تبیان، دستیار زندگی
اگر توفیق الهی، رفیق راهمان باشد، مشتاقیم تا به جمع دوستداران این حلقه معرفت پیوسته و از این درس قرآن، و این سفره گشوده آسمانی، توشه برگیریم. و اینک حسن ختام این نوشتار آغازین را به اولین بخش از کلام استاد می آراییم:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فوت و فن عشق بازی با خدا

مناجات

در سایه سار وحی(پیش درآمد)

«…باید تكانید خود را، و خودیت ها را، و آنگاه به راه افتاد و حركت را آغازید .

گفتم: حركت !

آری ؛ حركت !

اما نه به سمت بالا ؛ بل به سوی پایین !

كه خدای در پایین است !

نشنیدی كه خدای خود را گنج نامید ، آنجا كه بفرمود : كُنتُ كَنزاً مَخفِِِیّا !

راستی ، گنج در كجا پنهان است ؟!

پایین ، یا بالا ؟!

در آبادی، یا خرابه ها؟!

پهلو به پهلوی نیش ها، یا نوش ها؟!‌

كه سگ آنجاست كاباد است ؛

و گنج آنجا كه ویرانی !

آنها که از خُمِّ مصاحبت استاد بزرگوار جرعه ها نوشیده و  از لطف بیان، ملاحت طبع و جوشش ضمیر ایشان، نکته ها برگرفته اند بر این باورند که باریک بینی، نغز گویی، تمثیل سازی، استشهاد بجا به آیات، روایات و ابیات، چند شاخصه برجسته کلام استاد است که موجب شده تا حلوای سخن ایشان، کام دلهای بی شماری را شکربار سازد.

آری، خدای اگر چه بالاست، اما در پایین است !

خانه اش نیز در پایین !

كعبه را می گویم كه گویند: در گودی و سرازیری است !

و گویی ما را چنین رهنمون است كه : در فرازها ، و صعودها ، و در حركت به سوی بالایی ها ، و بلندی ها به عظمت دست نخواهیم یافت؛ كه این همه را بایست در فروتری و فروتنی جستجو نمود !

آری چشم ها را باید شست ؛

جور دیگر باید دید !

باید كه فرو رفت؛ و فرود آمد، تا به رشد و رویشی دست یافت و به بارو بری نشست !

در این حضرت آنان گرفتند صدر

كه خود را فروتر نهادند قدر

قلمه های گل آنگاه طراوت حیات یابند، و سبز شوند، و بالا آیند، و بالنده گردند، و به گل نشینند كه، در زمین فرود آیند . و كبوتران آسمان نیز فرود آیند؛ چرا كه همی دانند كه دانه ها در زمین باشند .

آری، فرود آی !

كه قرآن را نیز فرود آوردند !

انّا انزَلناه ؛ ما قرآن را فرود آوردیم،

یعنی كه، شما نیز فرود آیید !

آن را نازل نمودیم؛

وشما نیز نازل شوید !

تا بالایید و بر مركب مَنِیّتْ سوار، هرگز قرین قرآن نخواهید شد، و بدان دست نخواهید یافت .

اگر«قلب» انسان به كینه ای آلوده باشد كلمات«نماز»با او جوش نمی خورد .

و قرآن را پایین آوردند تا پایینیان را بالا برند !

مناجات

درست مثل باران؛

كه پایین می آید تا دانه های زمین را بالا كشاند .

و یا همچون ریسمان !

ریسمانی كه آدمی را به آسمان می برد .

نردبان آسمان است این كلام

هر كه از این بر رود آید به بام »

...آنچه گذشت، قطعه ای گزیده از پیش در آمد کتاب "در سایه سار وحی" است که به کوشش "محمدرضا رنجبر" تدوین شده است.

"در سایه سار وحی"، در حقیقت، مجموعه ای برآمده و نگارش یافته از سلسله مباحث ارزشمند درس تفسیر اندیشمند فرزانه، استاد حائری شیرازی است که سالیانی چند پیش از انقلاب در حلقه جمعی اهل دل و دوستدار قرآن ایراد شده است.

