تبیان، دستیار زندگی
در مرحله اول از تاریخ حرم ائمه بقیع (علیهم‎السلام) این مطالب به دست می‎آید: 1ـ حرم شریف ائمه بقیع (علیهم‎السلام) قبل از دفنِ پیکر این امامان، در خارج از بقیع، داخل خانه‎ای بوده است متعلّق به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهره برداری سیاسی از قبور ائمه بقیع

تاریخ حرم ائمه بقیع و جنایات وهابیت(2)

بقیع

خانه عقیل به مسجد (حرم) تبدیل می‎شود

مرحله اول از تاریخ حرم ائمه بقیع و آنچه نسبت به ساختمان این مکان مقدس هم زمان و قبل از دفن پیکر پاکشان از کتب و منابع مدینه شناسی استفاده نمودیم، در قسمت اول مقاله آوردیم. اینک در مرحله دوم از تاریخ این حرم مطهر قرار گرفته‎ایم و این مرحله تبدیل خانه عقیل به حرم و تغییر شکل این منزل مسکونی به ساختمان و فضای مناسب با شرائط اجتماعی مذهبی سال‎های بعد و یا قرن‎های بعد است که هر یک از مساجد و حرم‎های مهم مانند مسجد و روضه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) با مرور و اقتضای زمان از این تحول و تکامل برخوردار بوده‎اند.

گرچه نمی‎توان بطور دقیق تاریخ تحوّل مدفن ائمه بقیع را، از شکل مسکونی به یک زیارتگاه عمومی، مشخص نمود، ولی اوّلین و قدیمی‎ترین مدینه شناس و مورخ؛ عبدالعزیز بن زباله ـ زنده در سال 199 ـ در مورد این حرم شریف و همچنین در مورد حرم حضرت حمزه (علیه السلام) مطلبی دارد که گویای تاریخِ تقریبی تغییر و تحول در هر دو حرم شریف می‎باشد.

در مرحله اول از تاریخ حرم ائمه بقیع (علیهم‎السلام) این مطالب به دست می‎آید:

1ـ حرم شریف ائمه بقیع (علیهم‎السلام) قبل از دفنِ پیکر این امامان، در خارج از بقیع، داخل خانه‎ای بوده است متعلّق به عقیل بن ابیطالب.

2ـ این خانه مورد توجّه خاصّ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و محل دعا و مناجات آن حضرت بوده و این عمل پیامبر بزرگوار اسلام گویای عظمت و نشانگر قداست و معرفی معنویت این خانه بود که در آینده نه چندان دور، ستارگانی از آسمان ولایت در این مکان شریف افول و چهار تن از اوصیای آن حضرت در این خانه به خاک سپرده خواهند شد.

3ـ توجه عمیق افراد سرشناس و اصرار آنان بر دفن شدن در نزدیکترین نقطه به این خانه، قرینه و شاهد بر این حقیقت است که آنان علاوه بر معرفی عملی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از زبان آن حضرت مستقیماً مطلبی صریح نسبت به آینده این خانه، دریافته بودند که این مطلب و این گفتار بر ما نقل نگردیده است.

و اینک در مرحله دوم از بررسی تاریخ حرم شریف ائمّه قرار گرفته‎ایم و این مرحله تغییر شکل خانه عقیل و تحول آن به صورت یک زیارتگاه عمومی (حرم) می‎باشد.

گرچه نمی‎توان بطور دقیق تاریخ تحوّل مدفن ائمه بقیع را، از شکل مسکونی به یک زیارتگاه عمومی، مشخص نمود، ولی اوّلین و قدیمی‎ترین مدینه شناس و مورخ؛ عبدالعزیز بن زباله ـ زنده در سال 199 ـ در مورد این حرم شریف و همچنین در مورد حرم حضرت حمزه (علیه‎السلام) مطلبی دارد که گویای تاریخِ تقریبی تغییر و تحول در هر دو حرم شریف می‎باشد.

