تبیان، دستیار زندگی
من هم، در میان قیافه بهت زده حاضرین، اشکالاتی را که به نظرم رسیده بود، بیان کردم و مرحوم آقای آخوند هم، کاملاً متوجه بیانات من بودند، بعد از این که تمام شد، فرمودند:...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطره ای از دوران تحصیل
آیةالله بروجردی

من هم، در میان قیافه بهت زده حاضرین، اشکالاتی را که به نظرم رسیده بود، بیان کردم و مرحوم آقای آخوند هم، کاملاً متوجه بیانات من بودند، بعد از این که تمام شد، فرمودند:...

« روزی که به حوزه درسی مرحوم استاد وارد شدم، در شمار کم سال ترین و جوان ترین طلاب حوزه بحث ایشان بودم، مرحوم آخوند که با مهابت خاصی آن حوزه بزرگ و پرجنجال را اداره می فرمودند، زیاد به اشکالات اشخاص توجه نمی کردند و من هم چند روزی حرفی نزدم، ولی همه اشکالات را که به نظرم رسیده بود، در کاغذی نوشته، همراه خود داشتم.

اتفاقاً روزی در کوچه خدمت مرحوم آخوند رسیدم. معلوم شد به دیدن آقای تازه واردی می روند. من هم بعد از سلام و عرض ادب، در خدمت ایشان روانه خانه آن آقا شدیم. مرحوم استاد، در حالی که از طرف آقای تازه وارد، مورد استقبال قرار گرفته بود، به خانه وارد و در جای خود جلوس فرمودند.

من هم در ردیف چند نفری که در کنار اطاق نشسته بودند، در گوشه ای نشستم. تشریفات مجلس به عمل آمد و تعارفات معمول انجام پذیرفت. مجلس را سکوتی فراگرفته بود.

من از جای خود برخواسته و در حالی که اشکالاتی را، که قبلاً نوشته و حاضر داشتم، به دست گرفته بودم در جلوی ایشان به زمین نشسته و کاغذ را به دست ایشان دادم. بعد از اینکه نگاه دقیق به صورتم نمود، کاغذ را از دستم گرفت و با نگاهی سطحی، شروع به مطالعه اش کرد، ولی هر چه بیشتر سطور نامه را مطالعه می کرد، با نظر دقیق تر و توجه بیشتری به مطالعه ادامه می دادند.

خیال می کنم یکی، دو بار با دقت مطالب نامه را مرور کردند. سکوت سنگینی فضای اطاق را فراگفته بود، بعد از مدتی سر از کاغذ برداشته و در حالی که قیافه ملاطفت آمیزی به خود گرفته بودند، فرمودند: حرف خوبی است، فردا در مباحثه به من بدهید تا جواب بدهم.  لذا فردای آن روز، در مباحثه نامه را به دست ایشان دادم، ایشان نامه را گرفته و با دقت مطالعه فرمودند و بعد به من فرمودند: اشکال خود را بگوئید.

من هم، در میان قیافه بهت زده حاضرین، اشکالاتی را که به نظرم رسیده بود، بیان کردم و مرحوم آقای آخوند هم، کاملاً متوجه بیانات من بودند، بعد از این که تمام شد، فرمودند:

من اشکالات شما را تقریر می کنم تا آقایان خوب متوجه شوند، چون اشکال مفیدی است. و آن وقت، بعد از تقریرات شروع به جواب دادن کردند. »


بیان خاطره از زبان آیةالله علوی بروجردی

منبع سایت آیةالله بروجردی

تنظیم برای تبیان رضایی گروه حوزه علمیه