ثمره پایداری
شهید سیدمصطفی خمینی در دوازدهم رجب سال 1349 هجری قمری، برابر با آذر سال 1309 هجری شمسی در شهر قم دیده به جهان گشود .
آیتالله شهید از پانزده سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و توانستبا وجود استعداد سرشار و استقامت وافر در بیست و هفتسالگی دارای قوه استنباط و اجتهاد شود .
شهید مصطفی خمینی از سویی تحت تاثیر شخصیت نستوه پدر بزرگوارش امام خمینی قرار داشت و از سوی دیگر به هتشناخت عمیق و متفکرانهای که نسبتبه مسائل سیاسی، فرهنگی جهان داشت، از همان سالهای جوانی به سوی مبارزات سیاسی گام برداشت و توانست در روند حرکت پیروزمندانه انقلاب نقش مهمی را ایفا نماید .
اینک نگاهی به زندگی سیاسی و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران خواهیم داشت .
آشنایی با فدائیان اسلام
قبل از نهضت امام خمینی بر ضد رژیم پهلوی گروهی مسلمان و متعهد به نام "گروه فدائیان اسلام" به رهبری "نواب صفوی" و " عبدالحسین واحدی" با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند و عدهای از آنان به شهادت رسیدند . این گروه مبارز، توانستند به جوانان مسلمان امید بخشند و آنان را برای حرکتهای اسلامی آینده امیدوار نمایند . شهید سید مصطفی خمینی در آغاز جوانی با این گروه آشنا شد و با برخی از بنیانگذاران فدائیان اسلام رابطهای صمیمی داشت . این ارتباط موجب شد تا این که شهید سیدمصطفی خمینی از همان دوره جوانی، توجه خاصی به مبارزه با رژیم پهلوی مبذول دارد . در این باره شهید سیدمصطفی خمینی میگوید:
مردم خمینی را بردند و ...
" ... جمعیتی در ایران معروف بودند به فدائیان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام نواب صفوی - مجتبی - که واقعا دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست . و مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم مرحوم عبدالحسین واحدی بود . این طایفه دیرزمانی در قم زیست میکردند و آن وقت ما قم بودیم و از دور آنها را میپاییدیم . تا آن که شبانه عدهای با چوب و چماق در پیش چشم چند صد نفر طلبه بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسید، دیگر نتوانستند در قم بمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند ... سرانجام به دست پسر رضاخان جلب و با سکوت مرگبار علما آنها را تیرباران کردند، گرچه دوست من عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را به دل ما گذاردند ... " (1)
شهید سیدمصطفی خمینی و قیام پانزدهم خرداد 42
سخنان کوبنده امام خمینی در عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری برابر با 13 خرداد 1342 هجری شمسی، رژیم را واداشت تا به اقدامی نابخردانه دستبزند و آن بازداشت امام خمینی در ساعت 3 بعد از نیمه شب پانزدهم خرداد همین سال بود . ماموران شاه شبانه از بام و دیوار به خانه قائد بزرگ اسلام، یورش بردند و آن حضرت را دستگیر نمودند و با سرعت هرچه تمامتر به تهران منتقل کردند . آنان به این خیال بودند که با بازداشت امام خمینی نهضت اسلامی فروکش خواهد کرد . اما یاران امام کوشیدند تا بیش از پیش به این نهضتشتاب بخشند که در این میان آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی فرزند بزرگ آن امام همام نقش ویژهای داشت .
بعد از لحظه دستگیری که این شهید از بالای بام خانه شاهد و ناظر جریان دستگیری حضرت امام، بود و به شدت تحت تاثیر احساسات قرار گرفته بود، خود را از بالای بام از ارتفاع پنج متری به داخل کوچه افکند و کوشید تا از بردن امام خمینی جلوگیری کند، اما نتوانست . رهبر بزرگ انقلاب در این لحظه متوجه شد که یکی از کماندوهای رژیم آماده است تا به سوی فرزندش سیدمصطفی شلیک کند که ناگهان آن حضرت به فرزندش اشاره کرد که از ماشین وی دور بشود .
