تبیان، دستیار زندگی
علی (ع) امام مهربانی ها و آموزگار عملی ایمان، یقین، حکمت، عبادت، عشق و عدالت است «جر جرداق مسیحی» از زبان همه ی مردم درباره اش نوشت، مادر دهر عقیم است از زادن فرزندی چون علی (ع) ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از مهر علی دلم نخواهد بگسست

سیمای علی (ع) در آثار نیما یوشیج

از مهر علی دلم نخواهد بگسست

علی (ع) امام مهربانی ها و آموزگار عملی ایمان، یقین، حکمت، عبادت، عشق و عدالت است «جر جرداق مسیحی» از زبان همه ی مردم درباره اش نوشت، مادر دهر عقیم است از زادن فرزندی چون علی (ع)

اولین نتیجه ی مقایسه ی تاریخ و اسطوره شاید این باشد که کاراکترها و حوادث اساطیری از تاریخ بزرگ تر و شگفت انگیز ترند، اساطیر عموماً حیران گاه عقل و عمل و اندیشه اند اما حضرت علی (ع) حقیقی است که در ورای اساطیر قرار دارد و هرگز هیچ کاراکتر اسطوره ای را به جهت عدم جامعیت توان سنجه و قیاس با حقیقی تاریخی به نام علی (ع) نیست و درست از همین نقطه است که آن بزرگ به کشف این عبارت زیبا نایل شد که «علی، حقیقی بر گونه ی اساطیر» (1)است.

حضرت علی «مجسمه عدالت و دیانت» بود. «خار در چشم و استخوان در گلو» زندگی کرد. درد دین و درد همنوع او خداگونه بود، رفیع ترین بنای عدل را بنا نهاد. نازکانه ترین چشمه های احساسات مبتنی بر خرد را در حق مظلومین جاری ساخت، طولانی ترین سکوت را به مصلحت دین تحمل کرد.  نغزترین حکمت و معرفت را با «کلکی شیرین سلک»(2)بر جای گذاشت، کوبنده ترین و کاری ترین ضربات شمشیر را بر گرده ی کفر فرود آورد و چشم تاریخ را محسور خود ساخت و هنوز که هنوز است عقل و عشق و عرفان در او به چشم تحیر می نگرند. به همین خاطر کم تر آزاده ایست که جذب حضرتش نشده باشد و به وسع خویش، به عظمت ابعاد وجودیش نیندیشیده و لب بر ستایش و منقبت او نگشوده باشد.

نیما یوشیج هم، مانند اسلاف آزاده و حقیقت نگار خویش در چهار رباعی و یک قطعه، عشق و ارادت خویش را به محضر آن امام همام ابراز می دارد (می دانیم که عشق در آثار نیما مفهومی است و تنها و تنها در مورد حضرت علی (ع) است که به مصداق کشانده می شود. به اضافه ی این که در دفتر یادداشت های روزانه با یک نگرش رئالیته و فرا تاریخی، به قضاوت در مورد حضرت علی (ع) پرداخت که بسیار تأمل برانگیز است جهت اثبات ادعای خویش و ارادت نیما به حضرت علی (ع) ذکر چند نکته از دفتر یادداشت های روزانه را ضروری می دانم.

اولاً این که احزاب چپ و راستی که در روزگار نیما و شکوفایی و عصیان ادبی او، سعی در جذب و منتسب ساختن نیما به نحله های موسمی خود را داشتند، به ذات اندیشه های او راهی نبرده و رفتارشان ریشه در نیما نشناسی داشت. با توجه به یادداشت های نیما، تحزب محدودیت و معذوریت آفرین است و قرار گرفتن در پوست گردو. نیما شاعریست که مشرب او نوعی کاربست تو امان روشنفکری و عقلانیت دینی است و انتسابش به کمونیسم، و انواع ایسم های لائیک به استناد آثارش مردود است.

به عنوان مثال «من بزرگ تر و منزه تر از آنم که توده ای باشم، یعنی یک فرد متفکر محال است که تحت عنوان فلان جوانک که دلال و کارچاق کن دشمن شمالی ماست برود و فکرش را محدود به فکر او کند، این تهمت ها دارد مرا می کشد، من دارم دق می کنم از دست مردم» (3)

از مهر علی دلم نخواهد بگسست

و یا «دلیل عقب ماندگی در زندگی پیشوایان حزب توده اند، می گویند کافر همه را به کیش خود پندارد، احمق ها، خیال می کنند من توده ای هستم» (4).

ثانیاً مطالعه ی دقیق آثار نیما و مخصوصا‌ً یادداشت های روزانه اش، طرح توطئه ای را خنثی می سازد و آن نسبت ناروا به سیروس طاهباز ـ تدوین گر آثار نیما ـ در جهت ایدئولوژیک معرفی کردن اوست.

عده ای به این شایعه و دسیسه دامن زده اند که سیروس طاهباز، جهت ماندگاری نیما در صحنه ی تاریخ و اجتماع، اشعارش را همسوی تفکر حاکم مصادره کرده است و با لطایف الحیل لباس شرعی و ایدئولوژیکی بر قامت آثار و اندیشه های نیما پوشانید در حالی که واقعیت چیز دیگریست و آثار شاعر گواه گویایی است که او هرگز به نقد و نفی دین و مذهب نپرداخته است. و تازه ریشه ی خانوادگی این ارادت را می توان از نامی که برای او انتخاب کرده اند دریافت. علی اسفندیاری.

