تبیان، دستیار زندگی
اندك اندك رجب 1301 ق. فرا رسید. در بامداد سه شنبه بیست و چهارم این ماه میرزا علی شهرستانی، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سید حسین عابد شتافته، وی را از رازی سترگ آگاه ساخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیت الله سید هبت الدین شهرستانی

آیت الله سید هبت الدین شهرستانی

تولد و رویای صادق

آغاز راه

آیه روشن

سفر سبز

سالهای جهاد

فهرست طلایی

سالهای بیماری

وفات

تولد و رویای صادق

اندك اندك رجب 1301 ق. فرا رسید. در بامداد سه شنبه بیست و چهارم این ماه میرزا علی شهرستانی، دانشور ارجمند سامرا، به خانه سید حسین عابد شتافته، وی را از رازی سترگ آگاه ساخت. سخن میرزا علی كوتاه و روشن بود:

دیشب طنین مهر آمیز آوایی، سكوت سنگین رؤیایم را شكست و گفت: فردا نوزاد مریم پای به گیتی می‎دهد او را محمد علی بخوانید و هبه الدین لقب نهید.

نیمروز فرزند مریم چشم به جهان گشود و بر درستی رؤیای دوشین میرزا علی گواهی داد.

آغاز راه

سید حسین، كه عابد شهرت داشت، دانشوری پارسا و پژوهشگری توانا بود. پژوهشگری كه بیشتر وقتش را در تحقیق مسایل معنوی می‎گذراند. كتابهایی مانند الفتوحات الغیبیه فی الختوم و الاحراز و الادعیه و دموع الشمعه فی ادعیه لیله الجمعه، كه از آن بزرگ مرد بر جای مانده، نشانگر دانش، بینش و كردار عارف بیدار دل سامراست

همسرش مریم نیز در گروه دانشوران جای داشت و در ریاضیات، تاریخ، ادبیات و شعر سرآمد بانوان روزگار بود.

بی‎تردید تعیین نخستین روزهای آموزش برای فرزندی، كه از چنین پدر و مادری بهره می‎برد دشوار است. ولی می‎توان گفت كه آموزش رسمی هبه الدین از ده سالگی آغاز شد. فرزند پیر پارسای سامرا در مدتی كوتاه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، حدیث، درایه، رجال، فقه و اصول سطح متوسط، تاریخ، هیئت، حساب و هندسه را در كربلا به پایان رسانده، می‎رفت تا در سایه عنایتهای پروردگار بر قله‎های بلند دانش و معنویت فراز آید كه نیمه ذیقعده 1319 ق. فرا رسید و عارف روشن بین سامرا در 73 سالگی چشم از جهان فرو بست.

آیه روشن

اندكی پس از تدفین پیكر سید حسین در حریم امام كاظم ـ علیه السلام ـ دانشمند برجسته نجف، سید مرتضی كشمیری، كه با عارف از دست رفته آشنایی دیرین داشت، در كربلا به دیدار سید محمد علی شتافته، ضمن تسلیت مرگ پدر، از وی خواست برای ادامه تحصیل رهسپار حریم امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ شود. ولی فرزند مریم نمی‎توانست بدین پیشنهاد پاسخ مثبت دهد. مخارج فراوان كوچیدن، شیوه نامعلوم زندگی در آن دیار و از سوی دیگر هوای بهره‎گیری از محضر بزرگان آن سامان وی را در تردید افكنده بود. سید كشمیری با مشاهده دودلی فرزند سید حسین گفت: شایسته است به كتاب خداوند روی آوریم. آن گاه قرآن گرفته، با آفریدگار به رایزنی پرداخت. كلام الهی چنین آشكار بود كه نه تنها هبه الدین، بلكه میهمانش را نیز در شگفتی فرو برد:

«وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَهً وَ آوَیْناهُما إِلی رَبْوَهٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ»

پسر مریم و مادرش را دو نشانه خویش گردانیدیم و آنها را در فرازی دارای آرامش و آب گوارا پناه دادیم.

فرزند بانوی پاك نهاد شهرستانی با شنیدن پیام روشن پروردگار، همه تردیدها را كنار نهاده، در 21 شعبان 1320 ق. رهسپار نجف شد.