ابن شبه متن گفتار ابن زباله را در مورد این دو حرم به ترتیب چنین نقل می‎کند:

1ـ قال عبدالعزیز: «دفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمة بنت اسدبن هاشم فی اوّل مقابر بنی هاشم التی فی دار عقیل و یقال انّ ذلک السمجد بنی قبالته قبره...»(1)؛ عباس بن عبدالمطلب در اوّل مقابر بنی هاشم و در کنار قبر فاطمه بنت اسد ـ که در خانه عقیل قرار گرفته ـ دفن شده است و می گویند این مسجد (موجود) در مقابل قبر عقیل بنا شده است.

2ـ قال عبدالعزیز: «والغالب عندنا انَّ مصعب بن عمیر و عبدالله بن جحش دفنا تحت المسجد الذی بنی علی قبر حمزه و انه لیس مع حمزة أحدٌ فی القبر.» (2)

غالب علمای ما (دانشمندان مدینه) بر این باورند که مصعب بن عمیر و عبدالله بن جحش در زیر مسجدی که در روی قبر حمزه ساخته شده، مدفون گردیده‎اند و اما در داخل قبر حمزه بجز خود او، کسی دفن نشده است.

از این دو سخن ابن زباله، دو مطلب به دست می‎آید:

الف ـ این که در قرن‎های اوّل اسلام به حرم‎ها و ساختمان‎هایی که در روی قبور شخصیت‎های مذهبی بنا می‎گردید(مسجد) گفته می‎شد و کلمه حرم، مزار و مشهد از اصطلاحاتی است که در قرن‎های پنجم و ششم به وجود آمده و لذا احمد مقدسی که از علمای قرن چهارم و از جهانگردان و جغرافی‎دانان اسلامی است، در مورد حرم حضرت حمزه ـ مانند ابن زباله ـ همان تعبیر (مسجد) را بکار برده است و می‎گوید:

«احد کوهی است در سه میلی مدینه که در دامنه آن، قبر حمزه در داخل مسجد است و جلو آن یک چاه است.(3)

به نظر می‎رسد که این تعبیر از قرآن مجید گرفته شده است؛ زیرا که قرآن از ساختمانی که در روی قبور اصحاب کهف بنا شده، مسجد نام برده است.(4)

ب ـ ابن زباله درصدد بیان تاریخ اجمالی ساختمانِ این دو حرم شریف و این دو زیارتگاه عمومی است که طبق تصریح این مورخ و مدینه شناس معروف، در حال حیات وی و در اواخر قرن دوم وجود داشته است و حرم ائمه بقیع در این تاریخ، نه به شکل یک خانه، بلکه به صورت حرم و زیارتگاه عمومی بوده است ولی در عین حال گویای تاریخ قطعی این تحول و بیانگر مقطع خاصی از این قرن نیست.

اما قرائن و شواهد تاریخی دیگر، بیانگر این است که این تحوّل و تغییر وضع، در دهه سوم از قرن دوم هجری؛ یعنی دوران خلافت ابوالعباس سفاح 136 ـ 132 و حداکثر در سال‎های اول خلافت ابوجعفر منصور 149 ـ 137 به وقوع پیوسته است.

توضیح این قرینه تاریخی

در احداث ساختمان و تعمیر مدفن و قبور شخصیت‎های مذهبی و افراد معروف و سرشناس، معمولاً یکی از دو انگیزه وجود دارد؛ یا جنبه سمبلیک و سیاسی دارد و یا دارای انگیزه‎های معنوی و شعار مذهبی است و البته گاهی نیز ممکن است هر دو انگیزه همزمان وجود داشته باشد که حرم ائمه بقیع با توجه به وجود قبر جناب عباس ـ سرسلسله خلفای عباسی در داخل آن، مخصوصاً در مقطع یاد شده، از هر دو جنبه برخوردار بوده است و در عین حال با سیاست سلاطین اموی و عملکرد آنان در همین زمینه، ارتباط پیدا می‎کند.

