تبیان، دستیار زندگی
نظام اخلاقى ـ پرورشى حوزه بایستى پاسدار ارزشهاى اخلاقى روحانیت باشد؛ از آن نگاهبانى كند و در برابر تضعیف و كمرنگ شدن آن، به پیش بینیهاى لازم دست یازد. این بایستگی ها در کلام رهبر انقلاب چیست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خلق و خوى طلبگى
1g(1

نظام اخلاقى ـ پرورشى حوزه بايستى پاسدار ارزشهاى اخلاقى روحانيت باشد؛ از آن نگاهبانى كند و در برابر تضعيف و كمرنگ شدن آن، به پيش بينيهاى لازم دست يازد. این بایستگی ها در کلام رهبر انقلاب چیست ؟

نكات زير، در اين مجموعه مهمتر مى‏نمايد:

1) زهد و پارسايى: اعتبار تاريخى و جارى حوزه و روحانيت، به نوع نگرش ايشان به دنيا و ماديات باز مى‏گردد. جامعه، از روحانى انتظار آن را دارد كه مظاهر دنيا، چشم و دلش را مشغول ندارد و او را در كمند خود، اسير نگرداند:

برادران عزيز، طلاب و فضلا بدانيد كه آبروى ما در بين ملت خودمان و در جهان، به بى اعتنايى ما به زخارف دنيوى است. 1

سابقه‏ى تاريخى روحانيت نيز، با همين ويژگى شناخته مى‏شود. عالمان دين، هماره با سطح زندگى بسيار معموليتر از متوسط جامعه مى‏زيستند و جامه‏ى قناعت و مناعت را بر تن مى‏داشتند و ايمان مردم را به تاراج نمى‏دادند:

اكثريت علماى دين، جزو قشرهايى بودند كه زندگى آنها، زندگى پايينتر از متوسط بود. . .. علما، اين را شأن خودشان مى‏دانستند كه از اسراف، دورى كنند در عرف روحانيون و علما، همواره اين حرف بوده كه فلان كار، باب زندگى ما نيست. بعضى از مظاهر مثلا معمولى كه شايد براى قشرهاى ديگر معمولى بود اما براى علما اسراف به حساب مى‏آمد و مى‏گفتند كه اين مناسب زندگى ما نيست. همين روش، موجب محبوبيت علما در ميان قشرهاى گوناگون مردم بوده است. 2 .

در شرايط كنونى، زهد و قناعت، تكليف مضاعف است. در روزگار دورى از حكومت، پارسايى روحانيت، براى او اعتبار مى‏آفريد اينك اگر روحانى، با ارتباط و پيوندهاى قدرت و يا غير آن، از سطح زندگى معمولى جامعه فاصله بگيرد و نماى رفاه و اشرافيت را در زندگى خود نشان دهد، اجر و ارزش زهد تاريخى حوزه را نيز از بين خواهد برد. ناظران و نسل حاضر و آينده، آن زهد و قناعت را نه خصلتى انتخابى، بلكه شرايطى طبيعى و اجبارى تلقى خواهند كرد و با بدبينى به آن خواهند نگريست. بنابراين زياده رويها و تعلقات مادى روحانى تنها شخص او و جامعه‏ى روحانيت موجود را لكه دار نمى‏كند بلكه ارزش تاريخى ميراث ارجمند حوزه و روحانيت را نيز به خطر خواهد افكند:

امروز بيش از هميشه روحانيون بايستى از تنعمات و رفاه مادى پهلو تهى كنند. ... اين تجافى، امروز براى ما وظيفه است؛ چون ما الگوييم. آن روز كه زير شلاق بوديم، اگر بى اعتنايى و بى رغبتى نشان مى‏داديم، طبع ما بود. ... امروز، روزى است كه اگر روحانى، تمكنى هم در اختيارش قرار مى‏گيرد، به اختيار خودش، از آن تمكن دست بكشد، اين هم چيز اساسى است . 3

امروز بيش از هر روز، تأثير گذارى روحانى، به زهد و پارسايى او وابسته است. جامعه، به روحانى‏يى كه تعلق به مظاهر دنيا، در زندگى و عمل او جلوه‏گرى مى‏كند، دل نمى بندد و دريچه‏ى روح و جان خود را به سوى او باز نمى‏كند ممكن است سر به تعظيم خم كند و به ظاهر، ادب و حرمت نگه دارد؛ اما در دل، واژه‏يى به تكريم و تجليل او نمى‏سرايد و هيچ علقه‏يى به او احساس نمى‏كند.