سفر سبز

هبه الدین در حریم پاك امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ از فقیهان نامور شیعه شیخ محمد كاظم خراسانی، سید كاظم یزدی و شریعت اصفهانی فیض برد و در شمار مجتهدان شیعه جای گرفت. او كه بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان می‎اندیشید با شیخ محمد عبده، مفتی مصر، سید محمد رضا دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته، میان مراكز فرهنگی شیعه و سنّی در عراق، مصر و سوریه پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقاله‎ها، شعرها و گزارشهای روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در این روزگار فریاد مشروطه خواهی در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار سامرا به حمایت از این جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزادیخواهان، آنها را در گزینش شیوه‎های درست مبارزه یاری داد.

در 1328 ق. تلاشهای خستگی ناپذیر دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» انتشار یافت. این ماهنامه دو سال منتشر شد ولی خبر پیوستن گروهی از مسلمانان بحرین به آیین ترسایان هبه الدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه كرد. بدین ترتیب دفتر مجله العلم برای همیشه بسته شد.

فقیه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامی به نامها «اصلاح» و «اسلام»، یك ساختمان ویژه برای ارشاد ناآگاهان و سخنرانیها و نشستهای علمی فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراكنده ساخته، مؤمنان آن سامان را قدرتی تازه بخشید.

آن گاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهای سازنده با دین باوران هند و تشكیل انجمنهای مذهبی، رهسپار ژاپن شود؛ ولی دیدار با سید جلال الدین مؤید الاسلام حسین كاشانی، نویسنده روزنامه حبل المتین، در كلكته مسیرش را دگرگون ساخت.

مؤید الاسلام در آن سالهای بحرانی، كه شمارش معكوس جنگ نخست جهانی آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمی‎دانست. بنابراین هبه الدین راه یمن پیش گرفته، از آن جا به حجاز شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمینها به نجف بازگشت. او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبی سازمان داده، آنها را با انجمن مركزیِ نجف به یكدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهای پاكدل شتابان وارد عمل شده از مرزهای اعتقادی دین پاسداری كنند. ولی دریغ كه آتش نبرد جهانی همه كشته‎هایش را خاكستر ساخت.

سالهای جهاد

در سال 1332 ق. جنگ نخست جهانی آغاز شد و غرش توپها آینده را در ابهام فرو برد. شیخ الاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوی مسلمانان و برترین مقام دینی دولت عثمانی ضمن صدور اطلاعیه‎ای مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بریتانیا و روسیه فرا خواند.

هر چند این فتوا در بیست و سوم محرم 1333 ق. درهمه مساجد بغداد خوانده شد ولی دانشمندان دینی دست پرورده عثمانیان نه تنها آن را تأیید نكردند، بلكه با ارسال پیامهای محرمانه دولت بریتانیا را مورد حمایت و تشویق قرار دادند. دولت عثمانی در تنگنایی تاریك گرفتار آمده بود. كسانی كه در سایه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهای مذهبی گرد آورده بودند، یكباره پدر خوانده ترك خویش از یاد برده، پیك دوستی سمت بریتانیا گسیل می‎كردند. البته مقامهای رسمی مذهبی در این موضع گیری تنها نبودند، بلكه نمایندگان عراق در پارلمان عثمانی و عراقیان پرورش یافته در مدرسهای نظامی استانبول نیز از سلطان عثمانی روی گردانده، برای خدمت به ملكه بریتانیا به رقابت پرداختند.

در چنین شرایطی شیعیان، كه همواره شهروندانی درجه دوم و سزاوار اهانت به شمار می‎آمدند، به پیروی از فقیهان نجف احساس مسؤولیت كرده، سرنوشت خویش را با سرنوش دولت سست بنیاد عثمانی پیوند زدند. سید هبه الدین همراه روحانیان بزرگ چون شیخ الشریعه اصفهانی میرزا مهدی بن ملا كاظم خراسانی و سید مصطفی كاشانی رایت مقدس بارگاه علی ـ علیه السلام ـ برداشته، در میان شعارهای پیوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در كوفه به سر برده، بامداد همراه سید محمد فرزند حضرت سید كاظم یزدی و سوارانی كه بدانان پیوسته بودند، ادامه مسیر دادند.

