مراقب خوشبختی شیشهای باش!
بررسی اثرات مخرب مصرف شیشه در میان جوانان
شیشه ارزان نیست، اما این باعث نشده كه مصرف آن كم باشد. بو ندارد و مصرفش كار سختی نیست. كسی بسادگی نمیفهمد. اولش فرد را تبدیل میكند به یك آدم خوش مشرب و پرانرژی كه قدرت جابهجا كردن كوهها را دارد.
افسردگی را میكشد و به او قدرت میدهد ساعتهای طولانی كار كند، اما چه میشود كه در عرض چند ماه، شیشه تمام رگهای روح و حیات آدم را میبرد و خون افسردگی را در تنش جاری میكند؟ دیگر بدون مصرف نمیخواهد حرف بزند، نمیخواهد راه برود، نمیخواهد بخوابد و نمیخواهد زنده بماند. مصرف میكند و هر چه زمان میگذرد، تحملش در برابر مواد بیشتر میشود. بدبین میشود، از كاه كوه میسازد، از كوره در میرود و احساس میكند از طرف ناشناسی كنترل میشود.
«5 تا برادر بودیم. من از همه كوچكتر بودم با فاصله سنی زیاد. 19 ساله كه بودم، یكی از برادرهایم در تهران یك شركت حمل و نقل ماشین راه انداخت. من هم آمدم پیشش تا كار كنم. درآمدم خوب بود، برای خودم ماشین و خانه مستقل گرفتم. تنها زندگی میكردم. میخواستم چند وقت كه گذشت، خودم یك شركت راه بیندازم. با چند تا از رانندهها دوست شدم، اما بیشتر وقتها تنها بودم. خیلی طول كشید كه با فضای تهران اخت شدم. با یكی از رانندهها گاهی حشیش میكشیدیم. میگفت توهم میدهد و من میخواستم ببینم توهم چه طوری است. حشیش كه میكشیدم روحیهام انگار بهتر میشد. شنگول میشدم. برای چند ساعت انرژی داشتم. سیگار و حشیش همیشه توی جیبم بود تا این كه یك بار در خانه یكی از همان رانندهها پیشنهاد كرد یك پك از شیشه بزنم. نه بو داشت نه مزه. شیشهها را ریخته بود توی چراغ ماشین و میكشید. یك پك زدم. این بار اول بود.»
فردی که شیشه مصرف می کند ، اولش علائم خیلی خوبی را تجربه میكند. تجربههای لذت بخش با شدت بیشتری احساس میشوند. قدرت تمركز و اعتماد به نفس بشدت بالا میرود و مصرفكننده خطر را از خود دور میداند. حس میكند هیچ چیز نمیتواند آزارش بدهد. همین موقع است كه به دیگران هم علاقه پیدا میكند. مهربان و صمیمی و خلاقیتش زیاد میشود. اگر تا دیروز نمیتوانست یك خط شعر حفظ كند، شاعر میشود. دست و دلباز میشود. وقتی حس میكند دیگر خوشی از این بیشتر نمیشود، تصمیم میگیرد خوشیاش را زود به زود تمدید كند. بعد هم كه دیگر این همه خوشی برایش كم است. میخواهد همیشه خوش باشد. این است كه مصرفش را زیاد میكند.
