تبیان، دستیار زندگی
در سوره ی مبارکه ی اِنّا فَتَحنا می فرماید: محمَّدٌ رسولُ اللهِ وَالَّذین مََعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم. در اینجا چهره ی یک جامعه ی اسلامی ترسیم شده است....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهره ی یک جامعه ی اسلامی

عبادت ودعا(18)

باز علی را می بینیم که از هر نظر اجتماعی ترین فرد است، آگاه ترین فرد به اوضاع و احوال مستمندها، بیچاره ها، مساکین و شاکیهاست. در حالی که خلیفه بود، روزها دِرّه ی خودش یعنی شلاّقش را روی دوشش می انداخت و شخصاً در میان مردم گردش می کرد و به کارهای آنها رسیدگی می نمود. به تجّار که می رسید فریاد می کرد: اَلفِقهُ ثُمَّ المتجَرُ اول بروید مسائل تجارت را یاد بگیرید، احکام شرعی اش را یاد بگیرید، بعد بیایید تجارت کنید؛ معامله ی حرام نکنید، معامله ی ربوی نکنید. اگر کسی می خواست دیر به دنبال کسبش برود، علی می گفت زود پاشو برو: اُغدوا اِلی عِزِّکُم. این مرد عابد اینچنین بود. اول بار من این حدیث را از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شنیدم. یک وقت مرد فقیری، متکدی ای آمده بود به ایشان چسیبده بود و چیزی می خواست. ایشان به قیافه اش نگاه کرد، دید مردی است که می تواند کار و کاسبی بکند، گدایی برایش حرفه شده است. نصیحتش کرد. از جمله همین جمله ی علی علیه السلام را فرمود، گفت امیرالمؤمنین به مرد فریاد می کرد: اُغدوا اِلی عِزِّکُم صبح زود به دنبال عزت و شرف خودتان بروید، یعنی بروید دنبال کار و کسب  و روزی تان. انسان وقتی که از خود درآمد داشته باشد و زندگی اش را خود اداره کند، عزیز است. کار و کسب، عزت و شرافت است.

در سوره ی مبارکه ی اِنّا فَتَحنا می فرماید:

محمَّدٌ رسولُ اللهِ وَالَّذین مََعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم

در اینجا چهره ی یک جامعه ی اسلامی ترسیم شده است

این را می گویند نمونه ی یک مسلمان واقعی. در عبادت اول عابد است. در مسند قضا که می نشیند، یک قاضی عادل است که یک سر مو از عدالت منحرف نمی شود. میدان جنگ می رود، یک سرباز و یک فرمانده شجاع است؛ یک فرمانده درجه ی اول که خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیده ام و در جنگ تجربه دارم. روی کرسی خطابه می نشیند، اول خطیب است. روی کرسی تدریس می نشیند، اول معلم و مدرس است، و در هر فضیلتی همین طور است. این، نمونه ی کامل اسلام است.

کعبه

اسلام هرگز نُؤمنُ بِبَعضٍ و نَکفُرُ بِبَعضٍ را نمی پذیرد که بگوییم این گوشه ی اسلام را قبول داریم ولی آن گوشه اش را قبول نداریم. انحرافات در دنیای اسلام از همین جا پیدا شده و می شود که ما یک گوشه را بگیریم و بچسبیم ولی گوشه های دیگر را رها کنیم. به این ترتیب قهراً همه را خراب و فاسد می کنیم. همین طوری که روش بسیاری از زاهد مسلکان ما در گذشته غلط بود، روش کسانی که تمام اسلام در کتاب مفتاح مثلاً جستجو می کردند، در بیاض  و دعا جستجو می کردند غلط بود، روش کسانی هم که بکلی از دعا و عبادت و نافله و فریضه استعفا داده و فقط می خواهند در مسائل اجتماعی اسلامی بیندیشند غلط است.

چهره ی یک جامعه ی اسلامی

در سوره ی مبارکه ی اِنّا فَتَحنا می فرماید:محمَّدٌ رسولُ اللهِ وَالَّذین مََعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم. در اینجا چهره ی یک جامعه ی اسلامی ترسیم شده است و مسئله اولی که ذکر می کند، معیّت با پیغمبر و ایمان به پیغمبر است. مرحله دوم اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار در مقابل بیگانگان محکم، قوی ونیرومند بودن است. پس این خشک مقدس هایی که فقط پلاس مساجد هستند و هزار تایشان را یک سرباز جلو می اندازد و صدایشان در نمی آید، مسلمان نیستند. یکی از خاصیتهای مسلمان و اولین خاصیتی که قرآن کریم ذکر کرده است، شدت، قوّت و استحکام در مقابل دشمن است. اسلام، مسلمان سست را نمی پذیرد: و لا تَهِنوا و لا تَحزَنوا و اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مؤمنینَ. سستی در دین اسلام نیست. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید: هیچ دینی به اندازه ی اسلام پیروان خود را به قوّت و نیرومندی دعوت نکرده است.

ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید: هیچ دینی به اندازه ی اسلام پیروان خود را به قوّت و نیرومندی دعوت نکرده است

گردن را کج کردن، از گوشه ی لب آب ریختن، یقه باز بودن، یقه چرک بودن، خود را به ننه من غریبم زدن، پا را به زمین کشیدن، عبا را به سر کشیدن، اینها ضد اسلام است. ناله کردن، آه کشیدن ضد اسلام است. امّا بِنِعمَةِ رَبّکَ فَحَدِّث. خدا به تو سلامت داده، قوّت داده، قدرت و نیرو داده. تو که می توانی کمرت را راست بگیری، چرا بیخود کج می کنی؟ تو که می توانی گردنت را راست نگه داری، چرا بیخود کج می کنی؟ چرا بیخود آه می کشی؟ آخر آه کشیدن یعنی یک دردی دارم؛ خدا که به تو دردی نداده، چرا آه می کشی؟ این کفران نعمت خداست. آیا علی همین طور راه می رفت که من و تو راه می رویم؟ آیا علی این جور عبا را بر سر می کشید و این طرف و آن طرف می رفت؟! اینها از اسلام نیستند. اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار در مقابل بیگانه، شدید، محکم مثل سدّ اسکندر، آهنین.

در میان خودشان، با مسلمانها چطور؟ رُحَماءُ بَینَهُم مهربان، دوست و صمیمی. باز وقتی می رویم سراغ مقدسهای خودمان، چیزی که در وجود اینها نمی بینیم صمیمیت و مهربانی نسبت به دیگران است؛ همیشه اخم کرده و عبوسند، با احدی نمی جوشند، با احدی نمی خندند، به احدی تبسم نمی کنند، بر سر همه ی مردم دنیا منت دارند. اینها مسلمان نیستند، خودشان را به اسلام بسته اند. این هم خصوصیت دوم.

منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری

رضاسلطانی

گروه دین و اندیشه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.