انبوه مجاهدان در 21 محرم 1334 به بغداد رسیدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همایشهای وحدت بود.و عصر جمعه، بیست و پنجم محرم، حضرت آیه الله العظمی شیخ الشریعه اصفهانی همراه سید هبه الدین و دیگر دانشورانِ عازم جبهه به دیدار اندیشمندان اهل سنت در اعظمیه شتافتند و در محفلی سراسر یگانگی، روشنی و دوستی شركت جستند. هبه الدین كه نمی‎توانست بدین مقدار، در وحدت شیعه و سنّی، بسنده كند، در راستای نزدیكی فزونترِ نیروهای فرهنگی مسلمان، دو روز بعد در یك شنبه بیست و هفتم محرم از دفتر نشریه صدی الاسلام بازدید كرد و تلاش دست اندركاران آن نشریه را ستود.

سپاه ارداتمندان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ سرانجام به جبهه رسید و در نبرد با نیروهای بریتانیا دلاورانه شركت جست. توجه به یكی از تلگرافهای فقیه سامرا از جبهه كوت می‎تواند نشانه روشن شجاعت و تلاش آن بزرگ مرد در تقویت روحیه مردم و رزمندگان باشد:

«ففی ثالث شباط بالعلم الحیدری الشریف مع الوفد العلمی النجفی زرنا معسكر الاسلام المحیط بالكوت فشركنا من صمیم القلب شجاعه عسكرنا الابطال و مفاداتهم فی استرجاع اراضینا المغصوبه و بهم قائدهم الغیور المبطل الجسور نادره الایام حضره خلیل بك القائد العام و معا نقول الله الهیئه العسكریه لم تكن حتی الیوم فی العراق بهذا الانتقام و الترتیب مستحضره للقوی التمنعیه حسب القانون الالهی و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه فالمنتظر سرعه محو الاعداء بعون الله تعالی.»

در سوم شباط با پرچم شریف علی ـ علیه السلام ـ، همراه گروهی از دانشوران نجف لشكرگاه سپاه اسلام در جبهه كوت را زیارت كردیم. از صمیم قلب شجاعت سپاهیان دلیر و فداكاریهای آنان را در باز پس گیری سرزمینهای غصب شده، سپاس گفتم، در حالی كه فرمانده دلاور و بی‎باكشان، مرد كمیاب روزگار، فرمانده كل حضرت خلیل بك نیز در میان آنها بود. ما همه بر این باوریم كه سپاه ما تاكنون هرگز در عراق چنین نظم و ترتیب نداشته، این گونه به حكم قانون الهی «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» آماده دفاع نبوده است. انتظار می‎رود دشمنان، به یاری پروردگاره به سرعت نابود شوند.

فهرست طلایی

در سال 1339 ق. سرانجام سیاستهای نوین بریتانیا به بازنشست و نیروهای اشغالگر هراسان از نفرت فزاینده مردم به حاشیه ناپیدای صحنه پناه برده، فرمانروایی متن را به ملك فیصل سپردند فیصل كه برای به دست آوردن اعتماد مردم چاره‎ای جز گماردن برخی از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نمی‎دید، پست وزارت معارف را به فقیه بیدار سامرا پیشنهاد كرد.

هر چند سید هبه الدین پذیرش این پیشنهاد را نمی‎پسندید و آن را فرصتی برای بهره‎گیری از نام نیك مبارزان راه آزادی می‎دانست ولی پافشاری فراوان آشنایان در استفاده از فرصتی، كه شاید دیگر هیچ تكرار نمی‎شد، وی به پذیرش واداشت. او در این مقام نخست مستشاران بریتانیایی و استادان خارجی را از كار بركنار كرد، مدرسه‎های ابتدایی و متوسطه بنیاد نهاد، عشایر را از مدارس سیار برخوردار ساخت، مدرسه صنایع بغداد را از انگلیسیان باز پس گرفت و برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش نوین كشورهای اسلامی مسأله تربیت دینی دانش آموزان و استادان را مورد تأكید قرار داد.

