حرفهای آخر الزمانی در متروی تهران
توی مترو نشسته بودم و داشتم کتاب مکیال المکارم را ورق میزدم که قطار رسید به ایستگاه دانشگاه علم و صنعت. در که باز شد پسر جوانی که از سر و وضعش معلوم بود دانشجوست کنار دست من نشست. توی مسیر میدیدم که گاهی به کتاب و نوشتههای آن خیره میشود. انگار که کنجکاو شده بود که چه کتابی است مخصوصا با آن اسم عجیبش!
همین دلیل شد تا سر حرف میان ما باز شود، کتاب را بستم و جلدش را نشانش دادم و گفتم، مکیال و المکارم است نوشتهی... . همین که فهمید درباره امام زمان است پرید وسط حرفم و گفت راستی من یک حدیثی درباره امام زمان شیندم میخواستم ببینم راسته؟ بعد ادامه داد: ... پیامبر که میفرمایند هرکس بمیرد وامام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است، من چطور میتوانم اما زمان را بشناسم وایشان را درک کنم؟ ازچه منابعی باید استفاده کنم؟ من از هیچ امامی درک درستی ندارم وصرفا یک حس ارادت به آنها دارم وعشق ومحبتی به انها در خود احساس نمیکنم؟
من کمیفکر کردم و یادم آمد در قسمت مشاوره سایت تبیان مطلبی در این باره خوانده بود. لا به لای صحبتمان همان را در ذهنم جمع و جور کردم و گفتم: منظور از شناخت امام ...
اولا: شناخت شخص امام است. از آنجا كه رهبرى مصون از خطا و لغزش منحصر به امام معصوم است و از اینرو، پیروى كردن از مدعیان رهبریت در برابر رهبریت معصوم برخلاف عقل و منطق است؛ تلاش براى شناختن و یافتن امام معصوم واجب و لازم است.
ثانیا : شناخت شخصیت امام یعنی شأن و جایگاه امام است. اولین و مهمترین نقش امام مرجعیت دینی است. امام کسی است که به تبیین معصومانهی آموزههای دینی در سه بُعد اعتقادات و اخلاق و احکام شرعی میپردازد. دومین نقش امام ولایت تشریعی یعنی حکومت و ادارهی جامعه و سومین نقش ولایت تکوینی است.
ثالثا : پس از شناخت شأن امام باید با سیرهی آن بزرگواران آشنا شد چرا که شناخت و تبعیت از سیرهی آنان راه و نسخهی سعادت انسان است.
حرفهای من که به اینجا رسید، با تعجب پرسید این شناخت را باید از کجا به دست آورد؟ که من در جوابش گفتم: کتاب ارزشمند امامت و رهبری و کتابهایی مانند سیری در نهج البلاغه و جاذبه و دافعه امام علی و سیری در سیره ائمه اطهار که همگی از شهید مطهری هستند و آنگاه هدایت شدم و اهل سنت واقعی نوشته آقای تیجانی سماوی، رهبران راستین نوشته شهید هاشمی نژاد، رهبری امام علی علیه السلام در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله ( ترجمه المراجعات ) نوشته علامه سید شرف الدین ، کتابهای بسیار خوب و مفید در این زمینه است.
راستی یادم رفت برایتان بگویم که اسم این دوست جدید من بهرام علیزاده بود که دانشجوی مهندسی برق بود.
قطار به دانشگاه امام علی رسیده بود هر دو سریع پیاده شدیم با بهرام خداحافظی کردم. او از مترو خارج شد و من قطارم را عوض کردم چون باید امام حسین پیاده میشدم اما بخاطر دوست جدیدم با او تا اینجا آمدم.
نوشتهی: حسین عسگری
گروه دین و اندیشه تبیان