تبیان، دستیار زندگی
ده و مجری برنامه " ورزش و مردم" اشاره نام بهرام شفیع هرایرانی بیننده تلویزیون را یاد ورزش می اندازد. و اگراو را در سوپر مارکت یا هنگام رانندگی درخیابان های جنوب شهر هم ببینید باز به یاد فوتبال می افتید. بهرام شفیع متولد 1335...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گپ و گفتگو با بهرام شفیع تهیه کننده و مجری برنامه " ورزش و مردم"

اشاره

نام بهرام شفیع هرایرانی بیننده تلویزیون را یاد ورزش می اندازد. و اگراو را در سوپر مارکت یا هنگام رانندگی درخیابان های جنوب شهر هم ببینید باز به یاد فوتبال می افتید.

بهرام شفیع متولد 1335 و بچه محله قدیمی پامنار تهران است. پدرش کارمند وزارت اقتصاد ودارایی است و دو برادر دارد، یکی دکتر بهنام شفیع پزشک متخصص سرطان شناسی است و دیگری مهندس بهروز شفیع کارشناس ارشد راه و ساختمان، بهرام شفیع دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسه برزویه ودبیرستان علوی تهران گذراند، لیسانس علوم سیاسی را از دانشگاه تهران گرفت و سپس مدرک دوره ارشد تهیه کنندگی و گزارشگری را از اتحادیه رادیو تلویزیونی آسیا و اقیانوسیه( ABU) کسب کرد.

وی که در ایام جوانی بازیکان میانی تیم فوتبال قصر یخ تهران بود. از سال 1359 همکاری خود را تلویزیون آغاز کرد و از آن سال تا کنون تقریباً چهارده سال است تهیه کننده برنامه های ورزش است، و افزون بر 21 سال است که مجری برنامه " ورزش و مردم" در شبکه یک سیماست.

طی سال های گذشته که تهیه و اجرای برنامه تلوزیونی " ورزش و مردم" را بر عهده داشته است، هنوز نتوانسته اند مدرکی رسمی علیه او ارائه دهند و وی را متهم به طرفداری از یک تیم خاص کنند. و شاید به همین دلیل باشد که در سال 69-70 به ریاست کمیته مشترک تبلیغات باشگاه های پرسپولیس و استقلال برگزیده شد.

او بعد از اسفند سال 58، زمانی که نخستین پایه های برنامه تلویزیونی " ورزش و مردم" با همکاری مجید وارث گذاشته می شد، کار اجرای برنامه را بر عهده گرفت. و کسانی که امروزه در برنامه سازی پنج شبکه تلویزیونی رونق ویژه ای به ورزش کشور بخشیده اند از یاران و همراهان او در برنامه " ورزش و مردم" بوده اند.

بهرام شفیع از جمله کسانی است که هم در عرصه کار و تلاش اجتماعی و هم در زندگی خصوصی توفیق فراوان داشته، و حاصل زندگی مشترک او نیز پسری به نام بهنام است.

آقای شفیع ، از سال های اول کار و این که چه شد که برنامه" ورزش و مردم" شبکه اول تلویزیون پایه ریزی شد، بگویید.

من ابتدا از شما و مسئولان مجله وزین" سروش" تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتید، و این برای من فرصت مغتنم و خوبی برای طرح بسیاری از مسائل ست. تقریباً از اواخر سال 58 گروه ورزش شبکه یک شکل گرفت و ما کار خودمان را شروع کردیم.

آیا پیش از آن شبکه های تلوزیونی گروه ورزش نداشتند؟

فعالیت های ورزش در رادیو تلویزیون آن زمان و صدا و سیمای بعد از انقلاب خلاصه می شد به خبر و گزارش های خبری درباره ورزش، و محل آن هم ساختمان پخش شبکه یک فعلی بود. گروه ورزش در تلویزیون فعال نبود. البته برخی مواقع تولیداتی صورت می گرفت، ولی موردی بود. سال 58 به همت آقای مهندس متقی وآقای مجید وارث ومرحوم وارطان آنتانسیان( خدا رحمت کند او را که کارگردان اصلی برنامه بود و نام " ورزش و مردم" را هم او روی برنامه گذاشت) گروه ورزش شبکه یک تلویزیون شکل گرفت و من بعد از چند ماه با پشت سرگذاشتن امتحانات تخصصی این رشته و پذیرش گروه ورزش به خانواده ورزش شبکه یک پیوستم و خدا را شکر می کنم که این نعمت و سعادت را به من داده که حدود بیست و اندی سال ( کم تر یا بیش تر) در خدمت بینندگان عزیز تلویزیون باشم.