حاج آقا مصطفی از این کار منصرف شد و در جهت افشاگری حرکت کرد . با تمام نیرو فریاد سرداد: "مردم خمینی را بردند و ... "
با فریاد او همسایگان از خواب بیدار شدند و شتابان خود را به خانه رهبر بزرگ انقلاب رساندند و از منزل امام تا چهارراه شهدا (بیمارستان) مردم اجتماع نمودند .
در صبح همین روز حاج آقا مصطفی با انبوه جمعیتبه طرف صحن مطهر حضرت معصومه (ع) حرکت کردند . در چهارراه شهدا با پلیس و ماموران شاه درگیر شدند . مردم به رهبری فرزند برومند حضرت امام از خیابان ارم و میدان آستانه عبور کردند و وارد صحن حضرت فاطمه معصومه - علیهاالسلام - شدند و در برابر این اقدام نابخردانه رژیم پهلوی اعتراض کردند . (2) با این حرکت مردمی که به رهبری فرزند برومند حضرت امام خمینی انجام شد، سرانجام رژیم پهلوی خود را در تنگنا دید و به جز توسل به قوای نظامی و کشتن مردم بیدفاع چارهای ندید . در قیام پانزدهم خرداد 1342 سیدمصطفی خمینی نقش بزرگی داشت . او بود که بیش از دیگران و قبل از آنان بعد از دستگیری قائد بزرگ انقلاب اسلامی ایران، فریاد اعتراض سر داد و مردم را بر ضد حکومت پهلوی بسیج نمود .
درباره نقش شهید سیدمصطفی خمینی در قیام مردمی پانزدهم خرداد حجتالاسلام سیداحمد خمینی میگوید:
"در آغاز مبارزات بسیاری از مسوولیتهای پخش اعلامیهها و رساندن اخبار به امام و گرفتن اعلامیهها و تشکل دوستان از سراسر کشور و به طور کلی مسائل حساس مبارزه به دست ایشان [شهید سیدمصطفی خمینی] انجام میگرفت . همیشه سعی میکرد که واقعیات را به امام برساند که امام در فرصت مناسب تصمیمات لازم را در زمینههای مختلف اتخاذ فرمایند و در واقعه تاریخی 15 خرداد ایشان به صحن مطهر رفته و در آن جا سخنرانی میکنند که آن سخنرانی باعث اجتماع زیاد مردم و در نتیجه بروز حوادث بعد از آن میگردد . و در هنگامی که امام را از زندان به خانه محصوری در تهران منتقل کردند من به اتفاق ایشان به تهران آمده و خدمت امام رسیدیم که شهید حاج آقا مصطفی در اولین برخورد سوال کردند که حالا تکلیف چیست؟ و ما باید از همین امروز شروع کنیم که مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند که قضیه تمام شده است" (3) .
شهید حاج آقا مصطفی خمینی در سالهای مبارزه همراه و یار و یاور امام بود . او نقش ممتازی در این مبارزه ایفا نمود . رتق و فتق امور امام به دست او بود .
اولین خبری که از داخل زندان به من رسید وصیتنامه امام بود که از داخل زندان به بیرون فرستاده بودند،
در فروردین سال 1342 یک روز ماموری از دادگاه قم میخواست احضاریهای را به حضور امام بیاورد که مثلا امام را به دادگاه احضار کردهاند . شهید حاج آقا مصطفی به مامور گفت: امام این احضاریه را نمیپذیرد، مامور گفت: فقط این اعلامیه به رویت ایشان برسد، کافی است . شهید حاج آقا مصطفی در پاسخ گفت: من نمیگذارم که این اعلامیه به رویت ایشان برسد . شما میتوانید به مقامات مافوق خودت گزارش کنی که من از ابلاغ احضاریه جلوگیری کردهام . (4)
در 12 مرداد سال 1342 که "ساواک" امام را از زندان تهران به منزل خصوصی منتقل کرد، شهید سیدمصطفی خمینی موفق شد که مستقیما با امام در رابطه باشد . او رابط بین امام و امتبپاخاسته بود، و به بهترین وجهی انجام وظیفه نمود . حتی در هنگام بازداشت امام خمینی نیز توانستبا واسطه افسران متعهد و مسلمان با امام ارتباط برقرار نماید و دستورهای لازم را از امام بگیرد و به مردم ابلاغ نماید .