از اين رو، روحانى بايد بين «تنعم و رفاه» و «عمل به تكليف تبليغى» ، يكى را برگزيند . او نمى تواند با يك دست، هر دو را بردارد و بريك قامت هر دو لباس را بپوشاند:

برادران عزيز! از خودمان بايد شروع كنيم. مردم به عمل ما نگاه مى‏كنند. روحانى، آن وقتى سخن نافذ خواهد داشت كه عملا نشان بدهد كه به زخارف دنيا بى‏اعتناست و آن حرصى كه بر دلهاى دنيا داران و دنيا مداران حاكم است، بر او حاكم نيست. 4

2) ساده زيستى: زندگى ساده، قانعانه و به دور از اسراف، چهره‏ى خارجى و جلوه‏ى عملى زهد و پارسايى است؛ نماد بى‏تعلفى است و تمثال گذر از بند پيچ در پيچ و هزار توى مد زدگى و تجمل گرايى و در يك كلام، نماى درست رهايى و آزادى است.

زندگى راحت و بى زرق و برق طلبگى، هماره مثال يك زندگى آسوده و بى تكلف بود عشق برتر، جاى محبت دنياى دون را پرداشت. كتاب و دفتر و ميل به آگاهى و تعالى، جبران همه چيز بود :

به اتفاق اعضاى شوراى مركزى ائمه‏ى جمعه خدمت امام رفته بوديم. ... ايشان، نصايحى فرمودند . ... ايشان از مرحوم صاحب جواهر يك مثل زدند و فرمودند: اگر قرار بود صاحب جواهر فلان طور (به يك زندگى اشاره كردند) زندگى كند، يك صفحه هم نمى‏توانست بنويسد بعد گفتند آيا ميدانيد ايشان، جواهر را در چه شرايطى نوشته است؟ آن وقتها در نجف، سرداب هم معمول نبود . ايشان، در اتاقى همسطح زمين نشسته بود و پنجره‏ى اتاق را بالا زده بود، تا يك مقدار باد و نور بيايد آن وقتها، پنجره‏ها كشويى بود كه گاهى هم پايين مى‏افتاد. در چنين شرايطين، ايشان پاى پنجره نشسته بود و جواهر را مى‏نوشت امام مى‏فرمودند كه نسيم، نسيم خنك نبود؛ بلكه نسيم نجف بود كه گرماى زيادى داشت.

من در فصل تابستان، در نجف نبوده‏ام؛ اما تابستان شبيه نجف را كه مى‏گفتند شبيه نجف است ـ ديده‏ام. تابستان ايرانشهر را به خاطر دارم كه باد آن، مثل گرمايى كه از تنور بلند مى‏شود، صورت انسان را مى‏سوزاند. اصلا خود آن باد، آزار دهنده بود و انسان مى‏گويد، خدا كند كه اين باد قطع بشود!

مرحوم صاحب جواهر در چنان وضعيتى كنار پنجره نشسته بود، تا از آن نسيم به او بخورد و چنين كتاب با عظمتى را ـ آن هم در شش جلد ـ بنويسد. امام مى‏فرمودند، اگر صاحب جواهر، فلان طور زندگى مى‏كرد، نصف صفحه هم نمى‏توانست بنويسد. 5

نافله بخوانيد، قرآن بخوانيد، نماز اول وقت بخوانيد كه اين سه چيز، براى طلبه واجب است . نمى‏خواهم بگويم واجب شرعى است؛ واجب وظيفه‏يى و شغلى است. طلبه‏يى كه با قرآن انس نداشته باشد، طلبه‏يى كه اهل نافله نباشد، طلبه‏يى كه با نمازش را آخر وقت بگذارد، چيز مهمى را كسر دارد