در واقع نسل شما نخستین نسل تشکل یافته ورزش در تلویزیون بعد از انقلاب بود.

بله ، ما نخستین نسل برنامه سازان تشکل یافته ورزش در تلویزیون بودیم و آن روزها ما را به طبقه چهارم ساختمان تولید تلویزیون ( جام جم) و بعد به طبقه ششم، که هنوز هم آن جا هستیم، منتقل کردند .

از آن نسل که بنیان گذار این تشکل بودند، الان چند نفر باقی مانده اند و در کنار شما هستند؟

از آن نسل تقریباً تنها من مانده ام و دیگران به جاهای دیگر رفته اند.

چرا می فرمایید تقریباً؟

آخرآقای کاووسی که از همکاران اولیه ما بود مدتی از گروه ما رفت ولی الان در کی دو گروه ورزشی از جمله گروه ما فعال هستند و بقیه همکاران آن زمان ما دیگر به آن شکل در شبکه یک نیستند ولی در جاهای دیگر هنوزهمکار ورزش ما به حساب می آیند.

هنوز هم نام و چهره آنان را به یاد دارید؟

بله، کاملا؛ حتی با عنوان و سمت هایشان هم به یاد دارم، برایتان بگویم؟

بگویید؟

مجید وارث( تهیه کننده)، جهانگیر جهانگیری( کارشناس)، حسن بشکوفه( تهیه کننده)، تورج تیموریان ( تهیه کننده) ، خانم ژیلا ایپکچی( تدوینگر)، علی اصغر فرزین فرد( دست یار)، جواد میرمیران ( کارگردان بخش های فیلم)، مهدی محمدی پور( دست یار)، وحید خاکساران( دست یار)، محمد بزرگ نیا( کارگردان بخش های فیلم)، داریوش کاووسی( تهیه کننده)، حسین تندیس( تهیه کننده)، احمد محمدی خجسته( مجری)، مرتضی خراطزاده( دست یار) و آقای سبط احمدی ( دست یار)... ملاحظه می فرمایید که همه آن ها را دوست دارم و در خاطرم دارم . الان هر یک از این ها در شبکه های مختلف تلویزیون هدایت، تهیه و ساخت یک سری برنامه های ورزشی را بر عهده دارند.

هیچ یک از این ها الان در کنار شما نیستند؟

نه ، هر یک از آن ها الان برای خود موقعیت خوبی کسب کرده، مثل آقای محمد بزرگ نیا که از کارگردانان موفق سینما شده و یا خانم ایپکچی که از تدوینگران صاحب نام سینما و تلویزیون ست. و یکی از علت های دیرپایی و ماندگاری برنامه " ورزش و مردم" هم وجود بنیان گذاران و چهره های خوبی ست که با علاقه به ورزش و عشق به مردم پایه این برنامه را درآن سال ها خوب ریختند و علت این که برنامه چند بار در معرض تعطیلی قرارگرفت اما دوباره ادامه حیات داد. وجود همین عناصر دل سوز و ریشه های بسیار قوی وخوب بود. البته حمایت های بی دریغ آقای مهندس متقی، رئیس گروه ورزش شبکه یک و آقای جعفر صافی را هم نباید از خاطر دور کرد.

به خاطر دارم که طی این سال ها گروه ورزش شبکه یک دست خوش تغییراتی هم شد؟

بله، زمانی که آقای صافی مدیریت شبکه سه را پذیرفت، می شود گفت که ورزش شبکه یک و شبکه سه در هم آمیخت و ادغام شد ، و بعد از شروع مدیریت آقای جعفری جلوه در شبکه یک، این دوگروه مجدداً از هم تفکیک شد و گروه ورزش دارای عناوین مسابقات وسرگرمی هم شد، و حالا" گروه ورزش و تفریحات" نام اصلی گروه ماست.