پس این که نیما هم در چندین جای آثارش به ذکر و ستایش مولا علی (ع) پرداخت، چندان جای شگفتی نیست لازمه ی آزاد اندیشی و عدالت خواهی جز این چه می تواند باشد؟ به عبارت دیگر اگر شاعر آزاده ای چون نیما، ارادت خود را به آن امام همام علنی و عملی نمی ساخت، جای خرده و شگفتی بود.

مولا سروده های نیما بیانگر عکس العمل صریح و عالمانه ی او در برهه ای از زمان که دین و مذهب با شعارهای فریبنده و مدرن مآبانه مورد هدف و هجمه قرار گرفته و تغییر بنیادین الگوها در دستور کار قرار گرفته بود، نیز هست.

نیما در یادداشتی می نویسد «از من می پرسند استالین انسان کبیر است یا حضرت علی (ع) هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی (ع) افتخار می کند. از استالین چند سال گذشته است، احمق ها نمی دانند تاریخ هم مثل انسان جوانی و پیری دارد، بگذار صد سال از استالین بگذرد» (5) و یا «وقتی هزار سال از کسی خوب گفته شد، هرگز آن آدم در یک سال و یک ساعت از بین نمی رود علی (ع) انسان کبیر است بعد از هزار سال باید دید آن که انسان کبیر اسم گرفته است بعد از دویست سال چه خواهد شد» (6) ناگفته پیداست این فرضیه و قضاوت تاریخی به بار ننشست و یکی از کسانی که گاه پوشیده ی این حزب را به باد داد و فروپاشی حتمی الوقوع آن را در اوج اقتدار پیش بینی کرد، نیما یوشیج بود.

و اینک چهار رباعی و یک قطعه از مولا سروده های نیما را مرور می کنیم با این توضیح که نیما در این نمونه ها هم شاعری اندیشه گراست و چندان به دنبال گزینش وچیدمان امروزی واژه ها نیست و گاه از نظر نحو، ساخمان شعرو...آرکائیک ملال آوری را به نمایش می گذارد. به عبارت دیگر نیما یوشیج در بیشتر رباعیات خود ازنرمش و تجارب زبانی امروز بهره ای نمی گیرد و دقیقاً به همین دلیل در مقایسه با دیگر شاعران معاصر، شانس جذب مخاطب کمتری دارد و رباعیاتش هم ناخواند مانده است.

از مهر علی دلم نخواهد بگسست

آن کس که نه با علی (ع) دل خویش بباخت

چیزی نشناخت  گر چه بسی چیز شناخت
در ساخت دلم به هر بدی، لیک دلم
با آن که بد علی به لب داشت، نساخت

با دانش هر کس از رهی کار بساخت
در دایره ی سرگشته چو پرگار بتاخت
رانی اگرم و گر که خواهی بنواخت
نشناخته رفت آن که علی را نشناخت

محمود علی (ع) عابد و معبود علیست
وز جمله ی آفریده مقصود علیست
گفتی که علی که بود؟ فاشت گویم
بودی به میان نبود ور بود علیست

صد بار شکست و بست و درهم پیوست
تا نام علی مرا در آیینه ییست
من بگسلم از تو با جفای تو و لیک
از مهر علی دلم نخواهد بگسست

اگر اثر هر کس را که آینه ی تفکر، اندیشه و جهان بینی او بدانیم این اندیشه های نیما بیانگر عمق اندیشه های مذهبی اوست و خط بطلانی است بر همه ی شایعاتی که تا کنون در مورد نیما مرتکب شده اند. نیما علاوه بر چهار رباعی قطعه ای در مورد حضرت علی(ع) دارد که در ص (579) دیوانش درج شده است. با این مقدمه «مدح مولای متقیان علی (ع) است در روز عید غدیر گفته ام:

گفتی ثنای شاه ولایت نکرده ام
بیرون ز هر ستایش و حدثنا علیست
چونش ثنا کنم که ثنا کرده ی خداست
هر  چند  چون  غلات نگویم ، خدا علیست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک در نگری پادشاه علیست
گر بگذری ز مرتبه ی کبریای حق
بر صدر دور  زودگذر  کبریا  علیست
بسیار حکم ها به خطامان  رود ، ولی
در حق آن که حکم رود بی خطا علیست
گر بی خود و گر بخود، اینم  ثناش بس
در هر مقام بر لبم آوای یا علیست


پانوشت:

1-دکتر علی شریعتی

2-مهدی اخوان ثالث

3 ـ برگزیده آثار نیما به کوشش سیروس طاهباز، انتشارات بزرگ مهرـ چاپ اول 1369 ص 215.

4 ـ همان منبع ص 235.

5ـ همان منبع ص 219 .

6ـ‌ همان منبع ص 260 ـ 259 .


عباس حسن پور(شیون نوری)،شاعر و پژوهشگر

تنظیم:بخش ادبیات تبیان