روحانيت شيعه، با اين خصلت شناخته شد؛ از روحانيت اشرافى مسيحى و برخى از اديان ديگر، تمايز يافت و اعتبارى مردمى پيدا كرد؛ با مراعات غير متظاهرانه، دلهاى بسيارى را در خانه‏هاى ساده زندگى قانعانه‏ى خود اسير كرد و علقه‏ى روحى، در آنان آفريد. دريغ است كه اين احترام و حرمت، به تاراج برود و با فزون طلبى و زياده خواهى، رشته‏هاى محبت در هم ريزد:

«آراستن سرو، ز پيراستن است» . زيبايى ما در بى پيرايگى ماست. محبوبيت روحانيت، در تجمل و اشرافيگرى او نيست؛ در سادگى و بى پيرايگى اوست. 6

و در كلام آخر بافت طبيعى حوزه، آميخته با قناعت و سادگى است؛ اجتناب از مظاهر تنعم و تجمل است. اگر حوزه از اين طبيعت به دور ماند و در دام زرق و برق فرو افتند از مكانت و منزلت طبيعى خود هبوط خواهد كرد و باور ملى را در مورد حوزه و و روحانيت، دگرگون خواهد ساخت:

طبيعت حوزه، طبيعت قناعت و بى اهتمامى به ظواهر و خرج تراشى بيهوده و بى فايده است. 7

3) اخلاص: روحانى، به اخلاص و مراقبت بر نيت، نياز جدى دارد بارورى تلاشها و زحمتها و مشقتها به انگيزه‏ى عمل او وابسته مى‏نمايد.

خلوص نيت او، مى‏تواند بذر پاك تلاش او را بارور كند و چونان شجره‏ى طيبه‏ى الهى، باروبر دهد و در هر زمان و هر منطقه مبارك و نافع باشد و خلق كثيرى را از خود متنفع سازد «تؤتى اكلها كل حين» .

تبليغ دين، تنها با جديت و تلاش و پشتكار، توفيق نمى‏يابد و به ثمر نمى‏نشيند راه دين، جداى از راه دنيا مى‏نمايد خداوند در كار خود شريك نمى‏پذيرد؛ توفيق دنيوى و اخروى را در تبليغ دين خودش به كسانى مى‏دهد كه دل از زنگار بزدايند و در جلوه‏ى تجلى او به راه افتند و شب پرگان را در كنار آن آفتاب حقيقت به هيچ انگارند.

رمز اساسى توفيق امام راحل (ره) نه در هوشمندى و پشتكار و جديت و علم و آگاهى و امثال آن بود در هر يك از اين خصلتها چونان او كم و بيش بودند؛ اما آنجه او را ممتاز و متمايز ساخت اين بود كه او اين اوصاف بلند را با اخلاص بى‏مانند همراه ساخت و در پرتو خلوصى غير قابل وصف، به آن دست يافت كه همگان ديديم و دريافتيم:

اگر ما به حيثيت عالم بودنمان، اخلاص و صفا داشته باشيم و براى خدا كار بكنيم، دنيا اصلاح خواهد شد. يك نفرمان، امام امت است كه شما نتيجه اخلاص او را مى‏بينيد.

آن روزى كه هنوز ملت، او را نمى‏شناختند، هر كس كه با آن مرد از نزديك آشنا بود، مى‏دانست كه او براى خدا كار مى‏كند آن روزى كه ايشان، شروع به امر به معروف و نهى از منكر و دعوت به اصلاح و غضب لله و فى الله كرد اين كارها على الظاهر هيچ افتخارى نمى‏آفريد . آن روز اين كارها نانى نداشت؛ نان را هم مى‏بريد. ان روز، توجهى جلب نمى‏شد؛ توجه‏ها را هم سلب مى‏كرد. ... شخص ايشان، با اخلاص خودش ـ كه مى‏خواست براى خدا كار كند، نه حتى براى پيروزى ـ توانست دنيا را تكان بدهد. ... اين، اثر اخلاص است.

