تبیان، دستیار زندگی
دومین درجه ربوبیت چه نام دارد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عبادت ودعا (5)

دومین درجه: مالک خاطرات نفس بودن

تازه من تا این درجه گفتم. یک درجه برویم بالاتر، مالک خاطرات نفس خودمان، خاطرات ضمیر خودمان [باشیم.] این مسئله را کاملاً توجه بفرمایید. همانهایی از ما که مالک چشم خودمان هستیم، مالک زبان خودمان هستیم، اراده مان قوی است، مالک دست خودمان هستیم مالک پای خودمان هستیم، مالک شهوت خودمان هستیم، مالک عصبانیت خودمان هستیم، مالک یک موضوعی نیستیم؛ هیچ کدام از همین افرادی که اینجا نشسته ایم (شاید در اینجا اولیاءالله باشند، من نمی دانم) مالک خاطرات ذهنی و خاطرات نفسانی خودمان نیستیم. یعنی چه؟ یعنی این تداعی معانی ای که در ذهن ما رخ می دهد بدون اینکه اختیارش دست ما باشد. از این شاخ می رود به آن شاخ، از آن شاخ می رود به آن شاخ،... قوه ی خیال ما حکم یک گنجشک را دارد. گنجشک را بالای درخت دیده اید، می رود روی این شاخه، فوراً می رود روی شاخه ی دیگر و باز می پرد روی شاخه ی دیگر. قوه ی خیال ما دائماً از این شاخه به آن شاخه می پرد. به ما می گویند خواهش می کنم ده دقیقه تمرکز ذهن برای خودت ایجاد کن که فقط درباره ی یک موضوع بیندیشی. اگر توانستیم؟! به ما و شما می گویند نماز که می خوانی تمرکز ذهن و حضور قلب داشته باش.

امام خمینی

لا صلوةَ اِلاّ بِحُضُور القلب نماز بدون حضور قلب قبول نیست؛ صحیح است، یعنی به تو نمی گویند چرا نماز نخواندی، اما قبول نیست یعنی تو را به جایی نمی برد، خاصیتی برای تو ندارد. تا گفتیم الله اکبر، اگر فرض کنید مغازه دار هستیم مثل این است که قفل درِ مغازه مان را باز کردیم، حمد و سوره را می خوانیم اما دلمان در مغازه است، دلمان در اداره است، دلمان در فلان مِلکمان است، دلمان دنبال فلان شهوت است، یک وقت متوجه می شویم که گفتیم السلام علیکم و رحمةالله و برکاته. از بس هم زیاد نماز خوانده ایم قهراً عادت شده است، اشتباه نمی کنیم، به طور خودکار از الله اکبر تا السلام علیکم می رویم و تمام می کنیم بدون اینکه هیچ بفهمیم؛ وحال آنکه در نماز باید حضور قلب و تمرکز ذهن باشد. نگویید نشدنی است. خیر، شدنی است، خیلی هم شدنی است، با عبودیت (اَلعُبودِیَّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُها الرُّبوبِیَّةٌ).

مالک خاطرات ذهنی و خاطرات نفسانی خودمان نیستیم. یعنی چه؟

یعنی این تداعی معانی ای که در ذهن ما رخ می دهد بدون اینکه اختیارش دست ما باشد. از این شاخ می رود به آن شاخ، از آن شاخ می رود به آن شاخ،...

اگر شما کوشش کنید در راه عبودیت قدم بردارید واقعاً می توانید نمازی بخوانید که اگر پنج دقیقه طول می کشد در تمام این پنج دقیقه فقط متوجه خدا باشید، ده دقیقه نماز می خوانید متوجه خدا باشید، اصلاً ذهنتان از غیرخدا به هیچ چیزی منصرف نشود؛ نیم ساعت، یک ساعت [به همین حال باشید،] بعد مثل بعضی از اولیاءالله باشید که از اول شب تا صبح یکسره عبادت کنید  ذهنتان به هیچ چیزی غیر از خدا التفات پیدا نکند، آنچنان غرق بشوید که حتی اگر بیایند بیخ گوش شما داد و فریاد هم بکنند شما نشنوید و نفهمید و متوجه نشوید، اینقدر ذهن شما متمرکز بشود.

حضور قلب امام سجاد در حال نماز

امام سجاد مشغول عبادت بود. یکی از بچه های امام از پشت بام افتاد دستش شکست. زنها ریختند داد و فریاد کردند که دست بچه شکست، برویم شکسته بند بیاوریم. رفتند شکسته بند آوردند، دست بچه را بستند. بچه گریه کرد، زنها ناله کردند، افراد دیگر داد و قال کردند، تمام شد. قضیه گذشت. امام بعد از آنکه از عبادت فارغ شد آمد در حیاط، چشمش افتاد به بچه اش، دید دست او را بسته اند. فرمود: چطور شده است؟ گفتند: بچه از بام افتاد، دستش شکست، شکسته بند آوردیم، دست او را بستیم در وقتی که شما مشغول نماز و عبادت بودید. امام قسم خورد که اصلاً من متوجه نشدم.

ممکن است شما بگویید او امام زین العابدین است، همه ی مردم که امام زین العابدین نمی شوند. بنده خودم در عمر خودم افرادی را دیده ام – البته نمی گویم در این حد و درجه – که برای من محسوس بود که از اولی که شروع به نماز می کنند تا آخر نماز چنان غرق در ذکر خدا و یاد خدا می شوند و چنان غرق در نماز می شوند که واقعاً متوجه اطراف خودشان نیستند؛ و من دیده ام چنین کسانی را. اَلعُبودِیَّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُها الرُّبوبیَّةُ نتیجه ی عبودیت و بندگی و اولین اثرش این تسلط است.

منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.