تبیان، دستیار زندگی
گاهی نسبت والدین و مدارس کلاف سر درگمی می شود که هر چه بیشتر پی سر کلاف می گردی بیشتر گم اش می کنی... فضای سوء تفاهم هایی که مدام دامن می خورند، بحث هایی که به نتیجه نمی رسند و انگار وسط معرکه ی ایتالیایی و چینی ایستاده باشی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وسط این رشته کجاست...

با مدارس فرزندانتان مشکل دارید؟ متن زیر را حتما بخوانید...

وسط این رشته کجاست؟

گاهی نسبت والدین و مدارس کلاف سر درگمی می شود که هر چه بیشتر پی سر کلاف می گردی بیشتر گم‏اش می‏کنی... فضای سوء تفاهم هایی که مدام دامن می خورند، بحث هایی که به نتیجه نمی رسند و انگار وسط معرکه ی ایتالیایی و چینی ایستاده باشی آدم ها حرف هم دیگر را نمی فهمند. یک واژه ی مشترک بین دو دسته دست به دست می شود: اتهام. هیچ کس اشتباهاتش را نمی پذیرد و هرکس گناه را به گردن دیگری می اندازد... می دانی در این میان آنچه قربانی می شود به نظرمن، فقط و فقط یک چیز است: آینده ی یک آدم... آدمی که مسئولیت تعلیم و تربیت اش از بد تقدیر یا هر چیز دیگر سپرده شده به دستان خانواده و مدرسه...

وسط این رشته کجاست؟

وقتی هر از چندی در مدرسه ای با این موردهای این چنینی مواجه می شوم یک سوال بزرگ توی مغزم رژه می رود؛ میانه ی این کلاف کجاست؟ والدین تا کجا حق دخالت در برنامه ریزی ها و اهداف مدرسه را دارند؟ مدرسه تا چه حد حق دارد برای بچه ها و والدین شان برنامه ریزی کنند؟ تعامل میان مدرسه و خانواده به چه حوزه هایی مربوط می شود و چگونه امکان پذیر است؟ اصلا چه می شود که رابطه ی میان خانواده و مدرسه به این اغماض می رسد؟

یک حقیقت وجود دارد آن هم اینکه این درگیری میان خانه و مدرسه هرگز اتفاق نمی افتد الا زمانی که تعلیم و تربیت برای متولیانش مهم باشد. تا اهمیت آموزش و پرورش درک نشود اساسا درگیری و اختلاف نظری پیش نمی آید. این مهم بودن در ابتدای قضیه اتفاقاً بسیار نوید بخش است. نوید بخش یک همکاری موفق، پیشرفت، ارتقاء. اما چه می شود که این فضا کم کم مخدوش می شود؟

ما ناگزیریم به چند واقعیت در تحلیل این اتفاق مهم توجه کنیم:

تخصصی شدن

اعتماد

احترام

تقسیم کار

وسط این رشته کجاست؟

تخصصی شدن: این فرآیند با تمام ابعادش تمام حیات فردی و اجتماعی ما را درمی نوردد. ما مجبور شده ایم یا می شویم تمام کارها را به اهل اش واگذار کنیم. اما شاید بررسی این نکته خالی از لطف نباشد: آیا خانواده ها فارغ از جنبه های ساختاری موضوع (ثبت نام فرزندانشان در مدارس و...)، به لحاظ محتوایی، مدرسه ها، مربیان و معلمان را به عنوان متخصصین امر تعلیم و تربیت می پذیرند؟ اصلاً آیا همان طور که یک کارِبرقی را با رضایت کامل به یک برق کار می سپاریم و به نظرمان چنین واگذاری ای کاملا عقلانی می آید حاضریم تربیت را به مدارس بسپاریم؟

به نظر می رسد در بسیاری از موارد اختلافات میان مدارس و خانواده ها بر سر همین اختلاف نظر مبنایی است. بعضی خانواده‌ها، مدرسه را به عنوان متولی بحث تربیت به رسمیت نمی شناسند. از نظر آنها مدرسه مکانی است که مجبورند، برای جا‌نماندن از جریان جامعه فرزندانشان را بدان جا بسپارند و این سپردن اصلاً به معنای تفویض اختیارات به مدرسه نیست. در نگاه این عده مدرسه موظف است با والدین مثل ارباب رجوع یک اداره برخورد کند و البته؛ همیشه حق با ارباب رجوع است!!! بی توجه به اینکه اعمال منطق بازار در فضای تعلیم و تربیت واقعاً مخرب و مشکل زا است.

در مقابل باید به مدارسی نظر داشت که حاضر نیستند اهداف و برنامه هایشان را به مشورت بگذارند. در دیدگاه این گروه تمام همّ خانواده ها باید صرف پیاده کردن منویات مدرسه شود. این تصمیم گیری ها که در برخی موارد، با نسخه پیچی‏های کلی برای همه ی دانش آموزان، بی توجه به تفاوت های فردی و خانوادگی شان همراه است، گاهی اعتراضات به حق والدین را برمی‌انگیزد و درهای تعامل را می بندد.

وسط این رشته کجاست؟

البته در این تیپ سازی باید به نسبیت توجه کرد. و همین است که غیرممکن بودن تعامل میان خانه و مدرسه را غیرممکن می‌کند! همواره در میان والدین گروهی به نسبت سایرین تعامل مثبت‌تری با مدرسه ی فرزندشان دارند. همان طور که همواره در میان مربیان و سیاست گذاران مدارس می توان عده ای را پیدا کرد که برخورد و انتظاراتشان در قبال والدین معقول‌تر است.