فکر می کنید تا کی بتوانید به کار تهیه و اجرای " ورزش و مردم" ادامه بدهید؟

این کار ما هم مثل مسابقه دوی امدادی ست، باید این چوب امداد را به دست دونده بعدی بدهیم و ان شاءالله آن شخص پیدا بشود.

آیا تاریخ و نحوه اجرای اولین برنامه " ورزش و مردم" را به یاد دارید؟

اولین اجرای برنامه من مصادف بود با جشن آزادی خرمشهر و آن حماسه بزرگ و به یاد ماندنی، و اجرای این برنامه در آن موقع، لحظات افتخار آمیزی برای من بود. به خصوص که من در آن لحظات بزرگ از پشتیبانی های مهندس متقی و مجید وارث بهره مند شدم.

چطور شد که پذیرفتید به جای آقای وارث کار اجرای برنامه را به عهده بگیرید؟

او مجری بسیار مسلطی بود و پذیرش این عنوان در آن شرایط، به قول خیلی از دوستان، دل شیر می خواست. او خیلی محبوب بود و من این را می دانستم.

چرا کناره گیری کرد؟

او آن روزها به همراه مرحوم وارطان کار تهیه و کارگردانی برنامه مستند" آیا ورزش؟" را، که جای گزین برنامه " ورزش و سیاست " بود به عهده گرفت.

آیا این درست ست که از کار محروم شد؟

این بیشتر یک شایعه بود. او مشغول کار مستند سازی بود و این کار را به من سپردند.

آن روزها که جانشین مجید وارث شده بودی مردم چطور با تو برخورد می کردند؟

مردم آن روزها با من مسئله داشتند ، بعد دیدند من بچه خوبی هستم!

سخت ترین شرایط شما در آن روزها چه زمانی بود؟

آن روزها در بخش هایی از ورزش مسئولیت به افرادی سپرده شده بود که بعضاً سوء مدیریت داشتند و مشکلاتی برای ما به عنوان منعکس کننده برنامه های ورزشی داخل کشور ایجاد می کردند. وقتی یک یا چند شکست در میادین ورزشی داشتیم دیگر اصلا نمی دانستیم باید چیزی تحویل مردم بدهیم و چه تصویری را پخش کنیم. برنامه ما در شرایط بسیار دشوار جنگ و موشک باران ها به دلیل ضرورت های خاص و فضای ویژه ای که آن موقع وجود داشت، دست خوش تغییراتی در پخش و گاه در تولید می شد و ما مجبور می شدیم در آن شرایط از بسیاری از بخش های برنامه که با رنج و مشقت زیاد هم تهیه شده بود صرف نظر کنیم و بسیاری از آیتم های ما نیز حذف می شد و ما به تناوب در این سال ها موقعیت های بسیار سختی داشتیم.

زیباترین خاطره شما از آن دوران سخت چی ست؟

همان شب شروع مجریگری ام که مصادف بود با فتح خرمشهر

چه زمانی بیش تر و بهتر از دیگر اوقات از پخش برنامه هایتان نتیجه می گیرید؟

بهترین موقع برای ما همان لحظاتی ست که ملت ما به دنبال پیروزی های به دست آمده به شادی و پای کوبی می پردازند. بازی با استرالیا، و پیروزی بر آمریکا، که بهترین و پرتماشاگرترین بازی قرن شناخته شد. از جمله موقعیت هایی است که من هم به عنوان یک ایرانی از آن خیلی کیف کردم و لذت بردم.

شما هم مثل یک بیننده تلویزیون می توانید از این گونه پیروزی ها لذت ببریم؟

من در این گونه موارد احساسم با بیننده تلوزیون یا تماشاگری که در ورزشگاه نشسته فرق می کند. من وظیفه دارم احساسات شخصی ام را کنترل کنم و نمی توانم آن طور که یک بیننده تلویزیون ویا تماشاگر داخل باشگاه از شادی بالا و پایین می پرد و خوش حالی می کند. احساساتم را نشان بدهم.

آیا موقع شکست ها همین طور هستید؟

بله، باید تلاش کنم که در مواقع شکست، غم سنگین دیدن شکست ها را تحمل کنم. و از طرف دیگر، بیننده تلویزیون را از نومیدی نجات بدهم. در این جا حساس ترین و سنگین ترین وظیفه ملی خود را به عهده دارم.. و بارغم شصت میلیون انسان روی دوشم سنگینی می کند. این لحظات واقعاً برای من کشنده ست.

آیا تمام گزارشگران فوتبال در سراسر جهان همین احساسات را دارند؟

دراین تردیدی نیست که هر گزارشگری دوست دارد تیم ملی کشورش همیشه پیروز میدان باشد ولی در کشورهای جهان سوم بازتاب شادی ها و غم ها در گزارشگران فوتبال بیش تر از همه جا به چشم می خورد. درکشورهای پیشرفته تر، گزارشگر آن ها هم مثل فوتبالشان کامل تر است.مثلاً وقتی بازی آلمان و انگلیس پخش می شود ، درست است که گزارشگر آلمانی ازباخت تیم ملی کشورخود ناراحت است. ولی مثل گزارشگران عرب که صحنه را شلوغ می کنند، نیست.

این گزارشگر آلمانی به کجا رسیده که چنین مسلط، اوضاع بازی را گزارش می کند و تیم باخته را با ناراحتی تا رخت کن بدرقه نمی کند؟

آن گزارشگر آلمانی فوتبال را خوب می شناسد. او می داند که فوتبال یک مقوله سیاسی اقتصادی است اما از آن به عنوان یک ابزار سیاسی اقتصادی استفاده نمی کند.

پس تکلیف گزارشگر به عنوان یک انسان با احساس، چه می شود؟

به هر شکل، گزارشگر پذیرفته که گزارشگر است و باید به خاطر داشته باشد که در این گونه موارد نباید به پروپای احساس بیننده بپیچد و نباید حریف را در میدان تحقیر کند یا ملت مقابل را آزار دهد. این رسم درستی نیست.

یعنی زمان برد هم نباید این احساسات را زیاد بروز بدهد؟

ببینید مثلاً در میان بازی ایران و ژاپن که ما چهار تا گل به ژاپن زده ایم و ملت ما سرشار از خوش حالی است، نیازی نیست که دیگر من هم این شادی را شارژ کنم. من باید ضمن ابراز خوش وقتی از پیروزی خودمان و خوش حالی از برد یک چیزی را به خاطر داشته باشیم و آن هم این که پس از هر پیروزی یک شکست هم ممکن است سراغ ما بیاید، و من به عنوان کسی که باید این شکست را به جامعه انتقال بدهم چه وظیفه ای به عهده دارم. و این جا بایست من جلوی سرخوردگی و عصبیت های بیهوده را بگیرم و تنش های منفی را از جامعه دور کنم و این نقطه، مهم ترین نقطه ماموریت من هنگام گزارش کردن یک بازی ست. در آن لحظه اهمیت یک گزارشگر از صد وزیر و مسئول مملکتی هم بالاترست، باید در آن لحظه مردم را متقاعد کنم که ما این بازیکنان را به خاطر خوب بازی کردن آنها دوست داریم. به خاطر مردی و مردانگی آن ها، آن ها را دوست داریم. و اگر هم باخته ایم اصلاً مهم نیست. باید به پیروزی های دیگر فکر کرد. ما باید سعی کنیم منحنی های شادی ها و غم هایمان از دیدن بازی ها به خط مستقیم نزدیک باشد. این طوری جامعه قابل کنترل ست، اما نوسان های شدید انسان را خیلی تکان می دهد، جامعه را تکان می دهد. من به این خاطر معتقدم گزارشگر حتی در لحظات اوج شادی و پیروزی، باید شادی ها را تخفیف بدهد و افسردگی را هنگام باخت بزداید.

در برخی از صحنه ها گزارشگران فوتبال هنگام بازی، بازی را تحلیل هم می کنند و این گاهی آرایش فکری بیننده را بر هم می زند. آیا این جزو وظایف گزارشگر این گونه بازی هاست؟

اشاره بسیار خوبی کردید... یادم می آید که من درسال 1984 به عنوان تهیه کننده، گزارشگر و مجری منتخب صدا و سیما به اتحادیه رادیو تلویزیون های آسیا و اقیانوسیه( ABU) معرفی شدم تا یک دوره یک ماهه را در آن جا بگذارنم. در آن جا اساتید بزرگی در زمین های مختلف با ما کار کردند. از هرکشور یک نفر مثل من در آن جا حضور داشت. در طول آن کلاسها یک نکته ظریف را در زمینه گزارشگری به ما یادآوری می کردند و آن هم فرصت دادن به مردم برای دیدن بیش تر بازی و قضاوت کردن خود مردم بود. دراکثر گزار شهای اروپایی هم این شیوه به کار گرفته می شود و گزارشگران فوتبال اروپایی در طول نود دقیقه بازی جمعاً یک ربع تا بیست دقیقه آن را حرف می زنند. پنج دقیقه سکوت میکنند، یکی دوکلمه حرف می زنند. دوباره سه دقیقه سکوت می کنند و یکی دو کلمه دیگر حرف می زنند. مردم خودشان دارند می بینند و حرف های اضافه من گزارشگر در واقع مانع خوب دیدن بیننده می شود. گزارشگران اروپایی همیشه کوتاه حرف می زنند، آن ها همیشه ضمن صحبت هایشان از نظرهای یک کارشناس، که کنار آن ها نشسته، استفاده می کنند. گزارشگر باید کاملاً با فوتبال آشنا باشد و به تکنیک ها و لحظات تغییر تاکتیک ها و تکنیک آشنا باشد و آن ها را خوب ببیند و اشاره ای مختصر به آن ها بکند. یعنی اگر چیزی نگوید، شاید بگویند گزارشگر بی سوادی ست. من گاه می بینم برخی گزارشگران اطلاعات غلطی، آن هم در لحظات غیر ضروری، به بیننده می دهند. دادن پنج سری اطلاعات در پنج موقعیت خوب بازی ضروری ست، ولی بیش تر از آن مثل این می ماند که یک شیشه شربت ضد سرفه را یکدفعه سر بکشید!

به عقیده شما در این گونه گزارش ها روابط میان کارشناس و گزارشگر چگونه باید باشد؟

به نظر من ترکیب مناسب گزارشگر و کارشناس زمانی ست که کارشناس احساس کند گزارشگر او مسلط است. من به عنوان گزارشگر باید به کارشناس بگویم: " آقای کارشناس،شما قبول دارید در فلان نقطه تاکتیک بازی از 2 هافبک به 3 هافبک تغییر کرده؟" کارشناس که پذیرفته است من به عنوان گزارشگر درک کرده ام که تاکتیک تغییر کرده، در تایید حرف من می گوید:" به... علت این تغییر صورت گرفته و.... " نه این که من گیج شوم و دائم از کارشناس بپرسم" این جا چه شد و آن جا چه شد."

آیا پیش بینی نتایج بازی جزو وظایف گزارشگران است؟

خیر، اصلاً چنین چیزی نیست.

ولی گاهی مواقع پیش بینی هایی می شود و در پرانتز اگر و مگرهایی هم به عنوان شرط بیان می شود.

شما عجب نکات ریز و ظریفی را پیش می کشید. من خوشحالم که این مصاحبه را با شما انجام می دهم. در ان دوره هایی که من گذراندم در آن کلاس ها اساتید ما با این موضوع به شدت برخورد می کردند و هنگام امتحان های ما در کورس تئوری و عملی، این موضوع که شما به آن اشاره کردید مورد تاکید زیادی قرار گرفت. و سخت مخالف بودند و می گفتند که" گزارشگر اصلاً حق پیش بینی ندارد" و نباید بیهوده التهاب ایجاد کند و حرف هایی بی موقع و اضافه هم نباید بزند.

ولی شما خودتان هم گاهی در این دام افتاده اید... نه؟

من هم گاهی مواقع این کار را کرده ام. یک وقت هایی آدم خوشش می آید چیزهایی را حدس بزند، مثلاً می توان این طور گفت:" اگر ایران درده دقیقه باقی مانده حمله نکند کارش مشکل خواهد شد" من این را در بازی ایران و عربستان هنگام گزارش برنامه گفتم. و از آن بالا وضعیت بازیکنان ایرن و عربستان را میدیدم. این یک پیش بینی نبود.

آنچه را که دیدید گفتید؟

من این را که گفتم اگر حمل بر خود ستایی نشود، از وجه تسلط بر بازی گفتم. من در آن لحظات گفتم:" اگر ماجد عبدالله را جدی نگیریم، کار دست ما می دهد"؛ چون سرگردانی او را در میدان می دیدم. درست یک دقیقه و سی ثانیه بعد از حرف من ماجد عبدالله از همان نقطه ای که من پیش بینی کرده بودم، ما را زد. من آن موقع از قسمت بالای ورزشگاه گزارش می کردم و بازیکنان و چمن مثل صفحه فوتبال دستی ، زیر چشمان من بودند. من می دیدم که دفاع ما از ماجدعبدالله غافل شده است. یک بار هم همین اتفاق در بازی امارات و ایران رخ داد. من می دیدم سعد خمیس در زمین رهاست و دائم می گفتم که باید مواظب سعد خمیس بود. و او با همین رها بودنش دو سه تا گل هم به ما زد. این پیش بینی نبود. پیش بینی آن ست که ابتدای بازی ایران وآلمان، میکروفن را در اختیار بگیرم و گویم قطعاً ایران دو- هیچ آلمان را خواهد زد. این گونه پیش بینی کردن غلط است و نباید باشد، و اگر هم این گونه پیش بینی کردم باید مردان پی آن بیاستم و اگر و مگر در آن نیاورم و اگر هم نتیجه حاصل نشد به همین اگر و نگرها تکیه نکنم!! بایدقاطعانه حرف زد.

مسئولان و مربیان تا به حال به خود شما کارت زرد و قرمز نداده اند؟

مسئولان داده اند ولی مربیان نداده اند.

کدام یک از مسئولان؟

مسئولان خودمان... آن موقع ها که گزارش می کردیم، آقای متقی در جیبش کارت زرد و قرمز زیاد داشت.

بابت چه خطاهایی این کارت ها را دریافت کردید؟

ما بعضی مواقع هنگام گزارش حرف هایی می زدیم که خوشایند مسئولان تربیت بدنی نبود. طبیعی ست که به ما ایراد می رفتند و منعکس می کردند و بارها از ما توضیح می خواستند، اما اغلب هم توضیحات ما را می پذیرفتند. من فکر می کنم مسئولان رده بالای من در صدا و سیما اکثر تصویه هایشان در جهت برآورده کردن خواسته های مردم ست.

نظر شما درباره حضوربوقجی ها درحاشیه بازی ها چیست؟

درهمه جای جهان که فوتبال پرطرف داری مثل ما دارند، این افراد هستند و به نوعی می خواهند جذابیت بیش تری ایجاد کنند و واقعاً باید به آن ها توجه شود. در رقابت های خارجی باید به آن ها توجه ویژه ای بشود. من گاهی دیده ام که آن ها را همراه هیئت های فوتبال به برخی از کشورها می برند. این هایی که برای تیم ملی بوق می زنند آدم هایی فراباشگاهی هستند ؛ من چند تای آن ها را خوب می شناسم . آن ها را زیاد سبک و سنگین کرده ام. آن ها آدم های بسیار خوب وشریفی هستند.

خیلی محروم اند، مظلوم هم هستند. وقتی از آن ها سوال می شود که چرا استقلال را دوست داری و یا پرسپولیس را دوست داری؟ می گویند این ها بهانه است آقا، مافوتبال را دوست داریم. آن ها اصلاً دوست دارند این اجتماع شاد باشد.

آیا شده که در برنامه " ورزش و مردم " به آن ها توجه ویژه ای بکنید؟

متاسفانه نه، ولی سوژه بسیار خوبی است، باید یکی دو نفر از آنها را به برنامه خودم دعوت کنم.

من همیشه منتظر بوده ام در یکی از برنامه هایتان ردپایی از این ها ببینم؟

من امروز از شما خیلی چیزها یاد گرفتم

شما برنامه " ورزش و مردم" را در بهبود وضع ورزش کشورمان چند درصد موثر می بینید؟ آیا هنوز هم مثل سابق موثر هستید؟

در سالهایی که ما تنها برنامه ورزش تلویزیون بودیم. اثر برنامه مان خیلی زیاد و وسیع بود. ولی در حال حاضر دیگر شبکه های تلویزیونی وخبری هم برنامه های ورزش زیادی دارند. به عنوان تهیه کننده و مجری با دیدی واقع بینانه می گویم که هنوز هم ما روی حرکت های ورزشی کشور تاثیر گذار هستیم.البته نه این که مداخله کنیم. اثرگذار هستیم؛ به خصوص در طول یک سال اخیر. من گاهی مواقع شنیده ام که کسی از کسی می پرسد فلانی" ورزش و مردم" شبکه سه را دیدی! یعنی اسم" ورزش و مردم" ملکه ذهن بینندگان است. فدراسیون ها هم حساسیت خاصی درباره آنچه پخش می کنیم دارند و سریع واکنش نشان می دهند. اخیراً که فوتبال باشگاه های ایتالیا هم زمان با برنامه ما از شبکه سه پخش می شود، باز بینندگان خود را از دست نداده ایم. ما معتقدیم یک برنامه صادقانه تولید داخل برابر می کند با بهترین و زنده ترن برنامه خارجی.

چه عواملی را دراین قضیه موثر می دانید؟

یکی همان صاف و صادق بودن با بینندگان، و دیگری حمایت های بی دریغ آقای جعفری جلوه، مدیر شبکه یک، که علی رغم تمام مشکلات، در تمام زمینه ها ما را یاری کرده اند و احیای مجدد" ورزش و مردم"، که از اوایل تابستان سال گذشته شروع شد، مدیون توجهات ایشان است. از طرف دیگر ، آقای محمد جعفرصافی( مدیر سابق شبکه سه) اصولاً در ورزش کشور اثر مثبتی داشته اند و ما که زمانی آرزوی دیدن یک یا دو بازی مستقیم زنده را در طول یک سال داشتیم، الان در اثر همین توجهات به جایی رسیده ایم که حداقل روزی یک بازی مستقیم و زنده را تمشا می کنیم و این کاری است کارستان، ایجاد زمینه برای پخش مستقیم بازی ها آن قدر مشکلات پشت صحنه دارد که هر کسی زیر بار مسئولیت سنگین آن نمی رود، اما ما الان از استودیوم های خارجی پخش مستقیم تصویری داریم. من در سیدنی نشسته ام و گزارشم مستقیم از تلوزیون پخش می شود، این کار کمی نیست. ما قبلا این کارها را درسی . ان. ان و بی. بی. سی می دیدیم ولی الان خودمان پرچم دار پخش مستقیم برنامه های ورزش مهم جهان هستیم.

حرف بسیارست، در پایان ، اگر ممکن ست از همکارانی که این روزها شما را در تهیه، تولید و پخش " ورزش ومردم" یاری می کنند هم یادی کنیم.

بله ، ضمن تشکر از یکایک آن ها اسامی شان را می گویم: بیژن خراسانی( گزارشگر)، مرتضی خراط زاده( دست یار)، محمد علی سبط احمدی( مسئول پرتابل) ، غلامعی میرچی( تدوینگر)، حمید بهمنی ( تصیر بردار)، محمدرضا لطفی( ناظر پخش)، و کارگردانان تلویزیونی بهروز رهبری و خانم ایران وطنی.