پیروزیهای فقیه سامرا در اصلاح نظام آموزشی عراق استعمارگران را در نگرانی فرو برد. بنابراین چنان عرصه را بر وی تنگ ساختند كه ناگزیر در بیستم ذیحجه 1340 ق. استعفا داد.

مدتی بعد دیوان عالی تمییز احكام براساس مذهب جعفری شكل گرفت و مسؤولیت آن به سید هبه الدین سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهای اجرایی را شایسته نمی‎دانست، ولی دیگر بار به اصرار برخی از فقیهان شیعه مسؤولیت پذیرفت. تلاش در سازماندهیِ دادگاههای شرعی و پیوند آنها با دیوان عالی، گزینش داوران شایسته، تبیین احكام و تنظیم قوانین لازم در شیوه دادرسی بخشی از اقدامات فقیه بیدار سامرا در این مقام به شمار می‎رود.

سالهای بیماری

در 1342 همزمان پذیرش مسؤولیت دیوان عالی تمییز، بیماری چشم هبه الدین را در رنج فرو برد. بیماری دشواری كه با جراحی سال 1345 اندكی بهبود یافت ولی هرگز ریشه كن نشد؛ حتی سفر 1349 به سوریه و بهره گیری از تخصص پزشكان آن سامان نیز دستاوردی جز رنج فزونتر در پی نداشت. البته بیماری هرگز به معنای پایان كوششهای معمول و گوشه گیری فقیه بیدار عراق نبود. آن بزرگ مرد در سال 1353 برای شركت در انتخابات مجلس شورای ملی از دیوان عالی تمییز احكام جعفری كناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسی كه بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در ذی حجه همان سال منحل شد.

انحلال مجلس برای سید هبه الدین فرصتی طلایی بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شدید بینایی رنج می‎برد، ولی می‎توانست دیگر بار به پژوهشهای ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف امام كاظم ـ علیه السلام ـ كتابخانه‎ای با عنوان «مكتبه الجوادین العامه» بنیاد نهاد، و جایگاهی برای پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آنها را با دردهای جامعه آشنا سازد. البته آن فقیه بیدار بدین مقدار بسنده نكرده، همه روزه به انبوه نامه‎های رسیده، پاسخ می‎گفت و مخاطبانش را با مسؤولیتهایشان آشنا می‎ساخت.

سرانجام تیرگی بر دیدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سایه افكند و آن دانشور فرزانه را در نابینایی فرو برد. البته از دست دادن بینایی هرگز وی را از تحقیق و نگارش باز نداشت. هر روز كتابهای مورد نیاز را برایش می‎خواندند و آن بزرگ مرد به عادت معمول مقاله یا كتاب می‎نوشت. او همواره می‎گفت: پروردگار لطف كرده هر روز می‎توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.

وفات

اندك اندك بیماری بر پیكر مصلح كهنسال سامرا پنجه افكند و اندیشه والایش در ناتوانی فرو رفت، به گونه‎ای كه دیگر حتی دوستانش را نیز به خاطر نمی‎آورد. این امر بر آشنایان نزدیكش گران آمد، بنابراین زیارتش را محدود ساختند، برای نخستین بار پس از 85 سال هبه الدین با خاموشی پیوند خورد. سكوتی كه چیزی جز آرامش پیش از توفان نبود. سرانجام گرد باد مرگ وزیدن گرفت و در شب دوشنبه بیست و ششم شوال 1386 ق. ریشه‎های یكی از كهنسال‎ترین درختان حوزه‎های علمیه را از خاكهای مادیت برون آورده، به جهان ناپیدای جاودانگی برد.

از آن بزرگ مرد، كه در حریم پاك امام كاظم ـ علیه السلام ـ به خاك سپرده شد، بیش از 109 كتاب و رساله به یادگار مانده است.

المحیط فی تفسیر القرآن، فیض الباری یا اصلاح منظومه سبزواری، الهیئه و الاسلام، الشریعه و الطبیعه، الدلائل و المسائل، اتوت و الملكوت و نور الناظر فی علم الرایا و المناظر بخشی كوچك از گنجینه بزرگ آثار آن دانشور سخت كوش شمرده می‎شود.


منبع: سایت اندیشه قم

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه