تبیان، دستیار زندگی
پس از دعوت كوفیان از امام حسین(علیه‎السلام) و ارسال نامه‎های بی شمار برای وی و درخواست از آن حضرت جهت رفتن به كوفه و برعهده گرفتن رهبری قیام بر ضد یزید بن معاویه، آن حضرت، پسرعمویش مسلم بن عقیل(علیه‎السلام) را با نامه‎ای به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفیر عشق

مسجد کوفه- حرم حضرت مسلم علیه السلام

سالروز ورود حضرت مسلم(علیه السلام) به کوفه

پس از دعوت كوفیان از امام حسین(علیه‎السلام) و ارسال نامه‎های بی شمار برای وی و درخواست از آن حضرت جهت رفتن به كوفه و برعهده گرفتن رهبری قیام بر ضد یزید بن معاویه، آن حضرت، پسرعمویش مسلم بن عقیل(علیه‎السلام) را با نامه‎ای به سوی كوفیان اعزام كرد.

مسلم بن عقیل(علیه‎السلام) در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 60 قمری از مكه معظمه خارج گردید و از آن جا به مدینه منوره رفت و پس از تجدید دیدار با خانواده خویش و زیارت قبر شریف پیامبر(صلی الله علیه و آله) و وداع با آن مضجع مطهر، به سوی كوفه حركت كرد و در روز پنجم شوال همان سال وارد شهر عظیم كوفه گردید(۱)

وی پس از ورود به کوفه به منزل «مختار بن ابی عبید» وارد شد.(2) علت ورود مسلم به منزل مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین(علیه‎السلام) وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر» - حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود، لقمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد. این انتخاب مسلم، گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی است.(3)

مختار شیعیان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آیند. پس نامه امام حسین(علیه‎السلام) را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گریه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفی، چون «عابس شاکری»و «حبیب اسری» خطبه خواندند.

این خبر به «نعمان بن بشیر انصاری» که استاندار یزید در کوفه بود رسید. او از جای برخاست و برای مردم خطبه‎ای ایراد کرد و آنها را تهدید کرد. پس از آن «عبدالله بن سعید حضرمی» که با بنی امیه هم قسم بود به اعتراض از جای برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمّاره بن عقبه» داستان لقمان را در نامه‎ای به یزید نوشتند و تصریح کردند که حاکمی که گماشته است یا ضعیف است یا این که خود را به ناتوانی زده است.(4) پس از عبدالله، سایر جیره‎خواران حکومتی از قبیل «عمارة بن ولید» و «عمر بن سعد بن ابی وقاص» نامه‎های مشابهی برای یزید فرستادند.(5)

بیعت با مسلم در کوفه

مردم پس از آگاهی از ورود مسلم، گروه گروه با نماینده امام بیعت کردند تا این که نام بیعت کنندگان در دفتر حضرت مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت.(6)

مسلم بن عقیل(علیه‎السلام) در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال 60 قمری از مكه معظمه خارج گردید و از آن جا به مدینه منوره رفت و پس از تجدید دیدار با خانواده خویش و زیارت قبر شریف پیامبر(صلی الله علیه و آله) و وداع با آن مضجع مطهر، به سوی كوفه حركت كرد و در روز پنجم شوال همان سال وارد شهر عظیم كوفه گردید.

درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم:

1. برخی تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(7)

2. برخی تعداد بیعت کنندگان را بیست و پنج هزار نفر دانسته‎اند؛(8)

3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (9)

4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (10)

5. تعداد بیعت کنندگان با حضرت مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر نوشته‎اند. (11)

محورهای بیعت مردم با حضرت مسلم

مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:

1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛

2. پیکار با بی دادگران؛

3. دفاع از مستضعفان؛

4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛

5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛

6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛

7. یاری اهل‎بیت علیهم‎السلام؛

8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛

9. پیکار با متجاوزان. (12)

نامه حضرت مسلم به امام حسین(علیه‎السلام)

بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بیاید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.

حضرت مسلم نامه خود را ضمیمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابی شبیب شاکری» سپرد تا به همراه «قیس بن مسهّر صیدوای» به خدمت امام برسانند. (13)

یزید و کوفه

خبر ارسال نامه حضرت مسلم، به یزید رسیده بود. او به والی تازه برای کوفه می‎اندیشید. «سرجون» مسیحی (14) غلام وفادار پدرش(معاویه) را احضار کرد و او را از وضع کوفه، «نعمان بن بشیر» و بیعت مردم آگاه ساخت و در مورد والی جدید کوفه از او نظر خواست.

بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بیاید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.

سرجون گفت: «اگر پدرت معاویه اینک زنده می‎شد نظر او را به کار می‎بستی؟»

یزید گفت: «آری». سرجون کینه یزید به ابن زیاد را می‎دانست. فرمان معاویه را که قبل از مرگ برای عبیدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بیرون آورد و به یزید نشان داد. پس از آن بود که یزید عبیدالله بن زیاد را که والی بصره بود به ولایت کوفه نیز گماشت. این فرمان به همراه نامه‎ای توسط «مسلم بن عمرو باهلی» برای عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. (15)

یزید نامه‎ای برای عبیدالله نوشت: «افرادی که روزی مورد ستایش‎اند، روز دیگر به ننگ و نفرین دچار می‎شوند، و چیزهای ناپسند به صورت دلپسند در می‎آیند و تو در مقام و منزلتی قرار داری که شایسته آن هستی، به قول شاعر عرب: تو بالا رفتی و از ابرها پیشی گرفتی و بر فراز آنها جای گرفتی. برای تو جز مسند خورشید جایگاهی نیست.»(16)

او در این نامه به عبیدالله فرمان داد که در عزیمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگیری، مسلم به عقیل را به قتل رساند یا تبعید کند. (17) که در نهایت این تصمیم به شهادت حضرت مسلم (علیه‎السلام) انجامید.

پی‎نوشت‎ها:

1- وقایع الأیام (شیخ عباس قمی)، ص ۶۹

2- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .

3- حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 345 .

4- ابصار العین، ص80 .

5- الارشاد، ج 2، ص41.

6- اللهوف، ص16 .

7- الارشاد، ج2، ص41 .

8- نفس المهموم، ص58 .

9- حیاة الامام الحسین، ج2، ص247 .

10- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247 .

11- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247/ مثیر الاحزان، ص 11.

12- حیاة الامام الحسین، ج2، ص 345 .

13- مثیرالاحزان، ص 32 .

14- «سرجون بن منصور» از نصارای شام بود. معاویه برای اداره حکومت با او مشورت می‎کرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئولیت بیت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نیز در دولت اموی دارای پست و مقام بود. پیش از این عمر بن خطاب از استخدام مسیحی‎ها در امور کشوری منع کرده بود، مگر این که مسلمان شوند. مقتل الحسین مقرم، پاورقی، ص 148.

15- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 535/ سماوی، ابصار العین، ص80 .

16- این عبارات گویای کینه قبلی یزید به عبیدالله بود که اینک به سبب ضرورتی که پیش آمده بود از او این همه مدح و ثنا می‎گفت.

17- مقتل الحسین مقرم، ص 148.

گروه دین و اندیشه تبیان، گردآوری مهری هدهدی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.