شهید حاج آقا مصطفی خمینی میگوید: "اولین خبری که از داخل زندان به من رسید وصیتنامه امام بود که از داخل زندان به بیرون فرستاده بودند، امام خمینی به مدت پنج ماه در قیطریه تهران تحتنظر بودند و سیدمصطفی خمینی به عنوان رابط بین ایشان و مردم نقش فعالی را ایفا میکرد که همین رابطه نگرانی سازمان امنیت رژیم شاه را موجب شده بود .
شهید سیدمصطفی خمینی در همه حال یار و یاور حضرت امام بود . پیام امام را به بهترین شکل به مردم میرساند . او در جریان دستگیری حضرت امام افکار عمومی را بر ضد رژیم پهلوی بسیج نمود و در زمان حصر و بازداشت امام خمینی رابط بین امام و مردم بود و کوشید تا شعلههای انقلاب را برافروخته نگه دارد .
شخصیت آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی در هر جا موجب تحریک مردم به سوی نهضت و مبارزه با ستمشاهی بود . به همین جهت ماموران رژیم شاه از حضور وی در اجتماعات بیمناک بودند و میکوشیدند تا از آن جلوگیری کنند .
در رحلت مرحوم بهبهانی، ایشان در تشییع جنازه آن فقید شرکت کردند . مردم با دیدن فرزند امام، شعار "خمینی بتشکن ملت ترا میخواهد" سر دادند . ماموران سازمان امنیت رژیم شاه از این حادثه بیمناک شدند و آیتالله شهید را در همان جا دستگیر کردند و به جهت ازدیاد جمعیت ایشان را به داخل مغازهای بردند و کرکره مغازه را پائین کشیدند و مردم را متفرق نمودند و سپس با اتومبیل ایشان را از آن منطقه دور کردند و تهدید نمودند که دیگر حق ندارید در چنین مراسمی شرکت کنید . (5)
مبارزات شهید سید مصطفی خمینی بعد از تبعید امام به ترکیه:
بعد از دستگیری مجدد حضرت امام و تبعیدش به ترکیه، وظیفه سنگینی بر دوش مجاهد شهید حاج آقا مصطفی خمینی سنگینی میکرد . رژیم پهلوی با تمامی قوا میکوشید تا رهبری نهضت را از مردم دور کند و چراغ برافروخته نهضتبه افول گراید . فرزند برومند حضرت امام آیت الله شهید سید مصطفی خمینی در چنین شرایطی میبایستبا این طرفند تازه رژیم پهلوی مبارزه میکرد و تصور خلا رهبری را باطل مینمود، و مردم را در صحنه این نهضتحاضر نگه میداشت .
در راستای این وظیفه سنگین ، بعد از دستگیری حضرت امام خمینی توسط عمال رژیم پهلوی کوشید تا آیات عظام و مدرسین عالی مقام حوزه را از این نقشه دشمن آگاه کند . او در ساعت 10 صبح همین روز یعنی سیزدهم آبان ماه 1343 هجری شمسی، در منزل آیت الله عظمی مرعشی نجفی دستگیر و روانه تهران، زندان قزل قلعه شد . در این زندان به مدت 57 روز در سلول انفرادی بسر برد . در نه روز اول از وی بازجویی به عمل آوردند . او در این شرایط سخت و حساس برای نهضت اسلامی، برای این که دشمن به هدفش نرسد، و ارتباط بین امام خمینی و مردم قطع نشود، در اولین فرصت ممکن حاج آقا شهابالدین اشراقی را وکیل کرد تا امور مالی امام و اخذ و توزیع وجوهات شرعی را بر عهده بگیرد، بدین وسیله هم ارتباط مردم با با بیت امام خمینی دوام یافت و هم ارتباط بین طلاب و مبلغان نهضت اسلامی با امام خمینی برقرار ماند . و دشمن نتوانستبه هدف خود نایل گردد .