آنها که از خُمِّ مصاحبت استاد بزرگوار جرعه ها نوشیده و  از لطف بیان، ملاحت طبع و جوشش ضمیر ایشان، نکته ها برگرفته اند بر این باورند که باریک بینی، نغز گویی، تمثیل سازی، استشهاد بجا به آیات، روایات و ابیات، چند شاخصه برجسته کلام استاد است که موجب شده تا حلوای سخن ایشان، کام دلهای بسیاری را شکربار سازد.

اگر توفیق الهی، رفیق راهمان باشد، مشتاقیم تا به جمع دوستداران این حلقه معرفت پیوسته و از این درس قرآن، و این سفره گشوده آسمانی، توشه برگیریم.

و اینک حسن ختام این نوشتار آغازین را به اولین بخش از کلام استاد می آراییم:

طهارت

قرآن كریم می فرماید: اَنْ طَهِّرا بَیْتِی لِلطائِفِیْنَ وَ الْعاكِفِیْنَ...( بقره/125)

«بیت»هر چه دارد از«طهارت» است .

بیت اگر باشد اما طاهر نباشد آن تأثیر را نخواهد داشت .

«تأثیر بیت»به «طهارت» است؛ هم طهارت ظاهری و هم طهارت باطنی .

همانطوری كه این«نماز»را كه انسان می خواند یك طهارت ظاهری دارد به نام«وضو»و یك طهارت باطنی كه عبارت است از تطهیر«قلب» از صفات و خصال مذموم.

«لحیم كارها»وقتی كه می خواهند چیزی را لحیم كنند، ابتدا جای لحیم را با اسید شستشو می دهند.

چون اگر شستشو داده نشود لحیم را قبول نمی كند .

«تطهیر»به منزله آن اسیدی است كه ابتدا مصرف می كنند. اگر آن تطهیر واقع نشود آن لحیم صورت نمی گیرد .

«وضو»و همچنین«طهارت قلبی»كه از انسان خواسته شده است به منزله همان اسید است، تا این كلماتی كه انسان در نماز می گوید مثل لحیم با انسان جوش بخورد و فرو نریزد .

اگر«قلب» انسان به كینه ای آلوده باشد كلمات«نماز»با او جوش نمی خورد .

نقل می كنند كه كوزه گری شاگردی داشت، و آن شاگرد رفت و برای خود مغازه ای باز كرد.روزی خواست كه بر روی كوزه های ساخته شده لعاب بكشد، ابتدا تمام كارهایی را كه معمول بود انجام داد، اما همین كه آب لعاب را روی كوزه می ریخت، لعاب بر روی كوزه نمی ماند، و فرو می ریخت، و تمام زحماتش ضایع می شد !

آمد پیش استاد، و دید كه استاد وقتی كه لعاب بر روی كوزه ها می ریزد خوب می ماند، و می چسبد !

هر چه كرد تا علت را بداند نتوانست !

وشما نیز نازل شوید! تا بالایید و بر مركب مَنِیّتْ سوار، هرگز قرین قرآن نخواهید شد، و بدان دست نخواهید یافت .

دوباره برگشت پیش استاد و شاگردی كرد،روزی از استاد سوال نمود كه چرا من كه لعاب روی كوزه ای كه خوب هم داغ شده بود می ریختم نمی چسبید، اما وقتی كه شما می ریزید می چسبد !

گفت: من كوزه ها را وقتی كه می خواهم در كوره قرار بدهم اوّل آن را  فوت می كنم تا گرد و غباری كه بر روی آن نشسته است از آن جدا شود، آنگاه لعاب می ریزم این است كه به كوزه می چسبد، اما تو كوزه را فوت نكرده می گذاری در كوره و آن گرد و خاك، لعاب را از روی كوزه می لغزاند، و به این كار می گویند: فوت كوزه گری .

بله، گاهی تمام كار به یك«فوت» بند است .

اینكه می گویند:فلانی فوت و فن كار را بلد است از همین قبیل است...


شکوری_گروه دین و اندیشه