و مجلس مجددا به او رأی اعتماد داد در 25 فروردین 1303 شكل گرفت. كابینه‌ی سوم پس از استیضاح شهید مدرس در 7 شهریور 1303 به مجلس معرفی شد و آخرین كابینه‌ی او در 17 مرداد 1304 تشكیل شد . در این كابینه به سفارش شهید مدرس ، ‌قوام الدوله وزیر داخله و نصرت‌الدوله فیروز وزیر عدلیه شد . سه ماه بعد از تشكیل این كابینه ،‌ مجلس رأی به انقراض سلسله قاجار داد. "‌ در آن زمان عده‌ی كمی متوجه خطر رضاخان شده بودند و فقط شهید مدرس بود كه با تمام قوا بر علیه سردار سپه فعالیت می‌نمود. شهید مدرس تمام تلاش خود را برای جلوگیری از حضور رضاخان در پست نخست‌وزیری صورت داد تا او را متوقف نماید. اما تنها بودن شهید مدرس و حمایت بیگانگان از رضا خان، موجب شد كه سرانجام رضاخان به نخست‌وزیری برسد. و از نخست وزیری تا مقام سلطنت مسیری هموار برای رضا خان فراهم بود.

رضاخان به همراه سید ضیاء در كودتای سوم اسفند 1299 وارد عرصه‌ی قدرت شد و توانست در مدت كوتاهی مخالفین را از سر راه بردارد و زمینه حكومت خود كامه‌ی پهلوی را پایه ریزی نماید. اما اولین قدرت‌نمایی رضا خان ،‌در كسب منصب نخست‌وزیری آشكار شد.

رضاخان از مدتها قبل برای رسیدن به مقام نخست وزیری تلاش می‌كرد . از اسفند 1299 و كابینه‌ی سیاه سید ضیاء تا آبان 1302 ، 6 دولت بر سر كار آمد ولی پست وزارت جنگ در همه‌ی این دولتها در قبضه‌ی رضاخان سردار سپه قرار داشت . در طول این سه سال ، رضا خان زمینه‌ی براندازی قاجار را فراهم كرد و قدم به قدم به سوی قبضه كردن قدرت پیش رفت. كسی تصور نمی‌كرد كه یك قزاق بی‌سواد با خانواده‌ای گمنام و بی نام و نشان بتواند به مقامی بیش از وزارت جنگ و سردار سپهی ترقی كند. اما پادشاهی رضا میرپنج در آن زمان به یك شوخی بیشتر شبیه بود اما این شوخی به واقعیت پیوست و حدود 18 سال سایه‌ی شوم خود را بر بالای سر مردم گستراند.

احمد شاه هنگامی كه دید ناچار است فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر كند و ریش و قیچی را به دست او بدهد سعی كرد حق‌العملی هم دریافت كند. وزیر مختار انگلیس را واسطه قرار داد تا از سردار سپه تعهد بگیرد كه وسایل مسافرت او را به فرنگ فراهم سازد و ...

احمدشاه، آخرین پادشاه قاجار اگر چه فردی تحصیل كرده و با سواد بود اما به علت جبن ذاتی و تزلزل اراده نتوانست در مقابل این قزاق تاب بیاورد و میدان را به سرعت خالی نمود. اگر چه مخالفان رضاخان و كسانی كه از قدرت یابی رضاخان هراسان بودند، به صورت كامل از احمدشاه حمایت نمودند اما وارث تخت آقا محمدخان قاجار ،‌ خود را حریف رضا پالانی نمی‌دید.

احمد شاه مستأصل بود و از میان چند گزینه معدودی كه توان تشكیل كابینه را داشتند به تناوب نخست وزیر بر می گزید. سلیمان بهبودی ،‌ پیشكار مخصوص رضاخان می‌گوید:‌" فقط چند نفر بودند كه تشكیل دولت می‌دادند قوام السلطنه ، مستوفی الممالك و مشیرالدوله . هم چندماه یكی می‌رفت و یكی می‌رفت و یكی می‌آمد ،‌اما به حال حضرت اشرف [رضاخان ]‌ فرق نمی‌كرد . هر كس می‌آمد و می‌رفت ایشان كار خودش را می‌كرد . اواخر هر یك از آنان كاندید می‌شد ، در واقع با موافقت حضرت اشرف می‌آمدند"‌

احمد شاه

آخرین دولت قبل از ریاست وزرایی ،‌ رضاخان ، دولت مشیرالدوله بود. او " پس از چهار ماه نخست‌وزیری استعفا داد یا به قول مخبر السلطنه هدایت ،‌ عذر مشیرالدوله را خواسته خود كابینه تشكیل داد. "

