تبیان، دستیار زندگی
در سریال «پنجمین خورشید» كه قرار است در ماه مبارك رمضان روی آنتن شبكه ‌3 برود، بار دیگر زمان در چرخشی متفاوت از نظم منطقی خود قرار می‌گیرد تا علیرضا افخمی ‌از این بستر برای روایت داستان خویش بهره بگیرد. پیش از زمان پخش این سریال، وقت را غنیمت شمردیم تا به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پشت صحنه سریال پنجمین خورشید

حمید گودرزی

مثل ماجرای عجیب بنجامین باتن

پشت صحنه سریال ماه رمضان امسال؛

یكی از كاركردهای مهم هنر هفتم و صنعت سینما كه توانسته است به یكی از رویاهای انسان و تخیلات او جامه عمل بپوشاند، بازی با زمان و در اختیار قرار گرفتن آن است كه فراتر از محدودیت‌های عالم واقع می‌تواند آن را در هم بشكند و در غالب ساختارهای متفاوتی قرار دهد.

در سالی كه گذشت علاوه بر فیلم «مورد عجیب بنجامین باتن» كه زمان را در فرآیندی معكوس به تصویر كشید، شاهد سریالی به نام «مسافر زمان» بودیم كه با گذر از زمان حال به درون تاریخ، شكل دیگری از بازی با زمان را تجربه كرد. اینك در سریال «پنجمین خورشید» كه قرار است در ماه مبارك رمضان روی آنتن شبكه ‌3 برود، بار دیگر زمان در چرخشی متفاوت از نظم منطقی خود قرار می‌گیرد تا علیرضا افخمی ‌از این بستر برای روایت داستان خویش بهره بگیرد. پیش از زمان پخش این سریال، وقت را غنیمت شمردیم تا به پشت صحنه این سریال سری بزنیم تا از نزدیك با چند و چون این سریال آشنا شویم. سریال‌های ماه رمضان یكی از پر مخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیونی هستند كه از جذابیت ویژه‌ای برای مخاطب تلویزیون برخوردارند و در سال‌های اخیر در كنار سفره افطار مهمان خانه‌های شهروندان ایرانی هستند. پس ما نیز به شكلی دیگر زمان را در اختیار مخاطبان روزنامه قرار می‌دهیم تا علاقه‌مندان مجموعه‌های تلویزیونی پیش از پخش سریال با آن آشنا شوند.

یكی از ویژگی‌های این سریال برای من این است كه علیرضا ما را از آن چهره شناخته شده دور كرد و گریم جدیدی از سیمای من ارائه داد كه امیدوارم مقبول طبع مخاطبان قرار بگیرد. بعد از 35 سال من با چهره جدید جلوی دوربین رفتم. در ضمن برای اولین بار است كه در یك سریال مناسبتی حضور پیدا می‌كنم.

برای تهیه گزارش باید به منطقه كن در غرب تهران بروم؛ جایی كه قرار است قسمت‌های دوازدهم این سریال تصویربرداری شود. كوچه پس كوچه‌های باریك و قدیمی ‌محله كن را كه هنوز همان بافت سنتی‌اش را حفظ كرده است، طی می‌كنم تا با خانه‌ای قدیمی‌ با حیاط و حوضچه كوچكی مواجه می‌شوم كه دیگر در نسبت با ساختار مدرن شهر تهران به نوستالژی زمان كودكی‌ام شبیه است. اتفاقا انتخاب این محل بی‌دلیل نبوده است و با توجه به بخشی از زمان قصه كه در سال‌های 64 - 63 می‌گذرد تناسب منطقی دارد. جالب است در دیوارهای اطراف خانه‌ای كه عوامل سریال در آن مستقر هستند شعارهایی از زمان جنگ مثل مرگ بر صدام و جنگ جنگ تا پیروزی نوشته شده است كه آدمی ‌را برای چند لحظه به 20‌سال پیش و حال و هوای آن زمان می‌برد و اتفاقا قصد كارگردان نیز همین است تا مخاطبان را به بیست و اندی سال پیش ببرد و ضمن طرح قصه خود، خاطرات آن دوران را زنده كند. پس از زبان كارگردان و مدیر تولید می‌شنوم كه این شعارها به خاطر این سریال بر دیوارها نوشته شده و در واقع بخشی از فضا سازی لوكیشن مجموعه است. وقتی كه به محل فیلمبرداری می‌رسم حمید گودرزی و شهرام قائدی در حال بازی یكی از سكانس‌های این سریال هستند كه در كوچه منتهی به منزل محسن (حمید گودرزی) شخصیت اصلی داستان رخ می‌دهد. موقعیت این سكانس را با خواندن متن این قسمت در ذهن خود ترسیم كنید تا زمان تماشای این سریال آن را به خاطر بیاورید.