در زندان روزی سرهنگ مولوی به او گفت، میتوانی به ملاقات امام به ترکیه بروی . آنان درصدد بودند که تا حاج آقا مصطفی خمینی را راضی کنند که به اختیار خود به ترکیه برود، تا این ارتباط بین امام و مردم به پاخاسته قطع گردد . مکررا به وی میگفت که شما را آزاد میکنیم، به قم بروید و بعد بیسرو صدا به ترکیه سفر نمایید .
روز سه شنبه هشتم دی ماه 1343 ه . ش . برابر با بیست و چهارم شعبان 1384 هجری قمری آیتالله مجاهد، حاج سید مصطفی خمینی با اتوبوس وارد شهر قم شدند و در حرم و صحن حضرت معصومه (س) از وی استقبال باشکوهی به عمل آوردند و مردم بر ضد رژیم سفاک پهلوی تظاهرات نمودند که مایه خشم و نگرانی این رژیم شد .
با صحبتی که بین حاج آقا مصطفی و سرهنگ مولوی به عمل آمده بود، قرار بود که فرزند برومند حضرت امام خمینی دو روز بعد به تهران برود تا مقدمات سفر به ترکیه را فراهم نماید . حاج آقا مصطفی پیشنهاد وی را مجددا بررسی نمود و متوجه شد که این یک دام است که با پای خود به تبعیدگاه حرکت کند . بنابراین از این حرکت منصرف شد . دو روز بعد سرهنگ مولوی تلفنی این موضوع را با وی در میان گذاشت که باید به تهران میآمدی و در تدارک سفر به ترکیه میبودی، شهید سید مصطفی خمینی در پاسخ به او گفت: من مجددا این پیشنهاد را بررسی کردم و از رفتن به ترکیه منصرف شدم . رژیم چارهای ندید جز این که آشکارا اقدام به تبعید وی نماید . هنوز بیش از پنج روز از آزادی این فرزند برومند امام خمینی نگذشته بود که در مورخه 13 دیماه 1343 شمسی، مطابق با 29 شعبان 1384 قمری، سرهنگ بدیع رئیس سازمان امنیت قم همراه با عدهای از مقامات ساواک به طرز وحشیانهای به منزل ایشان یورش بردند و ایشان را دستگیر و به تهران منتقل نمودند .
شهید حاج سید مصطفی خمینی بعد از انتقال به تهران، روز بعد با هواپیما به ترکیه برده شد . به نقل از خود شهید که میگفت: وقتی به محضر امام در "بورسیا" وارد شدم، تا چشم امام به من افتاد، اولین سوالی که کرد، گفت: "با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟ " گفتم: "نه مرا آوردند" . گفت: "اگر با پای خود آمده بودی همین الان شما را برمیگرداندم" . (12)
مبارزات شهید در تبعیدگاه بورسیای ترکیه
شهید سید مصطفی خمینی به ترکیه تبعید شد، اینگونه تبعید شدن وی همانند تبعید شدن پدر بزرگوارش امام خمینی موجب تنفر شدید مردم از رژیم پهلوی شد . به هرحال او در ترکیه یار و یاور امام بود . وقتی که فرزند برومند امام خمینی به حضور امام در بورسیای ترکیه رسید، ضرورت حضور وی در نزد امام را احساس نمود . و دانست که در آن جا امام خمینی چه مشکلاتی را تحمل میکند، طبع امام خمینی این بود که از ماموران ساواک ایران و نیروهای امنیتی ترکیه هیچ تقاضایی نمیکرد . وجود سید مصطفی از جهت رفع نیازهای امام و نیز از جهت مشاوره و تدارک حرکتهای آینده برای امام غنیمتبود .