سلاطین اموی و بهره‎برداری سیاسی از قبور

سلاطین بنی امیه در دوران فرمانروایی خود، برای تثبیت و تقویت حکومت خویش، در کنار فشار فوق‎العاده‎ای که به ائمه اهل بیت (علیهم‎السلام) و شیعیانشان وارد می‎کردند، در برخی موارد حتّی از سیاست تخریب و تعمیر قبور شخصیت‎ها نیز ـ علی رغم مخالفت بعضی از سرشناسان این حکومت ـ بهره‎برداری می‎نمودند. نمونه‎هایی از این سیاست ناروا و ناشایست:

1ـ ضمیمه نمودن محلِّ دفن عثمان بن عفان به قبرستان بقیع، به دستور معاویة بن ابی سفیان.(5)

2ـ حفر قنات و جاری نمودن آب از داخل قبور شهدای احد، مخصوصاً قبر حضرت حمزه، برای از بین بردن آثار این شهیدان به دستور معاویه.(6)

3ـ انتقال قطعه سنگی که به دست مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روی قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته بود و قرار دادن آن در روی قبر عثمان بن عفان به وسیله مروان بن حکم.(7)

تاریخ شاهد نمونه‎های فراوان دیگری از بهره‎برداری سیاسی اموی‎ها از مدفن شخصیت‎ها، از طریق تخریب و تعمیر آنها می‎باشد که به موازات حدیث‎سازی در مدح و ذمّ افراد و در فضائل و مطاعن شخصیت‎ها حرکت نموده است.(8)

مقابله بنی عباس با سیاست اموی‎ها

با کوتاه شدن دست خاندان اموی از خلافت و انتقال آن به بنی عباس که با روی کار آمدن سفاح 136 ـ 132 به وقوع پیوست و به مقتضای شرایط و دگرگونی اوضاع سیاسی، خلفای عباسی درصدد مقابله با سیاست اموی‎ها برآمدند و بهره‎برداری سیاسی جهت تقویت و تثبیت حکومت این خاندان از راه حدیث‎سازی شروع گردید و حدیث‎های ساختگی فراوان در تحکیم سلاطین عباسی به کار گرفته شد و طبیعی است به موازات استفاده از این نوع حدیث‎ها که درباره یکایک این خلفا و درباره جناب عباس(9) سرسلسله این خاندان به وجود آمد، بهره‎برداری از تغییر و توسعه مدفن او نیز به عمل خواهد آمد؛ زیرا اگر بنی امیه علی رغم افکار عمومی و برخلاف میل باطنی مردم، از این سیاست ـ ولو برای دراز مدت و قرن‎های آینده ـ استفاده می‎نمود، چرا سفاح و منصور از این سیاست که مطابق میل مسلمانان و موافق با افکار آنان بود استفاده نکنند و مدفن عباس و خانه عقیل را که آن روز مدفن سه تن از فرزندان رسول خدا و فاطمه (سلام الله علیها) بود به صورت «مسجد» و زیارتگاه عمومی در نیاورد؟ و از این طریق ضمن معرفی خاندان خویش و پیوند آن با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که بزرگترین عامل پیروزی آنان بر بنی امیه بود به اثبات نرساند و با احترام ضمنی بر اهل بیت که با شعار حمایت از آنان، بنی امیه را از صحنه خارج کرده بود این شعار را به صورت مجسم در معرض تماشای همگان قرار ندهد؟

و اگر بنی امیه تلاش می‎نمود بدون توجه به افکار عمومی با ضمیمه کردن محل دفن عثمان به گورستان مسلمانان و انتقال سنگ قبر ابن مظعون به قبر ابن عفان سیاست خود را اعمال کند، چرا بنی عباس با توسعه و تغییر محل دفن عباس عموی پیامبر که به انگیزه اعتبار و احترام، در کنار بقیع و در مقبره خصوصی و خانوادگی دفن شده بود از به کارگیری این سیاست محروم شود؟

و اگر معاویه می‎خواست با نبش قبر حضرت حمزه و سایر شهدای احد، آثار جنایت تاریخی خود و خاندانش را از صفحه تاریخ بزداید و خاطره تلخ و نکبت‎بارِ شکافتن سینه حضرت حمزه عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جویدن جگرِ این مدافع شجاع و قهرمان اسلام را که به وسیله هند انجام گرفت به فراموشی بسپارد، چرا بنی عباس با احداث ساختمان در روی قبر مطهر آن حضرت ضمن معرفی و پیوند خویش با وی و اعلان شهامت و شجاعت و تجدید خاطره او که به نفع این خاندان و بر ضد بنی‎امیه بود استفاده نکند؟