بارها ايشان، چه قبل از پيروزى انقلاب و چه بعد از آن، اين مطلب را به زبانهاى مختلفى مى‏گفتند كه ما براى فتح و پيروزى كار نمى‏كنيم، ما براى تكليف كار مى‏كنيم. 8

4) تهجد و معنويت: روحانيت، به عنوان منادى خداجويى و آخرت گرايى، مى‏بايست مظهر ارتباط معنوى با جهان غيب باشد؛ با ملكوت هستى، ره ارتباط بجويد ونجواى با دنياى برتر را، بر غوطه‏ورى در دنياى دون ترجيح دهد:

امروز جوانان ما، آن كسانى كه داعيه‏يى هم ندارند و عالم دين هم نيستند، مقيد به نوافل وذكر و مستحباتند؛ مابايد بيشتر از آنها مقيد باشيم نماز با حال و با توجه، تقيد به نوافل، تلاوت قرآن با تدبر و پرهيز از گناه، اينها عواملى هستند كه روحانيت را رونق و جلا مى‏دهد. 9

روحانى، برخى از مستحبات را بايد براى خود تكليف بداند و به آن، التزام نشان دهد اداى واجبات و ترك محرمات انتظار دين از هر فرد متدين و مسلمان است وقتى روحانى، در مسند پيامبر و امامان قرار مى‏گيرد مى‏بايست در خلق و رفتار معنوى، مشابهتى در خود بيافريند . اداى تكليف، جزوى كوچك از اين مشابهت است؛ تشابهى كه تك تك افراد جامعه‏ى دينى، بايد داراى آن باشند مبلغ دين، فراتر از اين حداقل بايد حركت كند و با اداى مستحبات و نوافل، در موضعى مشابه‏تر قرار گيرد:

نافله بخوانيد، قرآن بخوانيد، نماز اول وقت بخوانيد كه اين سه چيز، براى طلبه واجب است . نمى‏خواهم بگويم واجب شرعى است؛ واجب وظيفه‏يى و شغلى است. طلبه‏يى كه با قرآن انس نداشته باشد، طلبه‏يى كه اهل نافله نباشد، طلبه‏يى كه با نمازش را آخر وقت بگذارد، چيز مهمى را كسر دارد. 10

طلبه، به عنوان مبلغ دين و معنويت، دايما از خدا و دين سخن مى‏گويد، مردم را به آن فراتر مى‏خواند و خداجويى در اعمال را توجيه مى‏كند. اين وظيفه‏ى شغلى مى‏تواند آن مفاهيم عالى را براى او، به سخنان معمولى و عادى تبديل كند و به مرور سرچشمه‏ى معنويت، در درونش بخشكد. اين خطر، براى روحانى و مبلغ دينى، بسيار جدى و مخاطره آميز است. راه علاج آن است كه روحانى، جداى از دعوت عام خلق به خدا و معنويت، فرصتهاى خلوت براى خود بجويد و با مراقبه و محاسبه، به تذكار نفس بپردازد و با تقويت ارتباط شخصى با خدا، از آن خطر جدى رهايى يابد:

اهل علم بايستى علاوه بر واجبات به مستحبات هم بپردازند نمى‏گويم كه همه‏ى مستحبات را بجا بياوريد ليكن بعضى از مستحبات وجود دارد كه مكمل واجبات است توجه ذكر نافله دعا بزرگ داشتن ايام برجسته گاهى توجه و راز و نيازى در نيمه‏ى شب اينها چيزهايى است كه اهل علم نمى‏تواند نداشته باشد.

شما اگر خداى ناكرده جانب وصل به خداوند و اتصال به معنويت را از دست بدهيد با توجه به اين كه مراجعه‏ى دينى به شما زياد است، اندكى بگذرد خالى خواهيد شد. انسان اگر مرتب براى مردم حرف بزند و جواب آنها را بدهد و برايشان بگويد خالى مى‏شود درست مثل استخرى كه از يك طرف خالى مى شود، ولى از طرف ديگر پر نمى‏شود و آب تازه‏يى وارد آن نمى‏گردد . ... معنويات در درون انسان، پوچ خواهد شد.