محله محسن ‌- خارجی -‌ روز

حمید گودرزی

محسن و همایون از خم كوچه ای می‌پیچند و به طرف خانه می‌آیند.

محسن: همایون فكر كنم این بچه منوچهر رو تو سال 88 دیدم.

همایون: نه بابا

محسن: آره اینم مثل باباش شده یه خلافكار درست و حسابی. بهش می‌گفتن فرزین گوش بر!

همایون: می‌گم این دفعه كه رفتی ببین اونجا كدوم كار و كاسبی پردرآمدتره وقتی برگشتی بریم تو همون كار! راستی ببینم مگه نمی‌گی من تو اون سال خیلی مایه دار شده بودم.

محسن: (با تاكید) از راه خلاف!

همایون: خب حالا از هر راهی. اگر پولدار بودم چرا ننمو و داداشم تو همین خونه مونده بودن ! واسه چی یه خونه زندگی بهتر واسه شون درست نكرده بودم؟

محسن: واسه این‌كه مادرت فهمیده بود خلافكار شدی، دیگه ازت پول نمی‌گرفت! به قول داداشیت یه ریزم داشت نفرینت می‌كرد!

همایون: (ناراحت) این آینده‌ای كه دیدی یه جاش می‌لنگه محسن! همه پولای عالم واسه من به یه ذره دلخوری ننم نمی‌ارزه!

محسن: الان آره ولی وقتی بیفتی تو خلاف و خلافكاری همه چی از یادت میره حتی دلخوری مادرت.

حالا دم خانه رسیده‌اند.

سریال سازی با ایده دختر كارگردان

همین سكانس نشان می‌دهد با سریالی متفاوت از علیرضا افخمی ‌روبه‌رو هستیم كه خودش هیچ شباهتی بین این سریال و كارهای قبلی‌اش نمی‌بیند. برای آنها كه سریال‌های تلویزیونی را دنبال می‌كنند علیرضا افخمی‌ نامی ‌آشناست، بویژه مخاطبان سریال‌های مناسبتی. نام او در تیتراژ بسیاری از سریال‌های مذهبی و ماورایی به عنوان ناظر كیفی و نویسنده فیلمنامه دیده‌اند. افخمی ‌علاوه بر ناظر كیفی بسیاری از سریال‌هایی كه از شبكه یك و سوم پخش شده است. نویسنده سریال‌هایی مثل وفا ، روز حسرت و اغماء نیز بوده است كه همه آنها جزو سریال‌های مناسبتی به حساب می‌آیند. ضمن این‌كه هنوز هم در میان انواع سریال‌هایی ماورائی كه در ماه رمضان روی آنتن رفته است سریال «او یك فرشته بود» به كارگردانی وی جایگاه ویژه خود را دارد و در حافظه تاریخی مخاطبان ثبت شده است. علاوه بر این، او سریال طنز زیرزمین را هم برای شبكه سوم سیما ساخته بود كه چند سال پیش در ماه رمضان از تلویزیون پخش شده است. افخمی ‌درباره سریال جدید خود می‌گوید: این سریال در حال و هوای كارهای قبلی من نیست. من یك فیلم «تب سرد» ساختم كه یك كار پلیسی اجتماعی بود و پس از آن او یك فرشته بود كه كاری ماورائی بود. این كار حداقل ماورائی از جنس او یك فرشته بود، روز حسرت و اغماء نیست و تفاوت مضمونی و ژانری با آن دارد، هر چند در آن ممكن است از لحاظ فرمی‌ بخش‌هایی غیررئال و افسانه‌ای در آن وجود داشته باشد. در واقع تنها بخش غیر رئال داستان به سفر زمانی آن بر می‌گردد و مابقی قصه یعنی آنچه در سال 88 می‌گذرد یا آنچه در سال 64 می‌گذرد، همه رئالیستی است.