و اما جنبه مذهبی این تحول:

با روی کار آمدن عباسی‎ها، شیعیان و مخصوصاً بنی الحسن که در مدینه از موقعیت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند و در دوران سلاطین اموی و مروانی در سخت‎ترین شرایط بسر می‎بردند به آزادی دست یافتند و به اظهار عقیده خویش پرداختند که این وضع تا بخشی از دوران خلافت منصور ادامه داشت، در این میان بعضی از بنی الحسن مانند عبدالله بن حسن محض و فرزندش محمد معروف به «نفس زکیه» از دوران اموی‎ها در پی کسب قدرت و در فکر روی کار آوردن اهل بیت و تفویض خلافت به فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و فعالیت پنهانی آنان از چشم عباسیان دور نبود ولی در عین حال سفاح برای جلب خشنودی شیعیان و جدا ساختن بنی الحسن از عبدالله و نفس زکیه هر نوع بذل و بخشش و احترام و همفکری با آنان را انجام می‎داد و از نمونه‎های این احترام و هم فکری، اعتراف سفاح به حقانیت امیرمؤمنان (علیه‎السلام) در اولین خطبه‎اش می‎باشد که پس از روی کار آمدنش ایراد گردید(10) و نمونه دیگر احترام، تفویض فدک به بنی الحسن است که باز به وسیله سفاح انجام گرفت.(11)

طبیعی است در چنین شرایط و با برداشته شدن همه موانع، شیعیانِ خاندان عصمت و به ویژه سادات بنی الحسن در تعمیر و توسعه مدفن ائمه بقیع و تبدیل خانه عقیل به «حرم» به عنوان یک وظیفه دینی و شعار مذهبی اهتمام ورزیده و به مفهوم آیه قرآنی، تحقق خواهند بخشید و آن بیت رفیع را برای عبادت و ذکر خداوند سبحان و حضور ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت آماده‎تر خواهند نمود که:

«فی بیوت اَذِنَ الله اَن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح فیها بالغدّو والآصال رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله.»

دفن پیکر مطهّر امام صادق (علیه‎السلام) در داخل حرم

از این تحلیل تاریخی دو نتیجه بدست می‎آید:

1ـ ایجاد ساختمان مدفن ائمه بقیع (علیهم‎السلام) و تبدیل خانه عقیل به حرم و زیارتگاه عمومی در دوران خلافت سفاح 136 ـ 132 و یا در اوائل دوران خلافت منصور 158 ـ 137 (12) به وسیله یکی از این دو خلیفه و یا به وسیله بنی الحسن و شیعیان مدینه و یا همآهنگی هر دو جناح و با اهداف مختلف صورت گرفته است.

2ـ همانگونه که قبلا گفتیم، اجساد مطهر سه تن از ائمه هدی؛ یعنی امام مجتبی، امام سجاد و امام باقر (علیهم‎السلام) که ارتحال و شهادت آنان به ترتیب در سال‎های 50، 95 و 114 واقع شـده و در داخل خانه عقیل دفن شده است، ولی پیکر امام صادق(علیه‎السلام) که وفات وی در سال 148 بوقوع پیوسته، نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم و پس از تبدیل شدن خانه عقیل به «مسجد» و زیارتگاه عمومی در کنار قبور ائمه سه‎گانه، به خاک سپرده شده است. و این بود مرحله دوم از تاریخ حرم ائمه بقیع(علیهم‎السلام).

متأسفانه در مورد تغییر و تحوّلی که پس از این تاریخ تا قرن پنجم، در این حرم شریف بوجود آمده است، اطلاع دقیق و مستند تاریخی در دست نیست ولی با توجه به بحث‎های گذشته، مسلماً این حرم در طول این سه قرن نیز مورد توجه عباسیان و شیعیان بوده و از هر فرصت ممکن در تعمیر و تجدید بنای آن اهتمام ورزیده‎اند و بعضی از شواهد تاریخی نیز مؤید این حقیقت است.