احمد شاه در این زمان ،‌ سعی داشت به اروپا مسافرت نماید و از هیاهوی حاصل از جریانات سیاسی خود را كنار بكشد . بمبی كه در كنار خوابگاه احمد شاه منفجر شد و گفته می‌شود توسط رضاخان ترتیب داده شده بود،‌ شاه ترسو را به رفتن مصمم‌تر نمود. رضاخان حضور این شاه بی‌خاصیت را نیز در اجرای برنامه‌های خود مخل میدانست . برعکس، شهید مدرس و‌ مشیرالدوله ماندن شاه در ایران را به نفع مردم و آزادی می‌دانستند . اما احمد شاه تصمیم خود را گرفته بود. وقتی مشیرالدوله از تلاش خود برای منصرف ساختن احمد شاه از مسافرت نتیجه‌ای نگرفت ، با مشورت مدرس به شاه پیشنهاد كرد قبل از مسافرت به اروپا ،‌ قوام السلطنه را به جای او به رئیس الوزرایی تعیین كند ،‌زیرا در آن شرایط "تنها كسی كه می‌توانست با رضاخان دست و پنجه نرم كند قوام السلطنه بود. شاه هم این پیشنهاد را پذیرفته بود،‌ ولی رضاخان پیش از استعفای مشیرالدوله و انتصاب قوام السلطنه از این نقشه آگاه شد و روز 16 میزان (‌مهرماه )‌ 1302 با توقیف قوام السلطنه این نقشه را نقش بر آب كرد . قوام السلطنه متهم به شركت در توطئه‌ای برای ترور سردار سپه شده بود و بیم آن می‌رفت كه به همین اتهام در یك دادگاه نظای محاكمه و محكوم به اعدام شود. با میانجیگری شاه ، سرانجام رضاخان به تخفیف مجازات قوام‌السلطنه و تبعید او از ایران راضی شد. "

"بعد از استعفای مشیرالدوله در روز سی‌ام مهر ماه 1302 و تبعید قوام السلطنه كه همان روز تحت الحفظ به مرز عراق فرستاده شد ‌، ‌میدان برای رضاخان خالی ماند و اگر كسی هم آمادگی قبول مسئولیت داشت با زهرچشمی كه سردار سپه از رقبا و مخالفین خود گرفته بود جرأت اظهار وجود نداشت زیرا با تصمیم احمد شاه به مسافرت و تعطیل مجلس ،‌ رضا خان هر بلایی كه میخواست بر سر رقبا و مخالفین خود می‌آورد از طرف دیگر سردار سپه طوری بازی كرده بود كه نه تنها انگلیسی‌ها بلكه روسها هم از او برای احراز مقام رییس الوزاریی حمایت میكردند و نگاهی به یادداشتهای روزانه‌ی سلیمان بهبودی ،‌ منشی و پیشخدمت مخصوص رضاخان در یك ماهه‌ی میزان (‌مهر) 1302 "از ملاقاتهای مكرر مقامات سفارت شوروی با رضاخان حكایت می‌كندكه نشانه‌ی روابط نزدیك او با شورویهاست ،‌ زیرا رضاخان در مقام وزیر جنگ نمی‌توانست نقشی در روابط سیاسی بین دو كشور داشته باشد."‌

انگلیس از جانب رضاخان مطمئن بود و بنابراین در رفتن احمدشاه هیچ مشكلی مشاهده نمی کرد. او حتی رفتن احمد شاه را به سود تحكیم قدرت رضاخان می‌دانست