یكی از كاركردهای مهم هنر هفتم و صنعت سینما كه توانسته است به یكی از رویاهای انسان و تخیلات او جامه عمل بپوشاند، بازی با زمان و در اختیار قرار گرفتن آن است كه فراتر از محدودیت‌های عالم واقع می‌تواند آن را در هم بشكند و در غالب ساختارهای متفاوتی قرار دهد.

شاید طرح ابتدای این ایده برای مخاطبان جالب باشد. ایده‌ای كه ابتدا در ذهن دختر كارگردان جرقه می‌زند تا توسط پدر به تصویر كشیده شود. افخمی‌درباره ایده اولیه این سریال می‌گوید: «ایده اولیه و یك خطی آن را دخترم، افسانه به من داد و یك شب در خانه برای من تعریف كرد كه از آن خوشم آمد و گفتم آن را بنویسد كه افسانه آن را در 10 صفحه نوشت و پس از آن افسانه درگیر كارهای دیگری شد و نتوانست آن را ادامه دهد كه من با همكاری آقای ابوالحسنی آن را تكمیل كردیم.»

سفر در زمان

پنجمین خورشید، داستان 2 دوست به نام‌های محسن و همایون است كه سال 65 و در وضعیت بد اقتصادی زندگی می‌كنند. آنها در حادثه‌ای، عتیقه‌ای خاص پیدا می‌كنند كه قابلیت سفر در زمان را دارد و مهدی همراه عتیقه 23 سال در زمان سفر می‌كند و در سال 1388 در تهران امروز خود را می‌یابد. مهدی كه با پدیده‌هایی جدید و دور از ذهن مواجه می‌شود، دلبسته دختری به نام هما می‌شود و اتفاقات دیگری برای او می‌افتد كه مجبور به بازگشت به سال 64 می‌شود؛ اما جزییات این داستانی كه كلیت آن را تعریف كردیم، به شكل روزانه نوشته می‌شود و لحظاتی كه من مشغول مصاحبه با دیگر عوامل این مجموعه بودم، دیدم افخمی‌ در گوشه‌ای روی صندلی نشسته و مشغول نوشتن سیناپس درباره سكانس بعدی است. او از این شكل فیلمنامه نویسی راضی است و می‌گوید: «به روز نوشتن فیلمنامه اگرچه مشكلات خاص خود را دارد، اما از این امتیاز برخوردار است كه بازخورد مخاطب را هم می‌بینیم و خیلی از مواقع می‌توانیم خود را هماهنگ كنیم با برخورد او. مثلا در عین پخش متوجه می‌شویم مخاطب از فلان كاراكتر خیلی خوشش آمده طبعا من این امكان رادارم كه كاراكتر مورد علاقه تماشاچی را برجسته‌تر كنم یا یك خط داستانی مورد علاقه مخاطب را پر رنگ‌تر كنم.»

مریم کاویانی

با توجه به این‌كه 2 زمان كاملا متفاوت تاریخ معاصر در این سریال مورد توجه قرار می‌گیرد این پرسش پیش می‌آید كه كارگردان ممكن است از این تمهید برای قیاس 2 دوره تاریخی به لحاظ سیاسی هم پرداخته باشد، اما افخمی ‌می‌گوید: «تحولات سیاسی در بین این سال‌ها چندان در قصه مورد توجه قرار نگرفته است، اما به دلیل علاقه‌ای كه به بچه‌های جبهه و جنگ دارم و در واقع دینی كه نسبت به ایثارگری‌های آنان احساس می‌كنم در كار به این مساله اشاره می‌كنم و حتی یكی از كاراكترهای اصلی من یك رزمنده بسیجی است، اما وارد فضای سیاسی و مقایسه 2 دوره سیاسی نشدیم، به این دلیل كه قرار نیست چنین كاری یك كار سیاسی باشد و بیش از این‌كه كاری سیاسی و حتی اجتماعی باشد یك مضمون اخلاقی دارد.»