از جمله، مطلبی است که مرحوم جزایری که در سال 1095 هجری به زیارت مدینه رفته است می‎نویسد: یکی از شیعیان ساکن مدینه به او گفت که در سال پیش، علمای مدینه به تفتیش کتبی که در خزانه بقیع بوده رفته و نسخه‎ای از «المزار» شیخ مفید را در آنجا یافتند که در آن نسبت به بعضی از صحابه بدگویی شده بود، کتاب را نزد قاضی آورده و از وی خواستند تا اجازه دهد قبّه ائمه را تخریب نمایند. او گفت این قبّه را هارون الرشید برای پدرش ساخته و من نمی‎توانم به خراب کردن این قبّه قدیمی فتوا بدهم.(13)

بطوری که در مرحله سوم از تاریخ حرم ائمه بقیع خواهیم دید، قبه‎ای که در قرن یازدهم مورد بحث بوده قاضی مدینه ساختمان آن را به هارون الرشید نسبت می‎داده است، همان بقعه و قبّه‎ای است که در قرن پنجم به دستور مجدالملک ساخته شده است نه به وسیله هـارون‎الـرشید ولی گفتار قاضی مدینه نشانگر این است که هارون هم در دوران خلافتش 193 ـ 170 به این حرم شریف توجه و در تعمیر آن نقشی داشته است؛ بطوری که حتّی گنبد و بارگاهی که تقریباً سه قرن پس از او و بدست یکی از وزرای ایرانی ساخته شده است، به وی منتسب گردیده است.

پی‎نوشت‎ها:

1ـ تاریخ المدینة، ج1، ص127 .

2ـ تاریخ المدینة، ج 1، ص126 .

3ـ احسن التقاسیم، به ترجمه علی النقی منزوی، ج1، ص118 .

4 ـ قال الذین غلبوا علی أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجداً، کهف: 21 .

5 ـ تاریخ طبری، چاپ دارالقلم بیروت، ج3، ص143/ کامل ابن اثیر، چاپ دارالکتاب بیروت، ج3، ص91/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید به تحقیق محمد ابراهیم ابوالفضل، ج10، ص91 .

6 ـ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 398 ـ 397 . تا ریخ المدینة ابن شبه، ج1، ص132/ دلائل النبوة بیهقی به نقل وفاء الوفا، ج3، ص939/ اسدالغابه، ج2، ص50 .

7 ـ تاریخ المدینه ابن زباله، به نقل وفاء الوفا، ج3، ص894 و 914/ تاریخ المدینه ابن شبه، ج1، ص102/ عمده الاخبار، ص152/ اسدالغابه، ج3، ص387 .

8 ـ در توضیح این مطلب به جلد اول سیری در صحیحین از این نویسنده مراجعه شود.

9ـ نمونه‎هایی از این حدیث‎های ساختگی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل گردیده است: یخرج عندالقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل یقال له السفاح فیکون اعطائه المال حشیاً. مسند احمد، ج 3، ص 80 / تاریخ الخلفا، ص 238/منّا السفّاح و منّا المنصور و منّا المهدی. تاریخ الخلفا، ص242/ تاریخ بغداد، ج1، ص63. اوصانی الله بذی القربی و امرنی ان ابدء بالعباس. مستدرک صحیحین، ج3، ص334 بدین ترتیب رسول خدا هم سه تن از خلفای عباسی را مورد تأیید قرار داده و هم عباس را برتر از همه افراد اهل بیت معرفی نموده است.

10ـ سفاح به هنگام ایراد اولین خطبه، زبانش بند آمد، داود بن علی در پایه دوم منبر قرار گرفت و بجای وی خطبه خواند که از جملات خطبه‎اش این است: ما وقف هذا الموقف بعد رسول الله احدٌ أولی به من علی بن ابیطالب و هذا القائم خلفی. تاریخ یعقوبی، ج2، ص350 .

11ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص216 / معجم البلدان، ج4، ص239.

12 ـ زیرا مخالفت منصور با علویان از سال 145 با قیام محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن علنی گردید بطوری که مورّخان درباره او گفته‎اند:

کان المنصور اوّل مَن أوقع الفتنة بین العباسیین و العلویین و کانوا قبل شیئاً واحداً. تاریخ الخلفا، ص243 .

13ـ مجله میقات، ش4، مقاله: حجاج شیعی در دوره صفوی، ص125 ـ 124 .

"محمدصادق نجمی"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.