او در تبعیدگاه ترکیه افزون بر یار و یاور امام بودن، پیام رسان نهضت اسلامی بود، و از هر فرصتی که بدست میآمد در جهت هدایت و مبارزه و افشاگری استفاده میکرد . گاهی به صورت ناشناس با ایرانیان تماس برقرار میکرد و در دفتر آنان پیام انقلاب را مینوشت و امضا میکرد . و بعدا آنان با توجه به امضای وی، او را میشناختند و پیام انقلاب را به دیگران میرساندند . در ارتباط با همین کارها روزی رئیس سازمان امنیت ترکیه نزد امام خمینی آمد و از فعالیتهای سیاسی فرزندش سید مصطفی خمینی شکایت نمود . (13)
شهید در تبعیدگاه عراق
بعد از گذشتحدود یک سال از تبعید حاج آقا مصطفی به ترکیه، در تاریخ 13 مهرماه 1344 برابر با نهم جمادیالثانی سال 1385 هجری قمری، امام خمینی و فرزند برومندش سید مصطفی از تبعیدگاه بورسیای ترکیه به بغداد و سپس به نجف منتقل شدند .
سید مصطفی در این تبعیدگاه نیز به مانند گذشته، یار و یاور امام خمینی، پدر بزرگوارش بود .
او در این دوره هم مشوق جوانان بود که به سوی انقلاب و مبارزه با رژیم شاه روی آورند و هم مشوق روحانیون و طلاب بود که در این رویارویی و مبارزه مسلح باشند و بتوانند با بهرهمندی از فنون نظامی نهضت را به پیش ببرند . برای این منظور بارها به فلسطین و لبنان سفر نمود .
بازداشت در تبعیدگاه نجف:
رژیم بغداد محدودیتهایی را برای آیتالله عظمی سید محسن حکیم برقرار و او را به بغداد احضار نموده بود . در تاریخ 19/3/1348 ه . ش . او را از بغداد به نجف برگردانید و ملاقات با او را ممنوع نمود . مجاهد شهید سید مصطفی خمینی بدون کوچکترین ترس و واهمه در مورخه 20/3/1348 ه . ش . تنها یک روز بعد از بازگشت آیتالله حکیم از بغداد به نجف باوی دیدار کرد . این دیدار مایه ناراحتی و خشم رژیم حاکم در بغداد شد و او را به واکنشی سخت و شدید واداشت .
در روز بعد یعنی 21/3/1348 ه . ش . رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف اشرف به حضور امام خمینی رسیدند و اظهار داشتند که از شورای فرماندهی انقلاب ماموریت دارند که آقای سید مصطفی خمینی را به بغداد اعزام کنند و برای انجام این ماموریت از حضور شما اجازه میخواهند . امام در پاسخ فرمود: "اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنین اجازهای نمیدهم و اگر مامور به جلب او هستید که خود میدانید" .
در ساعت هشت آن روز شهید سید مصطفی خمینی، همراه چند تن از مقامات امنیتی عراق به بغداد گسیل شد و لحظهای نگذشت که خبر آن در حوزه علمیه نجف منعکس شد و نگرانی شدیدی در مجامع روحانی به وجود آورد .
حاج آقا مصطفی خمینی را پس از ورود به بغداد مستقیم به کاخ ریاست جمهوری بردند . در آن جا افزون بر "احمد حسن البکر" رئیس جمهور، چند تن از اعضای شورای فرماندهی انقلاب و نیز "تیمور بختیار" حضور داشتند . در آغاز احمد حسن البکر به دیدارهای سری و پیگیر او با آیتالله حکیم اشاره کرد و با لحن تندی هشدار داد که ممکن است کار به جایی کشیده شود که ناراحتی شما و نگرانی پدر پیرتان را به همراه داشته باشد .