پنجمین خورشید، داستان 2 دوست به نام‌های محسن و همایون است كه سال 65 و در وضعیت بد اقتصادی زندگی می‌كنند. آنها در حادثه‌ای، عتیقه‌ای خاص پیدا می‌كنند كه قابلیت سفر در زمان را دارد

وقتی افخمی‌درباره مضمون اخلاقی اثر می‌گوید از او می‌پرسم آیا نگران این مساله نبوده است كه پاسخ می‌دهد: «پیام‌های اخلاقی باید آنچنان در تار و پود قصه گنجانده شود كه مخاطب احساس نكند این پیام‌ها به شكل شعاری و خارج از متن داستان به او تحمیل می‌شود. اگر كاراكتری كه ترسیم كردید در پیچ و خم داستان بتواند مخاطب را جذب خود كند و باعث همدلی تماشاگر با خود شود هر گونه پیام یا تحول اخلاقی كه آن كاراكتر در طول داستان تجربه كند برای مخاطب نیز قابل پذیرش خواهد بود.»

مشكلات زمان سازی

افخمی‌ بیش از آن‌كه نگران پیام اخلاقی اثر و چگونگی ارائه آن باشد نگران تصویرسازی درست از تفاوت زمانی در داستان است و می‌گوید: «یكی از استرس‌های عمده من در این كار مربوط به جلوه‌های ویژه است كه عموما سال‌های 64 را نشان می‌دهد. این مساله بخصوص وقتی كه داریم در خیابان‌ها كار می‌كنیم بیشتر می‌شود. بخش عمده‌ای از این كار به عهده گروه افكت است كه قرار است آقای فخاری این كار را انجام دهد. به هر حال المان‌هایی از سال جدید در این منطقه وجود دارد، مثل علمك‌های گاز كه به هر حال باید برای آنها چاره‌ای اندیشید یا مثلا در همین كوچه‌ها پراید پیدا می‌شود كه با سال 64 همخوانی ندارد و ما باید بشدت مراقب باشیم كه نشانه‌هایی از زندگی جدید كه 20 سال پیش وجود نداشت در قاب دوربین به نمایش درنیاید.»

2‌ زمان با یك دوربین

اگرچه در پنجمین خورشید 2 زمان متفاوت به عنوان بستر تاریخی داستان وجود دارد، اما هر دو زمان در قاب یك دوربین قرار می‌گیرد. حسنعلی اسدی با توجه به عنصر زمان در این سریال می‌گوید: باتوجه به صحبت‌های اولیه كه با آقای افخمی‌ داشتم نوع كار دستم آمد، ولی دوست ندارم تصویربرداری این سریال با توجه به تم آن دارای ویژگی‌های متفاوتی از یك كار معمولی باشد. فقط در سال‌های 64 كه به گذشته مربوط می‌شود خواستیم از رنگ قهوه‌ای استفاده كنیم كه در نهایت به این نتیجه رسیدیم كه این اتفاق نیفتد و رئال بودن فضای كار حفظ شود، در ضمن این شیوه‌ها دیگر كلیشه شده و تكراری به نظر می‌رسد.

اسدی می‌گوید: خوشبختانه ما به دلیل این‌كه از كار عقب نیستیم با همین تك دوربین نیز كارمان پیش می‌رود. گاهی اوقات پیش می‌آید كه به دلیل عقب بودن كار از یونیت دوم استفاده می‌شود، اما در این سریال با مشكل زمانی مواجه نشدیم و با همین یك دوربین به كار خود ادامه می‌دهیم.

مشكلات تولید

سریال‌های مناسبتی با توجه به فشردگی زمان و عجله‌ای كه در ساخت آن وجود دارد بیش از همه كار عوامل تولید را سخت می‌كند. عزیز علیزاده، مدیر تولید این سریال در همین ارتباط می‌گوید: به دلیل ضرب‌الاجلی بودن سریال ، تولید این مجموعه با سختی‌‌های خاص خودش روبه‌روست، چون لوكیشن و آكسسوار ما و حتی بازیگر ما مشخص نیست. سیناپس كامل نداریم. گروه تولید مجبور است همزمان همه این كارها را برایتصویر‌برداری آماده كنند.