احمدشاه اما در این میان،‌ به عاقبت كار فكر نمی‌‌كرد. "احمد شاه هنگامی كه دید ناچار است فرمان نخست وزیری سردار سپه را صادر كند و ریش و قیچی را به دست او بدهد سعی كرد حق‌العملی هم دریافت كند. وزیر مختار انگلیس را واسطه قرار داد تا از سردار سپه تعهد بگیرد كه وسایل مسافرت او را به فرنگ فراهم سازد و تا سرحد همراه او باشد و جان او را حفظ كند و پس از رفتن او احترامات ولیعهد را محفوظ بدارد ،‌ پرسی لورن وزیر مختار انگلیس نزد رضاخان رفت و تعهد نامه زیر را از او گرفت و به احمد شاه داد: "‌من تعهد می‌كنم كه همه وسایل خروج اعلیحضرت را برای اروپا فراهم كنم كه هیچگونه تأخیری در انجام این ممنظور رخ ندهد . علاوه بر این از هر گونه مخالفت ؛ مسافرت اعلیحضرت جلوگیری كنم . اعلیحضرت را تا مرز ایران همراهی خواهم كرد تا سلامتی جان اعلیحضرت تأمین باشد و همه احترامات لازم را نسبت به مقام ولیعهد رعایت می‌كنم. " قابل توجه است كه دو سال قبل از آن ماجرا ، در زمان نخست وزیری سید ضیاءالدین طباطبایی بود كه احمد شاه خواست به اروپا برود ، سید ضیاء آن را موكول به موافقت دولت انگلیس كرد. "‌ اما لندن با درخواست احمد شاه و سید ضیاء مخالفت كرد و شاه ایران مجبور شد از سفر خود چشم‌پوشی نماید. اما در مورد رضاخان جریان برعكس بود. انگلیس از جانب رضاخان مطمئن بود و بنابراین در رفتن احمدشاه هیچ مشكلی مشاهده نمی کرد. او حتی رفتن احمد شاه را به سود تحكیم قدرت رضاخان می‌دانست با این توصیف ،‌وزیر مختار انگلیس از رضاخان می‌خواهد كه وسایل سفر احمد شاه را فراهم كند و رضاخان نیز این دستور را اجرا میكند. رضاخان نیز به انگلیس اطمینان دارد و می‌داند كه با اجرای دستورات لندن راه را برای قدرت یافتن هر چه بیشتر خود فراهم می‌سازد.

مدرس

"سردار سپه چند روز پس از دریافت حكم رئیس الوزارایی احمد شاه را كه عازم مسافرت به اروپا بود تا مرز قصر شیرین بدرقه كرد این اقدام احمد شاه ضعیف النفس و ظاهرا خوش قلب و دموكرات كه مملكت را در آن دقایق سرنوشت ساز رها میكرد و می‌رفت، بیش از همه یك مرد بسیار روشن بین و دقیق را نگران و عصبانی گردانید. او سید حسن مدرس نماینده‌ی سرسخت و یكدنده‌ی مجلس بود كه علیه سردار سپه شمشیر را از رو بسته بود."

شهید مدرس به دشمن شماره‌ی یك رضاخان تبدیل شده بود. در داخل ایران رضاخان دشمنانش را با تهدید یا تطمیع ساكت كرد. در خارج از ایران هم رضاخان از حمایت انگلیس برخوردار بود. همزمان در همسایگی ایران ،‌وقایعی رخ می‌دد كه نشان داد روی كار آمدن رضاخان قزاق بی‌برنامه نبوده است ، بلكه در كل منطقه یك طرح خاص در حال اجرا بود . قدرتهای فرا منطقه‌ای سعی می‌كردند با تغییر آرایش قدرت در اروپا و منطقه ،‌مناسبات داخلی كشورها را تغییر دهند . اتفاقی نبود كه ژنرال مصطفی كمال پاشا در تركیه و رضا میرپنج در ایران به قدرت رسید . برنامه این بود كه در كشورهای منطقه تمركز قدرت صورت گیرد با حذف سسلسله‌های پادشاهی سنتی،‌رژیم‌های دیكتاتوری نظامی به وجود آید تا منافع حیاتی ابرقدرتها بهتر حفظ شود . "‌آتاتورك ،‌كه نقشه‌ی تقسیم امپراطوری عثمانی و گذشتن از قسمت جنوبی این خاك – عراق فعلی – را به نفع حكومت انگلستان با چنان تدبیری عملی كرد كه فرانسه و شوروی هم به او كمك مالی دادند نمونه‌ی امیدوار كننده‌ای برای رضاخان بود.

البته برخی از علما به خطر رضاخان پی برده بودند و میان روشنفكران نیز مخالفانی یافت می‌شد . اما عموم ملت از خطر رضاخان غافل بودند و قاطبه‌ی روشنفكران نیز رضاخان را پیام آور تجدد می‌دانستند