سپس پیشنهاد همکاری با رژیم بعث عراق و تیمور بختیار در مبارزه بر ضد ایران را مطرح کرد . که از طرف شهید سید مصطفی قاطعانه رد شد . فرزند برومند امام یادآور شد که اختلاف ما با رژیم ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است . اما اختلاف دولت عراق با دولت ایران یک اختلاف سیاسی زودگذر است . شما و دولت ایران امروز به هم بد میگویید و فردا در کنار هم قرار میگیرید . اما ما نمیتوانیم هیچ وقتبا آنان کنار بیاییم و تفاهم کنیم .
رژیم بعث عراق که دریافتسید مصطفی فرزند امام خمینی را با تطمیع و تهدید نمیتوان فریفت، او را بدون هیچ نتیجهای آزاد کرد . (14)
موضعگیریهای سیاسی شهید
شهید مجاهد سید مصطفی خمینی در دوران مبارزات سیاسی خود چه در ایران، چه در تبعیدگاه بورسیای ترکیه و چه در تبعیدگاه عراق همواره در موضع سیاسی خود، مسیر درستی را طی میکرد . او از پدر بزرگوارش به خوبی آموخته بود که با منحرفان، فرصتطلبان، بی دینان و چپ و چپ نماها (مارکسیستها و دنباله روان آنان) نباید همسو و هم جهتشد . اگرچه همه این گروهها در حذف شاه هم فکر و هم عقیده بودند ولی در انگیزه های اصولی حرکت، هدفها و مسیرها متعدد بود . او در موضع اصولی خود از جاذبه و دافعهای با معیارهای اسلامی بهرهمند بود . و میکوشید، گروههایی که جز هدف برقراری حکومت اسلامی، هدفی دیگر را دنبال میکردند با آنان سازش نکند . در راستای همین سیاست درستبود که سید شهید با رژیم بعثی عراق همکاری نمی کرد، اگرچه در حذف شاه با هم، هم عقیده بودند . او همچنین با لیبرالها و فرصت طلبانی هم چون تیمور بختیار و قطب زادهها، همکاری نمی کرد . اگرچه همه این افراد مغضوب شاه بودند و در هدف مبارزه با شاه همفکر بودند و نیز با چپها و چپ نماها، همکاری نمی کرد . این سیاستی بود که پدر بزرگوارش امام خمینی - قدس سره الشریف - اتخاذ نمود و در مصاحبهای با هفته نامه لوموند در نجف در پاسخ به پرسش خبرنگار که آیا حاضرید با کمونیستها برای براندازی رژیم شاه متحد شوید، فرمود: ما احتیاج به هیچ یک از عناصر غیرمسلمان نداریم . ما با اتکال به خدا و یاری مردم مسلمان ایران بر رژیم شاه پیروز خواهیم شد .
تاریخ و چگونگی شهادت
در نهم ذی القعده 1397 هجری قمری برابر اول آبان ماه 1356 هجری شمسی، ستاره وجود این مجاهد نستوه، فرزند برومند امام خمینی خاموش گردید .
مدت کوتاهی پیش از شهادت او، دو نفر ایرانی شبی به دیدار او در نجف رفته و با او گفتگو کرده بودند . یکی از آن دو نفر به صورت سرگوشی به او هشدار داده بود که رژیم شاه برای پیشگیری از سقوط رژیم خود در صدد است که چند نفر را از میان بردارد . یکی از آنها شما هستید . مواظب خودتان باشید .
این سخن را خود شهید در فردای آن شب برای برخی از دوستانش بازگو نمود . در شب یکشنبه اول آبان ماه 1356 حاج آقا مصطفی پس از ادای نماز جماعت و پس از دیدار با امام خمینی، چون که میهمان داشت زودتر از دیگر شبها به منزل رفت ... بامداد روز یک شنبه اول آبان ماه پس از اذان صبح جنازه بی رمق او که روی کتاب افتاده بود مشاهده می شود . پزشک بیمارستان کوفه، بعد از معاینه گفت که او مسموم شده است و اگر اجازه بدهند با کالبدشکافی همه چیز روشن خواهد شد . سازمان امنیت عراق پس از این اظهارنظر نخست پزشک را بازداشت کرد و پس از 24 ساعت آزاد کرد .
پزشک پس از آزادی از هرگونه اظهارنظری درباره مرگ مشکوک حاج سید مصطفی خمینی خودداری کرد . می توان گفت که شهادت حاج سید مصطفی خمینی با هماهنگی و همکاری سازمان امنیت عراق و رژیم شاه طراحی و اجرا شد . (15)
اینها قرائن گویایی است که رژیم ایران و رژیم شاه در مرگ او دخالت داشتند .
امام خمینی و شهادت فرزند
به طور طبیعی شهادت حاج آقا مصطفی ضربه بزرگی به امام و نهضت اسلامی محسوب میشد . اما از آنجا که اولیای خدا در مصیبتهای بزرگ به خداوند سبحان پناه می برند و از آن ذات مقدس استمداد می جویند . آن حضرت در مواجهه با این مصیبتبه قدری زیبا و مسلط عکس العمل نشان داد، که موجب خوشحالی دوست و پشیمانی دشمن شد . امام خمینی پس از شنیدن درگذشت فرزند عزیزش کلمه استرجاع (انالله و انا الیه راجعون) بر زبان جاری ساخت، آن گاه فرمود: "مرگ حاج آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی است" .
اهداف رژیم از این شهادت
در این اقدام رژیم شاه می توان اهدافی چند را برشمرد:
1 - ضربه زدن به نهضت اسلامی و ایجاد فشار روانی بر امام خمینی .
2 - پیشگیری از خطرهای آتی از سوی یک خمینی دیگر . آن هم جوان و پرنشاط که در آینده مشکلات زیادی را بر رژیم شاه وارد خواهد کرد .
3 - جلوگیری از سیاسی شدن حوزه علیمه نجف چرا که حوزه علیمه نجف با تحرکات امثال سید مصطفی خمینی به تحرکات ضدشاهی جدیدی نایل شده است .
4 - ایجاد رعب و وحشت در بین مبارزان . که آنان عبرت بگیرند و از ترس جانشان خاموش باشند و بر ضد شاه فعالیت نکنند .
بازتاب این شهادت
شهادت آیت الله مجاهد حاج سید مصطفی خمینی نه این که بر پیکره انقلاب و بر قاطعیتحضرت امام خمینی ضربهای و خللی وارد نکرد، بلکه خود عاملی شد در جهت روند هر چه سریعتر انقلاب .
به دنبال به شهادت رسیدن حاج آقا مصطفی در تبعیدگاه عراق، حوزه علمیه نجف و دیگر شهرهای عراق تعطیل شد . مراسم یادبود و بزرگداشت از این فقید فرزانه در بیشتر مساجد و مدارس نجف، کربلا، سامرا، کاظمین و دیگر شهرهای شیعهنشین عراق برگزار شد . در این مراسم گویندگان ایرانی و عرب از مقام و موقعیت علمی و مبارزاتی شهید سخنانی بیان داشتند . در حوزه های علمیه عراق شهادت این شهید از تبار خمینی فرصتی جدید برای بیش از پیش سیاسی شدن حوزه های علمیه را پدید آورد . و طلاب علوم دینی نجف بیش از گذشته به سوی نهضتی که امام خمینی پرچمدار آن بود متمایل شدند . حاصل این همه مجالس سوگواری و یادبود شهید سید مصطفی خمینی، تشدید فعالیتهای ضدشاهی در خارج از کشور و مطرح شدن بیشتر امام خمینی به عنوان سمبل مبارزه شد . به خصوص که آن حضرت با بیانی شیرین ابراز داشتند که "مرگ آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی است" .