علیزاده درباره شروع این مجموعه گفت: پیش تولید این سریال به طور جدی از دوم بهمن ماه سال 87 آغاز شد و سعی كردیم به‌طور فشرده پیش تولید را انجام دهیم. حدود 6 قسمت فیلمنامه داشتیم كه قرار بود تا كلید خوردن پروژه به آن اضافه شود كه متاسفانه بر اساس بازبینی‌هایی كه انجام شد این اتفاق نیفتاد و پنجمین خورشید با 6 قسمت در 31 اردیبهشت‌ امسال كلید خورد و در روند تولید، فیلمنامه همزمان نوشته می‌شد و همین‌طور ادامه دارد و در حال حاضر حدود 50 درصد كار تصویر برداری شده است و همزمان فیلمنامه نوشته می‌شود، ضمن این‌كه تدوین و صداگذاری هم صورت می‌گیرد و موسیقی متن آن نیز به وسیله آقای پیروز ارجمند در حال ساخته شدن است. سرعت كار زیاد است، اما آقای افخمی‌ چون خودشان ناظر كیفی بودند حساسیت زیادی بر كیفیت اثر دارد و سعی می‌كند آنچه در ذهنش وجود دارد را در مرحله اجرا عینا پیاده كند. ما 3 لوكیشن ثابت داریم كه خانه هما (شبنم قلی‌خانی) در باغی در پونك است كه متعلق به سازمان بهشت زهراست كه 4 ماه آنجا را اجاره كردیم، یكی هم همین خانه در كن كه منزل محسن با بازی حمید گودرزی است كه اینجا را هم 4 ماه اجاره كردیم و یك گاراژی هم در اختیار ماست كه چند قسمت را در آنجا تصویربرداری می‌كنیم. برخی لوكیشن‌ها نیز زخمی ‌شده كه نمی‌دونیم بعدها اگر نوشته شود می‌توانیم از آنجا استفاده كنیم یا نه، چون قرارداد ثابت نداریم. این 3 لوكیشن ثابت نزدیك به 40 درصد حجم كار را شامل می‌شود. به طور كلی با توجه به تعدد شخصیت‌ها در فیلمنامه به لوكیشن‌های زیادی نیاز داشتیم مثلا شخصیتی به نام مریم داریم كه در چند خانه وی را می‌بینیم.

شاید هیچ‌كس به انداره مدیر تولید در جریان چند و چون كار نباشد و اطلاعات درباره فرآیند كار نداشته باشد. علیزاده ادامه می‌دهد: این سریال 26 قسمت است كه تا كنون نزدیك به 10 قسمت آن تصویربرداری شده است. در برخی سكانس‌ها مجبور به بازسازی لوكیشن بودیم، مثل خانه هما یا مغازه میوه فروشی كه در داستان وجود دارد و برای ساخت آن مجبور بودیم از شهرداری مجوز بگیریم كه خودش یك روند طولانی را طی كردیم مثلا شهرداری منطقه 5 موافقت نمی‌كرد كه با مذاكرات و تلاش‌های زیادی كه انجام دادیم موفق شدیم مجوز ساخت آن را بگیریم. درضمن ما به دلیل پرداختن به گذشته این‌كه بخشی از داستان در سال 64 می‌گذرد مجبور بودیم فضای آن زمان را باز‌سازی كنیم، مثلا خودرو‌های آن زمان را باید پیدا می‌كردیم و اصلا علت این‌كه منطقه كن را انتخاب كردیم به دلیل بافت قدیمی‌اش بود و تردد ماشین در آن كمتر است. برخی صحنه‌ها نیز به وسیله تكنیك‌های كامپیوتری انجام شده است. تصویربرداری تا پایان ماه رمضان ادامه پیدا می‌كند و حتی مثل سال‌های گذشته ممكن است تا عید فطر نیز به طول بینجامد.

محسن، همایون و انوشه

روزی كه برای تهیه گزارش رفته بودم 3 تن از بازیگران اصلی این مجموعه حضور داشتند كه بار اصلی نقش آفرینی در این مجموعه را به عهده دارند: حمید گودرزی، شهرام قائدی و انوشیروان ارجمند. حمید گودرزی كه در واقع نقش اول سریال پنجمین خورشید را به عهده دارد ،می‌گوید: من نقش محسن كه شخصیت اصلی این سریال است را بازی می‌كنم. جوانی است كه با خواهر و مادرش زندگی می‌كند و وضع مالی ضعیفی دارند. او شاگرد یك مكانیكی است و به دلیل همین فقر دچار مسائلی می‌شود كه داستان را شكل می‌دهد.