سوسیالیستها به ریاست سلیمان میرزا كه نخستین كمونیست ایرانیش می‌خوانند بیشترین مدافع رضاخان شدند. در بیرون از دایره‌موافقان رضاخان ، گروهی از رجال وجیه المله‌ای ماندند همچون مشیرالدوله و برادرش مؤتمن الملك و مستوفی الممالك كه هیچكدام اهل مبارزه و جنجال نبودند . تنها یك تن در میدان بود:‌ مدرس . " البته برخی از علما به خطر رضاخان پی برده بودند و میان روشنفكران نیز مخالفانی یافت می‌شد . اما عموم ملت از خطر رضاخان غافل بودند و قاطبه‌ی روشنفكران نیز رضاخان را پیام آور تجدد می‌دانستند . شیخ عبدالكریم حائری یزدی، مؤسس حوزوی علمیه‌ی قم از كسانی بود كه خطر رضاخان را درك كرده بود. " احمد شاه چند روز بیش از آخرین سفر به اروپا، به قم رفت و در محل دارالحكومه قم ،‌ با آیت‌الله شیخ عبدالكریم حائری ، مرجع بزرگ دیداری داشت كه در آن نهایت احترام را به پیشوای شیعیان مدعی داشت. رضاخان نیز در این جلسه در بالای سرشاه ایستاده بود. از همان زمان این سخن از آقای حائری نقل شد كه خداوند مملكت را از تعرض آن قزاق حفظ كند. "‌ شاید مرحوم مؤسس زمانی را می‌دید كه در سالهای سلطنت این قزاق ،‌علما مورد اهانت قرار می‌گیرند. از جمله صدماتی كه در سالهای بعد از جانب رضاخان به علما وارد شد، قضیه‌ی ضرب و شتم مرحوم شیخ محمد تقی با فقی بود. ایشان به زن و دختران رضاخان كه با حجاب ناقص در بقعه‌ی متبركه‌ی حضرت معصومه(سلام الله علیها) حاضر شده بودند اعتراض نموده و از آنها خواست تا حجاب كامل را رعایت كنند. این اعتراض ساده به قدری رضاخانی را عصبانی كرد كه با یك گردان زرهی به سمت قم حركت كرد و در حالی كه با چكمه وارد حرم مطهر می‌شد تمام افراد ملبس به لباس روحانیت را مورد ضرب و شتم قرار داد. سپس "‌شاه در منتهای درجه‌ی عصبانیت فریاد زد : شیخ ... ( از همان فحشهای آبدار و مخصوص منحصر به فرد خودش نثار شیخ محمدتقی بافقی نمود.)‌ به اشاره‌ی شاه ، شیخ محمدتقی را دمر خواباندند. شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می‌نواخت و شیخ بافقی فریاد می‌زد‌ (یا امام زمان به فریاد برس! )‌ شیخ محمد تقی خزانه دار مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری بود كه تمام وجوه بریه نزد او جمع‌آوری و حقوق علما و طلاب را شخصا می‌پرداخت و درمواقع غیبت حاج شیخ عبدالكریم به جای او به امامت جماعت می‌ایستاد. "‌

افرادی مثل شهید مدرس از همان ابتدای قدرت گیری رضاخان و ریاست الوزرایی او ، متوجه بودند كه فردی چون رضاخان چگونه می‌تواند برای ایران مضر باشد بنابراین از هر وسیله‌ای برای متوقف كردن رضاخان استفاده میكردند. "‌مدرس هر عملی را برای جلوگیری از استقرار كامل دیكتاتوری رضاخان درست می‌دانست در خدمت گرفتن نصرت‌الدوله و قوام‌الدوله از همین رو بود. "‌ شهید مدرس ابتدا سعی كرد با استفاده از قوام السلطنه و احمدشاه مانع قدرت‌گیری رضاخان گردد . اما زمانی كه رضاخان توانست با كمك حمایتهای خارجی و ایادی داخلی به نخست‌وزیری برسد ، سعی كرد از روشهای دیگری برای مبارزه با سردار سپه استفاده كند. شهید مدرس از حربه‌ی پارلمان استفاده كرد تا با مقاصد رضاخان مقابله نماید. "مدرس از همان روز افتتاح مجلس پنجم تیغ كشید تركیب مجلس و نماینده‌هایی كه از صندوق و لایات توسط نظام و نظامیها بیرون می‌آمدند نشان می داد كه سردار سپه دارای اكثریت قاطع است. مدرس كه در همان روزها با فرستادن دو پیك به فرانسه از احمد شاه خواسته بود كه یا به فوریت برگردد و یا با استعفا دادن محمد حسن میرزا [ولیعهد]‌ را بر تخت بگمارد ،‌چاره را در عقب انداختن شروع كار مجلس می‌دید او با تمام اعتبارنامه‌ها حتی اعتبار نامه خودش و مؤتمن الملك رئیس مردمی مجلس هم مخالفت كرد تا نقشه‌ی سردار سپه به تأخیر بیفتد. در این كار موفق بود. " اما كار به همینجا ختم نشد شهید مدرس با استیضاح رضاخان باعث ترس و وحشت دیكتاتور شد . در این زمان رضاخان تصمیم گرفت از شر شهید مدرس خلاص شود و با ترور صدای رسواكننده‌ی او را خاموش نماید اما در این كار موفق نشد و مدرس ماند و تا پای جان با ظلم مبارزه كرد.