پرواز شیشهای
«روی ابرها بودم. خواب نداشتم. با این كه وقتی میرسیدم خانه ساعت از 10 گذشته بود، خیال میكردم اول صبح است. تازه شروع میكردم به تفریح. تفریحم این بود كه زنگ بزنم به رفقا و بكشانمشان خانه. بعد تازه میتوانستیم برای بقیهاش تصمیمی بگیریم. خیلیها من من میكردند و نمیآمدند. میخواستند بروند سركار و بهانه كمخوابی را داشتند، اما من هیچ حس نمیكردم كه آدمیزاد باید 8 ساعت در روز بخوابد. اگر كسی نمیآمد خودم تنهایی مینشستم پای تلویزیون. این كانال و آن كانال. بعد هم كه برنامهها تمام میشد فیلم نگاه میكردم. چشمهایم باز باز بود انگار نه انگار كه سپیده دارد سر میزند. گاهی میشد تا 72 ساعت نخوابم. اندازه فیل میخوردم. دلم خوردنیهای تازه میخواست. از همه طعمها و رنگها خوشم میآمد و دنیا به نظرم رنگینكمان 7 رنگی بود كه همه چیزش سر جایش بود. فكر میكردم چه چیزهای قشنگی هست در این دنیا كه من میخواهم تجربهشان كنم. لذت و خوشی و خنده... چیزهایی كه قبلا كم بود. از بالا كه به شهر نگاه میكردم، حس میكردم میتوانم روی تمام شهر پرواز كنم. خسته نمیشدم از حرف زدن. حالا دیگر میتوانستم به اندازه یك استاد دانشگاه درباره همه موضوعها اظهارنظر كنم. این تازه مال چند ماه اولی بود كه شیشه میكشیدم.»
پرحرفی شیشهای
«یك شب یكی از دوستانم همراه دوست دیگرش آمد كه من او را نمیشناختم. خیلی زود با او صمیمی شدم. خواستم سرش را گرم كنم. یك فیلم گذاشتم توی دستگاه. هر 2 دقیقه یك بار فیلم را نگه میداشتم كه برایشان توضیح بدهم چه اتفاقی دارد میافتد. شروع كردم به حرف زدن درباره شهری كه داستان فیلم در آن اتفاق میافتاد. درباره جاهایی كه هرگز نرفته بودم حرافی كردم. فیلم مزخرفی بود، اما من از همه چیزش خوشم میآمد. بعد دوست دوستم عصبی شد و رفت. دوستم هم بدجور نگاهم كرد و گفت كه زده به سرم، اما من تازه چند روز بود كه از 3 پك در روز رسیده بودم به نیم گرم.
تندتند نفس میكشیدم و قلبم تندتر میزد. مرتب گرمم بود و یكدفعه عرق مینشست روی تمام تنم. همان روزها یك تكه زمین خریدم. خیال میكردم ظرف چند ماه آینده قیمت زمینم چند برابر میشود. چك كشیدم و یك مزدا انداختم زیر پایم. بعد خانهام را عوض كردم. كلی وسیله و لباس خریدم. هفتهای یك بار امیر برایم شیشه میآورد. اولش هر گرم را 60 هزار تومان میداد. بعد گرانش كرد. شد گرمی 75 هزار تومان. هفتهای 300 هزار تومان میدادم به امیر. وضعم خوب بود. در یك شركت حملونقل ماشین كار میكردم.»
بدبینی شدید، كاهش شدید حافظه توهمهای شنوایی و بینایی، جنون آنی و بسیاری اختلالات عصبی دیگر هم از عوارض شیشه است .شاید شنیده باشید كه عدهای این ادعا را مطرح میكنند كه شیشه تنها محرك است و اعتیاد جسمانی ایجاد نمیكند. در واقع، قاچاقچیان مواد با این شعار كه شیشه مرفین ندارد پس اعتیادآور نیست، مصرف آن را تبلیغ میكنند، اما واقعیت این است كه شیشه یك ماده محرك بسیار اعتیادآور است و حتی در بسیاری از مقالات پزشكی، قدرت اعتیاد زایی آن را بیشتر از مواد محركی مانند كوكائین میدانند. كریستال پودری سفیدرنگ، بدون بو و تلخ است كه براحتی در نوشابههای الكلی و غیرالكلی حل میشود، اما نباید این واقعیت را انكار كرد كه اثرات اولیه شیشه به شكلی است كه فرد را بسرعت به خود جذب میكند. در مراحل اول، شیشه تنها یك محرك بسیار قوی است كه باعث رفع خستگی، احساس شادابی و سرخوشی میشود و در مراحل بعدی تبدیل به یك توهمزای بسیار شدید میشود و این توهم چنان شدید است كه حتی خود مصرف كنندگان هم از توصیف آن عاجزند. در ماههای اول مصرف غالب آنها از لذت بردن بسیار زیاد، داشتن سطح بالایی از انرژی، خلاقیت فراوان ذهنی و... میگویند كه تا مدت محدودی برایشان قابل كنترل است. ولی پس از گذشت مدت زمانی از مصرف، تمام این مسائل از كنترل مصرفكننده خارج میشود تا جایی كه نهتنها كنترل این مسائل بلكه كنترل كوچكترین مسائل حیاتی هم از اختیار او خارج میشوند و فرد مصرفكننده احساس میكند دیگر بدون مصرف شیشه قادر به انجام هیچ فعالیتی نیست یا انجام هیچ فعالیتی بدون مصرف شیشه برای او لذت بخش نیست. حالاتی مثل هیجانزدگی، بیتابی، تكلم صحیح و تند، كاهش خواب و اشتها و افزایش فعالیتهای فیزیكی همچنان وجود دارد اما همه اینها مقدمه ورود به مراحل بعدی است.