اعتماد: اعتماد از آن واژه هایی است که علی رغم ظاهر ساده اش همواره تعابیر مختلف و بعضاً متضادی را دربرمی گیرد. بیایید منظورمان را از این واژه در همین اول کار مشخص کنیم: اعتماد به مدرسه هرگز به معنای پذیرش بی قید و شرط نیست بلکه لحاظ کردن سطحی حداقلی از پذیرش طرف مقابل است. مثلاً اعتماد به نیت ها: این اعتماد را به مدرسه فرزندانم دارم که نیت منفی ای پشت فعالیت های آنان نیست. این اندیشه ی اولیه، کمک می کند تا اگر در برهه ای، عملی از مدرسه سر زد که از نظر شما مغایر با اهداف تربیتی یا آموزشی بود، دوباره حلاجی کنید و در یک فضای امن با کلید پرسش، در تعامل را باز کنید. این دو رفتار را مقایسه کنید:

1. به نظر من، برگزاری کلاس الف کار کاملاً اشتباهی است. از شما بعید است که با این همه ادعا در امور تربیتی برای بچه های ما این کلاس را برگزار کنید. فرزند من بعد از برگزاری این کلاس چنین و چنان...

وسط این رشته کجاست؟

2. هدف مدرسه از برگزاری کلاس الف چه بوده؟ تشکیل این کلاس با پیشنهاد چه شخص/ اشخاصی صورت گرفته؟  فکر می کنید مربی خوبی برای این کلاس در نظر گرفته شده؟ با عکس العمل دانش آموزان در مورد فلان مساله که از تشکیل این کلاس ناشی شده چه باید کرد؟ و...

این هنرمندی را داشته باشید که در تعامل با مدارس فرزندانتان علیرغم حفظ موضعِ بعضاً مخالف با مدرسه، خود را در مقابل آن ها تعریف نکنید. از مدرسه‌ی فرزندانتان دشمن، یا مکانی برای به کرسی نشاندن حرف های خودتان نسازید. به خاطر داشته باشید آینده ی فرزندانتان در گرو تعامل موفق شما با مدارس آنهاست.

احترام:

وسط این رشته کجاست؟

رشد فرزندانی سالم در گرو زندگی در فضایی محترمانه است. فضایی که بچه ها در آن هم احساس محترم بودن کنند و هم با افراد محترمی رو برو شوند. چه خواهد شد اگر فرزندانتان در اثر شنیدن انتقادات شما به مدرسه اش – جایی که بخش قابل توجهی از عمر مفیدش در آن می گذرد- یا مدرسه نسبت به خانواده، مدام با این تصور دست و پنجه نرم کند که در مبارزه ای دائمی با افرادی شرور به نام مربیان مدرسه است. یا بالعکس خود را در سرکوب دائمی توسط مدرسه ببیند و این باور در ذهنش ایجاد شود که: من در مدرسه ای تحصیل می کنم که فضای آن بالاتر و برتر از سطح آگاهی و دانش تربیتی خانواده ی من است. شما و مدرسه با ابراز اختلافات در حضور فرزندتان چه کرده اید؟ هم خودتان و هم مدرسه را نزد او بی اعتبار کرده اید. این حالتی است که در آن عمده ی بچه ها به کم ترین سطح اثر پذیری از هر دو محیط اصلی زندگی شان – مدرسه و خانواده- می‌رسند. مدرسه به واسطه ی انتقادات شما بی اعتبار شده، پس آثار مثبتی که ولو در کم ترین سطح ممکن بود بر فرزند شما گذاشته شود از بین خواهد رفت. از طرف دیگر مدرسه با انتقاد از والدین فضای امن خانه را مخدوش می کند.

حرف ما را بپذیرید:

این واقعه حقیقتاً برای روان فرزند عزیزتان خطرناک است. در اختلافاتتان با مدرسه هرگز و هرگز فرزندانتان را وارد نکنید. حتی آن‌ها را از وجود اختلاف با خبر نسازید. همواره در فضاهایی که فرزندتان از مدرسه شکایت می کند با او همدلی کنید اما هرگز با او به طور علنی همراهی نکنید. مدرسه را محترم بشمارید. در عین حال در غیاب فرزندتان، با تماس با مدرسه مساله را پی بگیرید.

تقسیم کار:

وسط این رشته کجاست؟

یکی از نتایج تخصصی شدن تقسیم کار است. به یاد داشته باشیم، همانطور که پیش از این گفته شد؛ درک روابط و تعریف وظایف در حوزه تربیت با تعریف وظایف در بازار به نحو قابل توجهی متفاوت است. نقش تربیتی پدر، نقش تربیتی مادر، فضای تاثیر گذار خانواده، نقش محیط مدرسه، جایگاه هریک از معلمان و در نهایت مسئولین مدرسه هریک در این حوزه به نحو چشمگیری تاثیرگذارند. هیچ نهادی توانایی جایگزینی ندارد. نمی توان از مدارس انتظار داشت مثلاً جای خالی پدر یا مادر را برای بچه ها پر کنند. پدر و مادر ها هم نمی توانند جای یک معلم خوب را در مدرسه بگیرند. خوب بودن را از خودتان شروع کنید. اگر مادر هستید یا پدر یا مربی یا معلم یا مدیر. آینده ی نسل بعد با دستان توانای شما رقم می‏خورد. دست به دست هم دادنتان مبارک!

مولفان

زهرا شهرزاد-نجمه قنبری

بازگشت