در ایران نیز شهادت حاج آقا مصطفی فرصتخوبی را برای شتاب نهضتبه وجود آورد . خبر شهادت او خشم و کین شدید توده ها را بر ضد شاه برانگیخت و شور و احساسات را فزونی بخشید . حوزههای علمیه قم، مشهد، تهران، تبریز، شیراز، اصفهان و دیگر شهرها تعطیل شد . در شهرهای بزرگ مجالس یادبود و بزرگداشت آن شهید فرزانه به نحو گستردهای برگزار شد . و برای اولین بار بعد از خفقان جدید در ایران که از 42 به بعد ادامه داشت نام روح الله موسوی خمینی در منبرها بیان شد . بعد از تبعیدی امام خمینی به ترکیه و نجف اسم امام خمینی، کتابهای او و خلاصه هر نوع اثری و یادی از او ممنوع بود . تا این تاریخ تنها بر زبان جاری کردن نام "خمینی" دست کم شش ماه زندانی داشت . اما شهادت حاج آقا مصطفی خمینی فرصتی را پدید آورد تا طلسم ساواک شکسته بشود و مردم بی پروا نام این پیشوای بزرگ را بر زبان جاری سازند .
مراسم سوگواری و بزرگداشت آن شهید تا چهلمین روز شهادت وی ادامه داشت و گویندگان مذهبی با افشاگریهای خود هر چه بیشتر مردم را بر ضد رژیم پهلوی بسیج نمودند .
در واقع میتوان گفت که شهادت حاج آقا مصطفی برای ادامه نهضت اسلامی فواید زیادی را به دنبال داشت، شکستن جو خفقان و سکوت، مطرح شدن اسم امام خمینی به صورت آشکار و علنی، افشاگریها، و تکمیل پیروزی فرهنگی که پیشدرآمد پیروزی سیاسی بود را میتوان از آثار این شهادت و الطاف خفیه الهی دانست .
به جهت همین گستردگی فواید و آثار، عموم نویسندگان غربی در تجزیه و تحلیل انقلاب اسلامی ایران شهادت سید مصطفی خمینی را نقطه عطفی در نهضت اسلامی ایران برشمردند . و آن را به عنوان یکی از عوامل شتابزای انقلاب به شمار آوردهاند . (16)
روانش شاد، جایگاهش عالی و متعالی باد و خداوند بزرگ او را و پدر گرامیش را و برادرش احمد را در جوار اهل بیت عصمت و طهارت قرار بدهد .
از خداوند بزرگ بقای انقلاب اسلامی ایران را تا ظهور دولت مهدی (ع) و موفقیتبیش از پیش مسوولان نظام مقدس جمهوری اسلامی را خواهانیم .
آمین یا رب العالمین
پاورقی:
1 . مجله پانزده خرداد، شماره 7، ص 24 .
2 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 471 - 475 .
3 . روزنامه ابرار، مورخه اول آبان 1369 .
4 . پیام انقلاب، ش 18، ص 43 .
5 . همان، ص 44 .
6 . مشروح مذاکرات مجلس در همان تاریخ .
7 . مذاکرات مجلس سنا به نقل از مجله پانزده خرداد، ش 13، ص 110 و نیز احیای کاپیتولاسیون و پیامدهای آن، مسعود اسداللهی، ص 54 .
8 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، ص 711 .
9 . مجله پانزده خرداد، ش 13، ص 110 .
10 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 716 به بعد .
11 . مجله 15 خرداد، ش 13، ص 111 .
12 . پیام انقلاب، ش 18، ص 45 .
13 . همان .
14 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 2، ص 419 و 420 .
15 . پانزده خرداد، ش 7، ص 24 و 25 .
16 . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ، کمبریج، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، ص 317 و شکستشاهانه، ماروین زونین، ترجمه عباس مخبر، نشر طرح نو، ص 441 .