تبیان، دستیار زندگی
آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی استاد محمد رضا رنجبر است که برای نخستین بار از شیکه سوم و سپس از دیگر شبکه های سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم مخاطبان را برانگیخته است. استاد در سلسله نگاره های باران حکمت نیز می کوشد تا با همان زبان نغز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باران حکمت

(3)

باران حمکت

اشاره:

آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی استاد محمد رضا رنجبر است که برای نخستین بار از شبکه سوم و سپس از دیگر شبکه های سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم مخاطبان را برانگیخته است.

استاد در سلسله نگاره های " باران حکمت" نیز می کوشد تا با همان زبان نغز و لطیف، گوشه ای از معارف بلند قرآن را در قالب یک یا چند تمثیل به تصویر کشد. برای آگاهی از آنچه تا کنون گذشته است، پیش درآمد این نوشتار را حتما بخوانید.

********

اگر قرآنی نباشیم قربانی می‏شویم

دیده‏اید که گوسفند‏ها را قربانی می‏کنند و دیده‏اید که با گوسفندهای قربانی چه می‏کنند! با پشم‏شان فرش ساخته و به زیردست و پا می‏اندازند و از پوست‏شان دف ساخته و مطربان از چپ و راست بر آنها کوفته و اسباب عیش و کیف و لذت دیگران را فراهم می‏سازند، و گوشت‏شان را هم با ضربه ساطور و زخم‏ چاقوهای تیز قطعه قطعه کرده و هر قطعه‏ای را یکی با خود می‏برد تا سفره‏اش را رنگین ساخته و طعم و مزه‏ای دیگر بخشد، و در این میان گوسفند بیچاره چه طرفی می‏بندد؟ هیچ!

مثل قالی باف‏‏ها که یک نگاه یک نقشه داشته و یک نگاه به قالی و بر اساس آن قالی آویخته خود را می‏بافند، ما نیز باید چشم به نقشه قرآن داشته و براساس آن تار و پود زندگی خود را ببافیم،

ما نیز اگر قرآنی نباشیم شیطان و شیطان صفتان پوست‏مان را یکجا آنهم به شیوه‏‏ای لطیف و زیبا درست مثل کندن پوست گوسفندان، بر می‏کنند.

یعنی همانطور که گوسفند را می‏خوابانند و در برابر آن خم شده و با ارادت و تواضع لب را بر پای آن نهاده و در آن پیوسته می‏دمند و گوسفند هم غرورآمیز باد کرده و بزرگ و بزرگتر می‏شود، و آنگاه با چاقویی تیز و برنده بر آن زخمی زده و پوست را یکجا جدا می‏کنند، با ما نیز همین رفتار را خواهند کرد!

یعنی با تعلق‏ها، چاپلوسی‏ها و کرنش‏های زیرکانه و رندانه خود و با حرف‏های فریبا و فریبنده از قبیل: تو جوانی، شخصیت داری، باید آزاد باشی...، ما را باد کرده و خرج لذائذ و عیش‏ها و خوشی‏های بی‏حصر و حساب خود می‏کنند، و از این میان ما چه سود می‏بریم؟ هیچ.

ما باید با قرآن زندگی کنیم نه بازی

اینکه می‏گوییم قرآنی باشیم نه به این معناست که پیوسته قرآن را به کف داشته و همچون سجاده  نشینی با وقار آنرا همواره زمزمه کنیم، زیرا این کار اگر چه خاصیت و برکت خود را دارد، اما این کجا و آن کجا که بر طبق آن مشی و مشق کرده و زندگی کنیم.

قرآن را گشودن و تنها به خواندن آن بسنده نمودن چیزی شبیه رفتن به گلزار است که البته با دیدن گل‏ها روح و روان آدمی تازه می‏شود اما این کجا و چیدن گل‏ها و عطر و گلاب آنها را گرفتن و هم خود و هم دیگران را معطر و خوشبو کردن کجا؟

یادمان باشد ما نمی‏توانیم همیشه با قرآن باشیم، به این معنا که آنرا همواره گشوده و در همه حال تلاوت کنیم اما باید کاری کرد که قرآن همیشه با ما باشد.

روشن‏تر بگویم: درست مثل قالی باف‏‏ها که یک نگاه یک نقشه داشته و یک نگاه به قالی و بر اساس آن قالی آویخته خود را می‏بافند، ما نیز باید چشم به نقشه قرآن داشته و براساس آن تار و پود زندگی خود را ببافیم، و این یعنی با قرآن زندگی کردن. ولی به اسف بسیاری از ما با قرآن بازی می‏کنیم؟ و فرق‏هاست بین بازی کردن و زندگی کردن.

بازی‏گرهای سینما را دیده‏ای؟ دیده‏ای که بعضی با نقش خود بازی می‏کنند یعنی تا دوربین‏ها روشن و تصویربرداران تصویر بر می‏دارند آنها نیز حس و حال خود را دارند اما همین‏که دوربین‏ها خاموش و از آنها تصویربرداری نمی‏شود از حال و حس خود خارج شده و همین کسی که تا چند لحظه پیش مثل ابر بهاری اشک می‏ریخت حالا با رفیق خود قهقه مستانه سر می‏دهد. ولی از سوی دیگر البته بازیگرهای دیگری هم هستند که با نقش خود زندگی می‏کنند یعنی تا مدتی که نقش را به عهده دارند حال و هوای آن را نیز با خود دارند، حال چه در برابر دوربین باشند و چه نباشند و چه کسی آنها را تماشا کند و یا نه، طبیعی است که این‏گونه بازیگران چهره شده و اسطوره می‏شوند و در خاطره‏ها می‏مانند. این‏گونه بازیگرها در هر فیلمی بازی نمی‏کنند و اگر در فیلمی بازی کنند آن فیلم پر فروش شده و گیشه‏ها پر و صف‏های طولانی برای تماشا تشکیل شده و میلیون‏ها سود و سرمایه در جیب تهیه کننده و کارگردان و دیگر عوامل سرازیر می‏شود.

یادمان باشد قرآن هم نقشی است که در اختیار ماست و اما پاره‏ای از ما با این نقش بازی می‏کنیم. یعنی در جمع و در پیش نگاه تیز دیگران قرآنی رفتار می‏کنیم درست مثل مادری که پیش چشم دیگران با دختر خود با یک دنیا رفاقت و ملاطفت و مهربانی سخن می‏گوید اما در خلوت و در خانه که دیگر چشم هیچ غریبه‏ای او را نظاره نمی‏کند گاه جهت خطای کوچکی که کرده است تلخ‏ترین ناسزاها را نثار او خواهد کرد، درست مثل همان بانویی که همیشه در فیلم‏ها نقش مادری عطوف و پر مهر بازی می‏کرد اما هیچ‏گاه در خانه خود و برای دختر خود مادری نکرد تا جایی که دختر بیچاره برای همیشه او را ترک گفته و از او فاصله گرفت.

و همین خود برای ما هشداری است که اگر ما نیز با قرآن بازی کنیم بین ما و قرآن جدایی حتمی و مسلم است.


تالیف: محمد رضا رنجبر

تنظیم برای تبیان: گروه دین و اندیشه - شکوری