بنابراين خيلى لازم است، همچنان كه دستى براى فيض بخشيدن به سوى مردم داريد دستى هم براى فيض گرفتن از معنويت داشته باشيد. و اين ممكن نيست، مگر با توجه و ذكر و خشوع و توسل. 11

شب زنده دارى و مناجات نيمه شب از ويژگيهاى مدارس دينى و حوزه‏هاى علميه بشمار مى آمد خلوت با شكوه با دنياى ملكوت، در سكوت و ظلمات شب، زينت حجره‏هاى مدارس بود تلاوت قرآن و اقامه‏ى نماز شب و توسل در كورسوى شعله‏ى نيمسوز شمع، زيباترين موسيقى هستى را در دل شب مى‏نواخت و جانها را مى‏گداخت.

اين جلوه‏ى زيباى حوزه، همچنان بايد محفوظ ماند و فضاى معنوى و ملكوتى را در آن پاس دارد:

قبل از اذان صبح، چراغهاى زيادى در مدرسه فيضيه روشن بود. طلبه‏ها، نماز شب مى‏خواندند و تهجد و تنفل، براى طلبه‏ها و روحانيون، يك امر عادى بود امروز، ما بايستى بيشتر به اين مسأله بپردازيم. 12

و در سخن آخر، روحانى چون از خدا و معنويت سخن مى‏گويد بيش از همگان نيازمند ارتباط درونى ـ و نه لفظى ـ با حقايق معنوى است، تا به مرور بتواند به شهود آن معارف دست يابد و با باورى مؤمنانه، از خدا و معنويت و ديانت سخن بگويد و متظاهرانه، از اخلاق و ارزشها سخن نراند. همچنين به منظور توفيق و كارآمدى و مفيديت براى جامعه، روحانى نياز به آن دارد كه از خداوند مدد جويد و اين امداد را با دعايى لفظى و مطالبه آميز ابراز نكند؛ با الحاح و تضرع از درگاه او مسألت جويد و زندگى موفق ومفيد را از خداوند براى خود بطلبد :

براى آنكه اين عمامه، براى شما مبارك باشد، به توفيق و اعانة من الله احتياج داريد كه اين، با توسل والحاح و تضرع و دعا و گريه و خواستن، به دست مى‏آيد. ... بايد انسان با خداى متعال حرف بزند و واقعا باالحاح و تضرع، ازاو بخواهد؛ آن وقت خداى متعال هم به انسان خواهد داد. 13


پى‏نوشتها:

.1 سخنرانى در جمع اساتيد و طلاب حوزه‏ى علميه مشهد 4/1/ 1365

.2 سخنرانى در مراسم عمامه گذارى در مسجد مجد 5/12/ 1367

.3 سخنرانى در جمع علما و روحانيون بيرجند 3/1/ 1366

.4 سخنرانى در ديدار با روحانيون و وعاظ در آستانه‏ى ماه مبارك رمضان 23/12/ 1369

.5 سخنرانى در ديدار اعضاى دفتر تبليغات اسلامى حوزه‏ى علميه قم 5/12/ 1361

.6 سخنرانى در جمع طلاب علوم دينى در مدرسه‏ى فيضيه 11/9/ 1366

.7 سخنرانى در آغاز درس خارج فقه 21/6/ 1372

8.سخنرانى در جمع علما و روحانيون نيشابور 29/4/ 1365

.9 سخنرانى در جمع طلاب علوم دينى، در مدرسه‏ى فيضيه 11/9/ 1366

.10 سخنرانى در مراسم عمامه گذارى 14/9/ 1372

.11 سخنرانى در مراسم عمامه گذارى 8/11/ 1371

.12 سخنرانى در جمع طلاب علوم دينى، در مدرسه‏ى فيضيه 11/9/ 1366

.13 سخنرانى در مراسم عمامه گذارى 26/10/ 1372