لاغری شیشهای
«بیخوابیهایم تمام شد. دیگر آنقدرها انرژی نداشتم، اما حسهای عجیبی پیدا كرده بودم. فكر میكردم بوی رنگها را حس میكنم یا میتوانم با سرعت 170 كیلومتر در خیابانها رانندگی كنم. دیگر سر كار نمیرفتم. منتظر بودم تا پول زمینم برسد. هر روز برای خرج كردن پولها نقشه میكشیدم. خیال میكردم همه برایم نقشه میكشند و هر روز به یكی از دوستانم زنگ میزدم تا بگویم كه نقشههایش را میدانم و دستش برایم رو شده. حوصلهام از توی خانه ماندن سر میرفت، اما دلم آنقدر تنگ بود كه روزی چندبار میزدم زیر گریه. مصرفم رسیده بود به روزی یك گرم.»
اینجا جایی است كه زنها و جوانان پایشان میلرزد و به بهانه زیبایی و داشتن انرژی بیشتر فریب میخورند. با وجود این كه فریب خوردن با چنین شعارهایی بعید به نظر میرسد، اما كارشناسیها نشان دادهاند مصرف شیشه برای لاغری در میان زنان با توجه به تبلیغات فروشندگان مواد، باعث افزایش استفاده از این ماده در میان آنان شده است. این در حالی است كه مواد مخدری مانند شیشه باعث تضعیف بافت عضلانی، اختلال در سیستم عصبی و مغزی و از بین رفتن قدرت تمیز و تشخیص افراد میشود و در نهایت جز وابستگی و تخریب سیستم دفاعی بدن چیزی به همراه ندارد. كمكم همه چیز عوض میشود. به علت ترشح زیاد نوروترنسمیترها یعنی همان مواد بین سلولها، بعداز مدتی انتهای اعصاب مغز تحلیل میرود و مغز دیگر نمیتواند روند طبیعی خود را داشته باشد. علائم بد مصرف شیشه آشكار میشوند و بیمار با این كه علائم خوبی را تجربه نمیكند، به خاطر ترس از عوارض ترك شیشه، مصرفش را ادامه میدهد. دیگر از حالتهای قبلی خبری نیست. افت حافظه، پرخاشگری و تهاجم، رفتارهای جنونآمیز و آسیبهای قلبی و مغزی شروع میشود. ضربان قلب نامنظم میشود. كسی كه شیشه میكشد، بشدت تحریكپذیر و پرخاشگر میشود و ممكن است دست به هر خشونتی بزند. اضطراب، گیجی، لرزش اندامها و تشنج از عوارض دیگر مصرف شیشه است. بدبینی شدید، كاهش شدید حافظه، توهمهای شنوایی و بینایی، جنون آنی و بسیاری اختلالات عصبی دیگر هم از عوارض شیشه است. آخر قضیه هم معلوم است؛ ایست قلبی و مرگ!
منبع : جام جم آنلاین
تنظیم برای تبیان :داوودی
مقالات مرتبط :