شاید برایتان جالب باشد كه بدانید گودرزی با بازی در این سریال دومین حضورش را هم در سریال‌های مناسبتی و هم به طور كلی در تلویزیون بعد از سریال كمكم كن تجربه می‌كند. او درباره تفاوت بازی در سینما و تلویزیون می‌گوید: در سینما باید ریزتر و جزیی‌‌تر از تلویزیون بازی كنی، اما حداقل برای من بازی در تلویزیون یا سینما فرقی نمی‌كند.

شهرام قائدی كه بیشتر او را در نقش طنز دیده‌‌ایم، می‌گوید: من نقش همایون را در این سریال بازی می‌كنم كه به قول بچه‌های پایین شهر رفیق شیش محسن است. تقریبا همه جا با هم هستند و در مورد مسائل مختلف زندگی با هم تصمیم می‌گیرند و مثل بسیاری از جوانانی كه در موقعیت ضعیف مالی قرار دارند آرزوی پولدار شدن دارند. این نقش تقریبا یك نقش جدی است و با نقش‌های دیگری كه تا حالا بازی كرده‌ام جنبه كمیكش خیلی كمتر است.

قائدی اما بر خلاف گودرزی اولین حضور خود را در سریال‌های مناسبتی تجربه می‌كند و می‌گوید:من سریال مناسبتی برای ماه رمضان تا حالا كار نكرده بودم و این اولین تجربه من هم در این زمینه و هم در همكاری با آقای افخمی‌ است؛ البته چند بار پیش آمده كه تا پای قرارداد رفتم، ولی هر بار به دلیلی این اتفاق نیفتاد. او می‌گوید: برای من فیلم سریال فرقی نمی‌كند فقط به اندازه‌ای كه آن شخصیت و كاراكتر نیاز به انرژی دارد، همانقدر تزریق می‌كنم. این یكی از معدود دفعاتی است كه نقشی را به عهده می‌گیرم كه عاشق آن هستم.

اما در كنار این 2 بازیگر جوان، بازیگر پیشكسوتی هم حضور دارد كه به دلیل گریم متفاوتش شاید شناسایی نشود. انوشیروان ارجمند در این باره اظهار كرد: 20 سال پیش زمانی كه من روزی روزگاری را كار می‌كردم با علیرضا افخمی ‌آشنا شدم. یك جوان باهوش و زیرك كه به تمام معنی درك فوق‌العاده‌ای از كار داشت و طی سال‌های متمادی همان‌طور كه بعدها به من گفت دوست داشتیم در كاری مشترك كنار هم باشیم، ولی این موقعیت پیش نیامده بود تا این‌كه ماه مبارك رمضان سبب شد این فاصله كم شود و ما بتوانیم پیرو صحبت‌هایی كه 20 سال پیش با یكدیگر داشتیم با هم همكاری كنیم. من همه كارهای آقای افخمی ‌را دنبال می‌كردم، هم نظارت‌هایش را شاهد بودم و هم آثاری را كه كارگردانی كرده بود. به نظر من وقتی آدمی ‌صادق باشد از همه لحاظ كار كردن با او لذتبخش است.

داستان این سریال كه به صورت فلاش فوروارد و فلاش بك روایت می‌شود، برخی مسائل اجتماعی را مطرح می‌كند كه معضل امروز جامعه ماست. نقش من در این كار، كاراكتری است به نام انوش كه گاراژدار است و خواهر یكی از كارگران گاراژ را دوست دارد و می‌خواهد با وی ازدواج كند، اما فاصله سنی زیادی با وی دارد و به دلیل نیازمند بودن این خانواده، انوش می‌خواهد از این موقعیت سوءاستفاده بكند، اما هر چه قصه جلوتر می‌رود در پس این خواست چهره خیرخواهانه انوش خود را نشان می‌دهد. علیرضا افخمی، ‌مدیوم تلویزیون را بخوبی می‌شناسد و با قاب دوربین در این رسانه بدرستی آشناست.

ارجمند گفت: یكی از ویژگی‌های این سریال برای من این است كه علیرضا ما را از آن چهره شناخته شده دور كرد و گریم جدیدی از سیمای من ارائه داد كه امیدوارم مقبول طبع مخاطبان قرار بگیرد. بعد از 35 سال من با چهره جدید جلوی دوربین رفتم. در ضمن برای اولین بار است كه در یك سریال مناسبتی حضور پیدا می‌كنم.

منبع : سینمای ما

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی