تبیان، دستیار زندگی
غربت آباد دیار آشنایى‎ها، بقیع همدم دیرینه غم‎هاى ناپیدا، بقیع در تو ـ حتّى ـ لحظه‎ها هم بى قرارى مى‎كنند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واژه‎هاى اشك

بقیع

غربت آباد دیار آشنایى‎ها، بقیع

همدم دیرینه غم‎هاى ناپیدا، بقیع

در تو ـ حتّى ـ لحظه‎ها هم بى قرارى مى‎كنند

اى تمام واژه‎هاى اشك را معنى بقیع

در تو، خون دیده‎ها دریا شد و صاحبدلان

جرعه جرعه عشق نوشیدند از این دریا بقیع

سنگفرش كوچه‎هایت، داغ‎هاى سینه سوز

شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا بقیع

تو بلور روشنایى‎هاى شهر یثربى

چون نگینى مانده در انگشتر بطحا بقیع

همصدا با قرنها مظلومى آل رسول

حنجرى كو؟ تا در این غربت كند آوا، بقیع

وسعت تنهایى‎ات دل‎هاى ما را مى‎برد!

تا خدا ـ تا عشق ـ تا تنهایى مولا بقیع

قصّه مظلومى‎اش را با تو گفت آن شب كه داشت

در گلو، بُغضِ غریب ماتم زهرا، بقیع

در هجوم تیرگى‎ها، در شب سرد سكوت

حسرتى مى‎بُرد خورشید جهان آرا بقیع

اى مزار هرچه خورشید از دیار روشنى

اى شكوه نور در آئینه غبرا بقیع

كاش چشمى بود و اشكى، اشتیاق مویه‎اى

با تو مى‎ماندیم ـ تا موعود ـ تا فردا بقیع

اى بهشت آرزو، گم كرده دل‎هاى پاك

اى زیارتگاه یك عالم دل شیدا بقیع

سیل اشك عاشقان بگذار تا دریا شود

چشمه‎اى از چشم جان بیدلان بگشا بقیع

دارم امّید آنكه در محشر پناهم مى‎دهد

سایه دیوار این «آشفته» حالى‎ها بقیع

جعفر رسول زاده "آشفته"

   گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.