‌مدرس هر عملی را برای جلوگیری از استقرار كامل دیكتاتوری رضاخان درست می‌دانست در خدمت گرفتن نصرت‌الدوله و قوام‌الدوله از همین رو بود.

زمانی كه رضاخان از نمایندگان مجلس برای انقراض قاجار و تأسیس سلطنت پهلوی درخواست رأی نمود مرحوم مدرس آخرین تلاش خود را به كار بست و با بیان ایرادات قانونی و اخطار قانون اساسی، ‌به عنوان اعتراض مجلس را ترك كرد. اما رضاخان اصولا به قانون و مجلس اهمیتی نمی‌داد ."‌رضاشاه مجلس شورای ملی را طویله خطاب می‌نمود و هر كس را میخواست مورد تفقد و عنایت قرار دهد دستور می‌داد كه او را هم وارد طویله نمایند. كنایه از اینكه آن شخص باید به نمایندگی انتخاب شود." سرانجام رضاخان میرپنج به رضا شاه تبدیل شد و توانست با قدرت بیشتری دشمنان خود را سركوب كند . او ابتدا افراد روشنفكر و آگاهی مانند مدرس را به شهادت رساند رضاخان حتی دوستان قدیمی خود مانند تیمورتاش را نیز از دم تیغ گذراند . زمانی كه بیشه‌ی ایران از شیران خالی شد،‌او شروع به غارت و چپاول نمود . چنین غارتی از سوی اشغالگران ایران نیز بی‌سابقه بود. "‌ نوت (‌ نماینده‌ی پارلمان انگلیس )‌ پس از مسافرت به ایران و مطالعه‌ی احوال ایرانیان نوشته بود :‌ رضا شاه دزدان و راهزنان را از سر راههای ایران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه من بعد در سرتاسر ایران فقط یك راهزن باید وجود داشته باشد." ثروتی كه رضاخان در مدت سلطنت خود به دست آورد افسانه‌ای است.به نقل از حسنین هیكل روزنامه نگار مصری ،‌ رضاخان صاحب " دو هزار ده بود كه دویست پنجاه هزار نفر رعیت مستقیما بر روی زمینهای او كار میكردند. "‌ سپرده‌ی رضا شاه در بانكهای خارجی مبلغ سیصد و شصت میلیون دلار حدس زده می‌شد. توضیح رضاخان در مورد ثروت هنگفتی كه بلای خود به هم زده بود خواندنی است :‌هفت هزار میلیون تومان (‌ هفت میلیارد تومان به پول آن روز )‌ جمع كردم و امروز هم كه از ایران خارج می‌شوم هیچ ندارم [؟!] این تمول را برای آن جمع كردم كه به ملت یاد بدهم كه با جدیت همه كار می‌شود كرد و تنها به نان و گوشت نباید قناعت كرد." مبلغی كه رضاخان به اندوخت آن اعتراف كرده یك میلیون و ششصد و بیست هزار كیلو طلاست. "

اینكه چگونه یك فرد توانسته در مدت كوتاهی 000/620/1 كیلوگرم طلا جمع نماید،‌ جای شگفتی است ،‌ اما از طرفی هم می‌توان حدس زد كه چگونه مردم ایران تحت فشار قرار داشتند. سرانجام رضاخان مجبور شد تمام اموال و ثروت خود را رها كند و به تبعیدگاه برود. در تبعید رضاخان دچار فلاكت و خواری شد و آخر عمر خود را با رنج فراوان به سر برد و سرانجام در تنهایی مرد. "‌علی ایزدی در خاطرات خود می‌نویسد كه رضاخان " در حال برخاستن از جای خود دچار حمله‌ی قلبی شدیدی می‌شوند و به زحمت خود را تا نزدیك تخت خواب می‌رسانند و در آنجا به سختی زمین میخورند. به طوریكه یك دست و صورتشان مجروح می‌شود از هوش می‌روند ... "‌ یقینا روح شهید مدرس در چنین موقعیتی حاضر و شاهد بوده است و ناظر یكی از خفت‌بارترین مرگها می‌شود . سرانجام رضاخان ساعت شش صبح روز چهارشنبه چهارم مرداد 1323 با مرگ ملاقات میكند. در اینكه مرگ سرانجام به سراغ هر كسی می‌رود بحثی نیست . اما به دو صورت میتوان با مرگ ملاقات كرد آن طور كه شهید مدرس به لقاء خدا رسیده و اینگونه كه رضاخان مرد و آنچه باید عبرت آموز باشد این است كه : سیاستمداران كدامین راه را انتخاب می‌كنند ؟ "

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور